شعرهای مربوط به روز عرفه (۱)
شعرهای روز عرفه
عرفه روضه ی زینب چقَدَر می چسبد
عرفه دیده ی بارانی و تر می چسبد
عرفه بال بگیرم ز
دم روضه ی توبزنم تا حرم پاک تو پر می چسبد
عرفه گریه کنان خاک بریزم بر سرگر بماند ز
غمت در دل اثر می چسبد
خواندن خطبه و رسوا شدن اهل عربنام این کار گذارید هنر، می چسبد
سر
ارباب جدا شد جلوی نهر فرات
روضه خوان روضه بخوان روضه ی سر می چسبد قتلگه بودم و دیدم که
کسی می گویدسر بریدن جلوی چشم پدر می چسبد
نیزه در دست کسی گفت به صد خوشحالیزدن نیزه به بالای
جگر می چسبد ناگهان گفت رقیه به یکی از اعرابزدن عمه ی ما بین گذر می چسبد ؟ یک حرامی
به خودش گفت که این زینب همگر بگیرد ز لگد درد کمر می چسبد شعرهای روز عرفه, اشعار مناجاتی روز
عرف
اشعار مناجاتی روز عرفه چه خوب شد عرفه دلبرم صدایم کردخدا به خاطر ارباب این عطایـــم کرد به دامن
جبل الرحمه پا به پای حبیـببه آستان رفیع دعا رهایـــــــم کرد
چه فرصتی که به همراه کاروان حسینمسافر سفر دشت
نینوایــــــــم کرد زسعی مروه و سعی صفا عــــبورم دادبه طواف حج حقیقی دل آشنایـم کرد چه منتی که در این
روز معرفت،اربـاببه خوان نعمت العفو خود گدایــم کرد منی که هیچ نبودم به شی مذکــوریبه حب فاطمه شایسته ثنایم کـــــرد
به افتخار علی ره به بام هــــــم دادکه هم نشین تمام فرشته هایــم کرد ز گریه حوله احرام دلبرم خیس
اسـتصدای ناله ارباب مبتلایم کـــــــرد
همه به حال دعای حسین می گـریندنوای یارب زینب پر از نوایــــم کرد به دیده
اشک مناجات کئکان زیباستزگاهواره خود کودکی ندایم کــــــرد علی اکبر و طعم فراز های دعـــــــابه شیوه های دعا خواندن آشنایم
کرد به اشک چشم علمدار کاروان سوگــندحسین بود که دلداده خدایم کـــــرد همان حسین که با جلوه کرامت خــودکرم نمود
و صدا سوی خیمه هایم کرد بدون اذن خودش کربلا نمی آیـــــمز درد با که بگویم که کربلایم کـــرد خوشم
از آنکه بگویم به دوستان شهیدحسین عاقبت از عشق خود فنایم کرد
شعر و ادب