شعر زیبای زندانی از حمید مصدق

شعر زیبای زندانی
در ادامه شعر زیبای زندانی از حمید مصدق را میخوانید دل وحشت زده در سینه من میلرزید دست من ضربه
به دیوار زندان کوبید آی همسایه زندانی من ضربهی دست مرا پاسخ گوی ضربه دست مرا پاسخ نیست تا
به کی باید تنها تنها وندر این زندان زیست ضربه هر چند به دیوار فرو کوبیدم پاسخی نشنیدم سال
ها رفت که من کردهام با غم تنهایی خو دیگر از پاسخ خود نومیدم راستی هان چه صدایی آمد؟
ضربهای کوفت به دیواره زندان، دستی؟ ضربه میکوبد همسایه زندانی من پاسخی میجوید دیده را میبندم در دل از
وحشت تنهایی او میخندم !!
شعر زندانی از حمید مصدق
greenpoems.com