محرم | سری اشعار پیشواز ماه محرم (۲)
اشعار ویژه ماه محرم و عزاداری سرور و سالار شهیدان (ع) و همچنین سری اشعار پیشواز ماه محرم ۲ را برای استفاده شما عزیزان در این ایام سوگواری گرد آوری کرده ایم امیدواریم مورد توجه مداحان و دوست داران اهل بیت قرار گیرد
سری اشعار پیشواز ماه محرم ۲
اشعار پیشواز ماه محرم
راه را باز نمایید…محرم آمد
دم بگیرید که هنگامه ی ماتم آمد
دست بر سینه نهاده…همه تعظیم کنید
مادری دست به پهلو، کمری خم آمد
نوکران، سینه زنان، موی کنان، مویه کنید
سر برهنه ز جنان حضرت خاتم آمد
امشبی را که شب درد دل با یار است
سفره ی دل بگشایید محرم آمد
پیرهن مشکی ما حوله احرام عزاست
در حسینیه ارباب خدا هم آمد
چشم ما گریه کنان وصل به چشم زهراست
زین سبب سلسله ی اشک منظم آمد
بر سیاهی عزا دیده ی ما روشن شد
بزم دلداگی یار فراهم آمد
روز محشر که همه خلق خدا حیرانند
رتبه ی زائر ارباب مقدم آمد
قدر بال مگسی اشک بشوید دل ما
قطره ایی پاک تر از چشمه ی زمزم آمد
عرضه بر دوست کنم نوکری یک ساله
که همه عشق خدا صاحب پرچم آمد
فاطمه منتظر آمدن ما بوده
لشگر گریه کنانِ شه عالم آمد
جدید ترین سری اشعار پیشواز ماه محرم ۲
گذشت خاطره هامان، گذشته ها غم شد
شکست قلب زمین باز هم محرم شد
نیامده دل من تنگ رفتنت شده است
بهانه گیر شب روضه خواندنت شده است
سیاه بر تن هر واژه٬ بیت می پوشم
ببخش اگر دهه ی اول آب می نوشم
از این مصیبت و داغی که بر تن گل هاست
دلم به نیزه شد اما سرم هنوز اینجاست
سر تو بر نوک نیزه نشان عاشوراست
ببین چقدر تفاوت میان تو با ماست
به پای داغ تو می بارم اشک چون خوشه
شکسته است دلم گوشه های شش گوشه
چه اشک های غریبی در این عزا جاری ست
به روی گونه ی من دسته های سینه زنی ست
صدای نوحه ی بادی غریب و آواره ست
اگر خطا نکنم این صدای گهواره ست
نشسته است کنارش رباب…لالایی
ب خواب راحت علی جان!بخواب! لالایی
تمام دشت سکوت و نگاه ها بر ماه
چه اضطراب بدی…لا اله الا الله
سیاه پوش عزایی سفید بودم کاش
میان قافله من هم شهید بودم کاش
اگرچه گردن من دور مانده از تیغ است
دو ماه گریه برای تو باز توفیق است
نگویم اینکه برای خودت زهیرم کن
فقط بیا دم مرگ عاقبت به خیرم کن
از آسمان منادی ماتم رسیده است
فبک علی الحسین… محرّم رسیده است
از آسمان ببار که دلها گرفته است
خون گریه کن که قافله ی غم رسیده است
مشکی به تن کنید که احرام نوکری است
ایام شور و نوحه و سر دم رسیده است
ره وا کنید دست به سینه ادب کنید
زهرا ز عرش با کمر خم رسیده است
با گریه بر غم تو به معراج میرویم
این ارث مادری است دمادم رسیده است
نام تو ای مبدل السیئات بالحسنات
هر جا به داد توبه آدم رسیده است
والفجر کربلای تو قبل از طلوع عشق
تا ابتدای سوره مریم رسیده است
ای وای رد نیزه و شمشیر کیست این
تا بوسهگاه حضرت خاتم رسیده است
تا زندهام بر غم تو گریه میکنم
شکر خدا به زخم تو مرهم رسیده است
از غیر خط کرب و بلا دم زدن چرا
از جانب حسین مگر کم رسیده است
حالا زمان یاری مظلوم کربلاست
هل من معین خطاب به ما هم رسیده است
مانده است ایمن از فتن آخرالزمان
هر کس که در حوالی پرچم رسیده است
بیشتر بدانید : شعر سید محمد سادات اخوی به مناسبت محرم
تکریمِ تماشای تو، لازم شده بر «حور» …ای در نظر اهل زمین، قدر تو مستور!
پای دل عالم به حریم تو، گرفتار…
دلها به تمنّای عَلَمهای تومأمور
از داغ لب خشک تو، محزون شده عالَم…
در محفل سوگت، دل غمگین شده مسرور
صیاد دل عالمی و رسم، همین است:
افتند غزالان به تمنای «تو»، در تور
«بینالحَرَمین» تو، مسیر دل و چشم است…
فرقی نکند «زائر نزدیک» تو… با دور
در محضر تو، هدیهٔ ما، قطرهٔ اشک است
این است همان مختصر و اندک مقدور
«زخم» است دلم از اثر نقد عزایت…
زخمی که محرمبهمحرم، شده ناسور
وصف سخن و جلوهٔ یک عمر حضورت…
دایم شده بازیچهٔ دلهای کر و کور
موسای سخن، بسته لب از پرسش و پاسخ
اوقات تَکَلُّم شده وقف «تو» در این طورای کاش که بی «معرفت سوگ» نمانم…
تا آن که نماند هدف پاک تو، محصور
شایستهٔ شأنت، سخن پست نباشد….
اما کَرَمت، جور کند شیوهٔ ناجور
درگاه سلیمانی تو، تکیهٔ سوگ است
از لطف تو دارد سِمَت خادمیات، مور
شک نیست اگر خادم درگاه تو باشم…
مانند غبارم که بپاخاسته در نور
زنجیرزنی… سینهزنی… تعزیهخوانی…
«عرض ادب» ماست به آن «سینهٔ مَکسور»
در تکیه و… در خانه و… در کوچه و… بازار…
هرگز نرود از نظر… آن حَنجر مَنحور
آنسو، تو و عشاق زلالی که شهید ند
اینسو، منم و غفلتِ تکراریِ منفورای کاش تنم رایحهٔ عشق بگیرد…
آن لحظه که با «سِدر» بیامیزد و «کافور»ای کاش شود کهنهحصیری کفن من….
اما دم آخر شود از مِهر تو مَمهور
مهدویت , باشگاه خبرنگاران