جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

مریم حیدرزاده و شعر زیبای بچه بودم

اشتراک:
فرهنگ و هنر و شعر
مریم حیدرزاده ، بچه بودم بچه بودم، نه دیگه منتظر زنگ بودمنه دیگه واسه تو، این همه، دلتنگ بودم بچه بودم تو نبودی، شبا زود خوابم می برددل کوچیکم، فقط غصه بازی رو می خورد بچه بودم، چه قدر صاف و روون می خندیدمخوبیش این بود که ازت، نمی خوامت، نمی شنیدم بچه بودم همه […]

مریم حیدرزاده ، بچه بودم

بچه بودم، نه دیگه منتظر زنگ بودمنه دیگه واسه تو، این همه، دلتنگ بودم بچه بودم تو نبودی، شبا زود
خوابم می برددل کوچیکم، فقط غصه بازی رو می خورد بچه بودم، چه قدر صاف و روون می خندیدمخوبیش این
بود که ازت، نمی خوامت، نمی شنیدم بچه بودم همه ام مثل خودم بچه بودننرم و ساده مث خاکای توی
باغچه بودن بچه بودم خبر از تو، خبر از دروغ نبودسر فکرای پریشون، انقدر شلوغ نبود بچه بودم همه چی
درست می شد ، سخت نبودهیچکی اندازه ی من، اون روزا خوشبخت نبود بچه بودم دلمو هنوز کسی نبرده بودهنوزم
خدا اونو، دست خودم سپرده بود بچه بودم قدرمو، زمونه بیشتر می دونستکوچمون حال منو، از تو که بهتر می
دونست بچه بودم کسی بیخود منو اذیت نمی کردمث تو میون بازیا، خیانت نمی کرد بچه بودم کسی مثل تو،
باهام بد نمی شدبی توجه از کنار رؤیاهام رد نمی شد بچه بودم نبود اون کسی که، بهم راس نمی
گفتمث تو هیچکی، بهم هر چی دلش خواس نمی گفت بچه بودم عالمی بود، آخه عاشق نبودماز دس چشمای تو
، تو حسرت دق نبودم بچه بودم بدون هیچ غصه ای رفتم شماللب دریا، خونه های ماسه ای ، بوی
بلال

بچه بودم توی قایق، بی تو خیلی خوش گذشتدنیا رو کاش می دادم، سالای رفته، بر می گشت بچه
بودم خبر از خواهش و التماس نبودلا به لای دفترام ،‌ جز دو تا برگ یاس نبود بچه بودم کسی
مثل تو، منو رنج ندادبرد و باخت تلخ ما، مزه شطرنج نداد بچه بودم دلم از هیچکسی ناراضی نبودفکر و
ذکرم پیش هیچ چیزی، به جز بازی نبود بچه بودم آسمون یه عالمه ستاره داشتغصه مون هر چی که بود،
یه دنیا راه چاره داشت بچه بودم، قهر و آشتیم روی هم لحظه نبوداخم و دردم واسه حرفی که نمی
ارزه نبود بچه بودم قلبای تو دفترم حقیقی بودروی دفتر خاطراتم عکس جوجه تیغی بود بچه بودم چقدر شعرای خوب
بلد بودمکندن اسما رو، رو درخت و چوب بلد بودم بچه بودم چشم تو، در به درم نکرده بوداونروزا فکر
و خیالت ،‌ خبرم نکرده بود بچه بودم روزای هفته شبیه هم نبودحواسم پهلوی اینکه چی بهت بگم نبود بچه
بودم شادی پر بود، تو دل بادکنکمآخر اون روزا کسی بود، که بی یاد به کمکم بچه بودم غروبا، بوی
غریبی نمی دادکسی هدیه به کسی، ساعت جیبی نمی داد بچه بودم، اگه مثل حالا مجنون می شدماز بزرگ شدن،
واسه ابد، پشیمون می شدم.

وبلاگ عاشقانه ۲۰۰۰

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس