شعرهای عید نوروز(۲)
اشعار زیبای عید نوروز (۲)
دوباره آمد از راهبهار سبز و زیباجوانه زد درختاندر ده کوچک ماپروانه های رنگیمیرقصند روی گل هادر دشت و در
بیاباندر باغ های زیبامادربزرگ خوبمدوباره سفره چیدههفت سین سفره گویدکه سال نو رسیده” ملیحه آقاجانی
رعد همی زند دُهل ،
زنده شده است جزء و کلدر دل شاخ و مغز گل بوی بهار میکشدآنکه ضمیر دانه را علت میوه میکندراز
دل درخت را بر سر دار میکشدلطف بهار بشکند رنج خمار باغ راگرچه جفای دی کنون سوی خمار میکشد” مولانا
”
بهار آمد ، بهار من نیامدگل آمد گُلعذار من نیامدبرآوردند سر از شاخ ، گل هاگلی بر شاخسار من
نیامدچراغ لاله روشن شد به صحراچراغ شام تار من نیامدجهان در انتظار آمد به پایانبه پایان انتظار من نیامد” مشفق
کاشانی ”
خوشا طلیعه نوروزخوشا بهار که پیغام آشتی با اوستنظر کنید که هنگام آشتی با اوستخوشا طلیعه نوروز خانگی
یارانخوشا طلیعه که فرجام آشتی با اوستحدیث باد به گوش درخت اگر گفتیبه هوش باش که خود نام آشتی با
اوستشکوفه بر سر پیمان خویش میمانَدو جشن ساده ایام آشتی با اوستبه رسم گل نچشیدی اگر حرامت بادشراب وصل که
انجام آشتی با اوستمیان عهد تو و من اگر خلاف افتدخوشا نسیم که اعلام آشتی با اوست” غلامحسین عمرانی “
وفاق