ایده های ناب کریم رشید (یکی از معروفترین طراحان داخلی جهان)
قرار دادن آینه در دیوار مقابل در و یا در جایی که نور به خوبی پخش شود، میتواند فضای اتاق را بزرگتر نشان دهد و به تجربه یک فضای باز و آرام کمک کند. استفاده از قطعات دکوراتیو منحصر به فرد: قطعات دکوراتیویی که شخصیت و سلیقه شما را نشان میدهند، میتوانند به تجربه یک اتاق شخصی و دلپذیر کمک کنند. مثلاً عکسهای خانوادگی، آثار هنری یا قطعات دستساز میتوانند این تأثیر را داشته باشند.استفاده از الگوها و طرحهای جالب: استفاده از الگوها و طرحهای جالب در دکوراسیون اتاق مربع میتواند به تجربه یک فضای زنده و دیدنی کمک کند. مثلاً استفاده از پردهها، رومیزیها و فرشهای با الگوهای جذاب.در ادامه مطلب طراحی کریم رشید یکی از معروفترین طراحان داخلی جهان را خواهیم دید.
طراحی کریم رشید
هنر کریم رشید شکل دادن به ایدههای ناب تازه است؛ آن هم به شکلی که تعداد بیشتری از مخاطبان را
در برگیرد.
او از آن آدمهایی است که معتقدند، هنر وقتی ارزشمند است که مردم بیشتری آن را درک کنند و هنری
که سر از موزهها درآورد، ارزش چندانی ندارد.
او در مخاطبشناسی آنقدر خبره بوده که تا به حال صدها جایزه ریز و درشت بینالمللی هم برده است.
رشته کاری این پسر کریم و رشید، متنوع است؛ از طراحی مبلمان بگیرید تا وسایل دکوری مختلف برای برندهای مختلف
و مشهور جهان.
دلیل شهرتش هم بیشتر به طرز فکرش برمیگردد و اینکه سعی کرده با حفظ کیفیت و زیبایی چیزهای ارزانی تولید
کند.
این گفتوگوی کریم رشید که با سایت INTERIOR DESIGN انجام شده، سراغ دنیای کاری یکی از پرکارترین طراحان داخلی جهان رفته است؛ کسی که یکی از ۱۰ طراح داخلی برتر دنیا لقب گرفته اما درواقع، در هر زمینهای که
فکرش را بکنید، طراحی میکند و گرته میزند.
فلسفه اینکه تلاش میکنید طراحیهای پرمفهوم را به زندگی مردم عادی بیاورید، چیست؟
آن اوایل که تازهکار بودم، فکر میکردم کار خوب و طرح بینظیر وقتی واقعا بکر و عالی است که
سر از موزهها درآورد اما بعد که بیشتر جلو آمدم، دیدم کار خوب، وقتی واقعا عالی است که بتواند از
کوچه و خیابانها و از خانه مردم عادی سر درآورد.
این را فهمیده بودم که آدمهای معمولی، طرحهای خوب را میفهمند.
اینکه میگویند، هنر باید «دست بالا» باشد و آدمهای خاصی از آن سر درآورند به نظرم مضحک است.
ایده های ناب کریم رشید
هیچوقت دلم نخواسته اینقدر سطح پایین فکر کنم.
اوایل کمپانیهای کمی سراغم میآمدند.
شرایط جور دیگری بود و کسی به طراحی اهمیت نمیداد که کارشان اشتباه بود.
نتیجه بدی هم از این کارشان گرفتند.
مشتری اعتراض میکرد و مجبور میشدی خدمات پس از فروش مفصلی ارائه دهی؛ این هم که یعنی ضرر بیخودی.
همیشه با خودم فکر میکردم چرا کمپانیهای بزرگ علاقه چندانی به طراحی ندارند در حالی که یک طراح، دنیای
ذهنی و مادی ما را به شکلی ملموس درمیآورد.
خیلی با این موضوع درگیر بودم ولی زمان همهچیز را عوض کرد و خوشبختانه شرایط جور دیگری شد.
اینروزها کمپانیها و صاحبانشان تفاوت میان کارهایی که طراحی پشتشان داشته باشند و آنهایی که بیقاعده ساخته شدهاند را میفهمند.
طرحهایتان همیشه حس خوبی به مشتریها داده است.
کارتان آنقدر جالب بوده که چند بار بابت طرحهای خوبتان جایزههای معتبر ملی در آمریکا را گرفتهاید.
به نظرتان چرا طرحهایتان این همه جایزه بردهاند؟
یکی از جایزههایی که بردم، مربوط به نوآوریهایم در ساختن سازههای سیلیکونی
بود.
همین که توانسته بودم ابتکار به خرج بدهم و از یک ماده مقاوم در برابر گرما و تمیز، چیز خوبی
بسازم برای داوران مهم بود.
سیلیکون، پلیمر گرانی است ولی من میخواستم با این چالش که «سیلیکون میتواند در آشپزخانه مردم چه نقشی بازی کند»
روبهرو شوم.
مدتهاست که آشپزخانهها نسبت به قبل کوچکتر و جمعوجورتر شدهاند.
ایده های طراحی کریم رشید
آدمها دوست دارند چیزهایی که در آشپزخانهشان هست را از نگاه دیگران پنهان کنند.
مردم میخواهند آشپزخانهشان در عین زیبایی، کارایی هم داشته باشد ولی موضوع این است که خیلیوقتها، یکی فدای دیگری میشود؛
یعنی یا جنسمان زیباست یا کارها.
ما در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی نوع خاصی از طراحی را تجربه کردیم.
چیزهایی که طراحی و ساخته میشد، زیبا بود اما به خاطر عدم توجه به مسائلی دیگر، مثل کارایی، بخش مهمی
از بازار مصرف را از دست دادیم.
من دلم میخواست همهچیز را با هم داشته باشم.
دوست داشتم چیزی که طراحی میکنم، هم داخلش زیبا باشد و هم بیرونش.
برای همین بعد از اینکه نمونهای از طرحهایم ساخته میشد، کلی حساسیت به خرج میدادم که مطمئن شوم واقعا کار
میکند یا نه.
غیر از این سازههای سیلیکونی، شما سراغ سازهها و موارد دکوری دیگری هم رفتهاید؛ مثلا در حوزه ابزارهای روشنایی
یا مبلمان هم حرفی برای گفتن دارید.
شما در این بخش هم با برندهای معروفی کار کردهاید که در دنیای خارج رقبای جدی زیادی دارند.
چطور توانستهاید در زمینههای دیگر طراحی هم سری بین سرها درآورید؟
راستش را بخواهید به نظرم سختترین بخش ماجرا همین
است که بتوانی با کمپانیهای عظیمی که اجناس مقرون بهصرفه تولید میکنند، همکاری کنی.
کار کردن با این کمپانیها سخت و چالشبرانگیز است.
واقعا همیشه از اینکه چیزهایم از خانههای مردم سر درمیآورد، حس خوبی دارم؛ اینکه بدانی چیزهایی که تو روزی
دربارهشان فکر میکردی، از کابینتها یا میز اتاق نشیمن مردم سر درمیآورد، حس خوبی دارد؛ اینکه بدانی مردم عاشق اینجور
چیزها هستند؛ اینکه نمونههای اولیهات را تغییر دهی و آنها را بهتر کنی، چالشی خوب و دوستداشتنی است.
شما سعی میکنید به تمام چیزهایی که ربطی به دنیای دکوراسیون دارند، نگاهی داشته باشید و از هرچیزی که
به دنیای هنر و طراحی مربوط میشود، سر درآورید.
این خصوصیت به ویژگیهای شخصیتان برمیگردد؟
بله.آرزوی همیشگیام کار کردن بوده است؛ یعنی کار کردن برایم مهم بوده؛ حالا هرطور که باشد.
آن روزهایی که دانشگاه میرفتم، چند قسمت شده بودم و هر تکهام کاری میکرد.
نمیفهمیدم دارم طراحی مد میکنم، «هنرهای زیبا» خلق میکنم یا یک سازه جدید میسازم؛ درواقع همه کارها را با
هم انجام میدادم.
طراحان زیادی را میشناسم که فقط روی یک نکته خاص تمرکز دارند ولی انگار یک جورهایی برایشان آرزو شده
باشد، میگویند: «کاش میشد یک صندلی طراحی کنم.» جواب من به آنها این است که خودتان اینکار را بکنید.
فرق طراح با یک هنرمند همین است که یکی میتواند طرحهایش را واقعا پیاده کند و آن یکی نمیتواند.
شما همیشه، صبح تا شب مشغول طراحی هستید اما جذابترین پروژهتان که بیشتر از بقیه رویتان تاثیر گذاشته، کدام
مورد بوده است؟
تا به حال روی طرح های مختلف و زیادی در سراسر جهان کار کردهام؛ از کشور روسیه
بگیر تا لتونی، کانادا و آمریکا.
خیلی از طرحهایی هم که داشتهام، خیلی مردمی و ارزان بودهاند؛ یکجوری که همه بتوانند از آن استفاده کنند.
همیشه دوست داشتهام کارهایی انجام دهم که دم دست باشند و زیاد دور از دسترس نباشند و در ضمن طوری
باشند که مردمی با درآمد متوسط بتوانند آنها را تهیه کنند.
چیزهایی که در لتونی طراحی کردم از عمد برای کسانی بود که درآمدی کمتر از حد متوسط داشتند.
این مورد آخری را واقعا دوست داشتم.
گفتم که هرقدر بیشتر در خانههای مردم باشم، خوشحالترم؛ البته طراحی یک هتل در هامبورگ آلمان، دفتر یک جراح دندانپزشک
در کانادا و یک جراح پلاستیک در کشور کره را هم انجام دادهام.
منظورم این است که فقط درگیر خانههای مردم نبودهام.
هرجا که آدم باشد و انسان زندگی کند، من هم هستم.
در بخشهای صنعتی دنیا چطور؟ کارها و طرحهایی داشتهاید؟
این زمینه را هم واقعا دوست دارم و به خصوص عاشق بخش بستهبندی هستم؛ البته برندینگ و آن بخشهایی
که مربوط به گرافیک این صنعت میشود را هم دوست دارم.
الان هم مشغول کار در زمینه تولید کاغذدیواری و قالیچه هستم.
بین کارهای صنعتی، بیشتر از همه آنهایی را میپسندم که توی چشم هستند.
منظورم دکورهایی مثل قالیچه است که روی سطح کار میشوند.
کارم در آن اوایل طراحی صنعتی بود ولی بعد از اینکه سراغ طراحی داخلی رفتم، سعی کردم همان روشها
را آنجا هم پیاده کنم.
چطور از پس انجام این همه کار برمیآیید؟
سرم بهشدت شلوغ است اما موضوع این است که میدانم چطور با این چالش کنار بیایم.
خیلی آرام و بیخیال هستم چون درباره کاری که انجام میدهم، اعتماد به نفس دارم.
بعد هم اینکه، سعی میکنم با کسانی کار کنم که واقعا دل شان کار میخواهد و برای کار کردن با
من مشکلی ندارند.
یکی از چیزهایی که باید دربارهاش دقت کرد، فرهنگ کشورها و شرکتهاست؛ اینکه بتوانی با همه آنها کنار بیایی، خیلی
مهم است.
چرا هیچوقت سراغ چیزهای لوکس و گرانقیمت نمیروید؟
بههرحال بخشی از کار من این است که مسائل دنیای لوکس را درک کنم.
به نظرم مفهوم دنیای لوکس که قبلا مربوط به دنیای الماس و یاقوت میشد، این روزها تغییر کرده است.
لوکس بودن این روزها با داشتن وقت آزاد، اینکه چطور بتوانی بدون چمدان سفر کنی اما راحتترین وضع ممکن را
داشته باشی و در بهترین جای ممکن قرار بگیری، تعریف میشود.
در ضمن به نظرم هرچه سادهتر زندگی کنیم، زمین بهتر میتواند نفس بکشد، بیشتر زنده میمانیم و بیشتر هم
لذت میبریم.
به قول یک ضربالمثل خارجی «زندگی این است».
پس باید لذت برد و دیگران را به لذت بردن با کمترین هزینهها واداشت.
جیغ زیرزمینی
یکی از تازهترین ابتکارهای «کریم رشید» به بازسازی ایستگاه متروی دانشگاه شهر «ناپل» در ایتالیا مربوط میشود؛
طرحی که با آن شکلهای بیگوشه و بدون زاویه با رنگهای عجیب و تند در فضای مجازی خیلی سر و
صدا به پا کرده است.
هنر لوکس عوامپسند
مسوولان شهر تصمیم گرفته بودند مسوولیت طراحی و بازسازی این ایستگاه متروی شلوغ را به کسی
بسپارند که مردمیتر از بقیه فکر کند.
آنها دلشان میخواست کسی طرح نوسازی جدید مترویشان را بریزد که «چندملیتیها» را خوب درک کرده باشد و برای برطرف
کردن نیاز همه آنها هم آماده باشد.
ایستگاه متروی دانشگاه شهر ناپل، هر روز محل رفت و آمد هزاران عابری است که از فرهنگها و ملیتهای مختلف
دور هم جمع شدهاند و این ایستگاه مترو باید هوای همهشان را میداشت.
برای همین سراغ «کریم رشید» رفتند.
این هنرمند نیویورکی که سعی میکند شعار معروفش «از رنگها نترسید» را در همهجا استفاده کند، در این ایستگاه
مترو هم از بذل و بخشش رنگهای جیغ صورتی، زرد، نارنجی و سبز فسفری دریغ نکرده است لم طراحی او
به این صورت بود که دوست داشت بیننده یا مخاطبش، بعد از گذراندن یک روز سخت کاری و درسی و
بعد از سپری کردن اوقاتی پر از شلوغی در فضای شهر به جایی وارد شود که او را آرامکند.
برای همین از رنگهایی استفاده کرد که به قول خودش نرم بودند و لطیف یکی از نوآوریهای بامزه این
طراح خوشذوق، طرحهایی است که روی آجرهای محل عبور و مرور قطارها کشیده است؛ طرحهایی که یکسری نوشتههای ریز و
درشت هستند و فلسفهاش سرگرم کردن مراجعان بوده است.
هرچه باشد اینجا در طول روز پر از دانشجویان خواهد شد و از آنجایی که بیشتر از بقیه بخشهای مترو
قرار است در این بخش وقت بگذرانند، بهتر است یک سرگرمی خواندنی هم برایشان فراهم کرد.
منزل