جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

مولوی و اشعار زیبای آن در مورد ماه رمضان

اشتراک:
فرهنگ و هنر و شعر
 مولوی درباره ماه رمضان آمد شهر صیام، سنجق سلطان رسیددست‏ بدار از طعام مایده جان رسیدجان ز قطعیت ‏برست، دست طبیعت ‏ببستقلب ضلالت ‏شکست لشکر ایمان رسیدلشکر «والعادیات‏» دست ‏به یغما نهادز آتش «و الموریات‏» نفس به افغان رسیدالبقره راست ‏بود موسی عمران نمودمرده از و زنده شد چونک به قربان رسیدروزه چون قربان ماست […]

 مولوی درباره ماه رمضان

آمد شهر صیام، سنجق سلطان رسیددست‏ بدار از طعام مایده جان رسیدجان ز قطعیت ‏برست، دست طبیعت ‏ببستقلب ضلالت ‏شکست
لشکر ایمان رسیدلشکر «والعادیات‏» دست ‏به یغما نهادز آتش «و الموریات‏» نفس به افغان رسیدالبقره راست ‏بود موسی عمران نمودمرده
از و زنده شد چونک به قربان رسیدروزه چون قربان ماست زندگی جان ماست

تن همه قربان کنیم جان چون
به مهمان رسیدصبر چو ابریست ‏خوش، حکمت ‏بارد ازوزانک چنین ماه صبر بود که قرآن رسیدنفس چون محتاج شد روح
به معراج شدچون در زندان شکست جان بر جانان رسیدپرده ظلمت درید، دل به فلک بر پریدچون ز ملک بود
دل باز بدیشان رسیدزود از این چاه تن دست‏ بزن در رسنبر سر چاه آب گو: یوسف کنعان رسیدعیسی چو
از خر برست گشت دعایش قبولدست‏بشو کز فلک، مایده و خوان رسیددست و دهان را بشو، نه بخور و نی
بگوآن سخن و لقمه جو، کان به خموشان رسید

می‏بسازد جان و دل را بس عجایب کان صیامگر تو خواهی
تا عجب گردی، عجایب دان صیامگر تو را سودای معراجست ‏بر چرخ حیاتدانک اسب تازی تو هست در میدان صیامهیچ
طاعت در حبان آن روشنی ندهد تو راچونک بهر دیده دل کوری ابدان صیامچونک هست این صوم نقصان حیات هر
ستورخاص شد بهر کمال معنی انسان صیامچون حیات عاشقان از مطبخ تن تیره بودپس مهیا کرد بهر مطبخ ایشان صیامچیست
آن اندر جهان مهلکتر و خونریزتربر دل و بر جان و جا خون خواره شیطان صیامخدمت‏خاص نهانی تیز نفع و
زود سودچیست پیش حضرت درگاه این سلطان؟ صیامماهی بیچاره را آب آنچنان تازه نکردآنچ کرد اندر دل و جانهای مشتاقان
صیامدر تن مرد مجاهد در ره مقصود دلهست ‏بهتر از حیوه صد هزاران جان صیامگرچه ایمان هست مبنی بر بنای
پنج رکنلیک و الله هست از آنها اعظم الارکان صیاملیک در هر پنج پنهان کرده قدر صوم راچون شب قدر
مبارک هست‏خود پنهان صیامسنگ بی قیمت که صد خروار ازو کس ننگردلعل گرداند چو خورشید درون کان صیامشیر چون باشی
که تو از روبهی لرزان شویچیره گرداند تو را بر بیشه شیران صیامبس شکم خاری کند آنکو شکم خواری کندنیست
اندر طالع جمع شکم خواران صیامخاتم ملک سلیمانست‏یا تاجی که بختمی‏نهد بر تارک سرمای مختاران صیامخنده صایم به است از
حال مفطر در سجودزانک می‏بنشاندت بر خوان الرحمن صیامدر خورش آن بام تون، از تو به آلایش بودهمچون حمامت ‏بشوید
از همه خذلان صیامشهوت خوردن ستاره نحس دان تاریک دلنور گرداند چو ماهت در همه کیوان صیامهیچ حیوانی تو دیدی
روشن و پر نور علمتن چون حیوانست مگذار از پی حیوان صیامشهوت تن را تو همچون نیشکر در هم شکنتا
درون جان ببینی شکر ارزان صیامقطره تو، سوی بحر کی توانی آمدن؟!سوی بحرت آورد چون سیل و چون باران صیامپای
خود را از شرف مانند سر گردان به صومزانک هست آرامگاه مرد سر گردان صیامخویشتن را بر زمین زن درگه
غوغای نفسدست و پایی زن که بفروشم چنین ارزان صیامگرچه نفست رستمی باشد مسلط بر دلتلزر بر وی افکند چون
بر گل لرزان صیامظلمتی کز اندرونش آب حیوان می‏زهدهست آن ظلمت‏به نزد عقل هشیاران صیامگر تو خواهی نور قرآن در
درون جان خویشتنهست ‏سر نور پاک جمله قرآن صیامبر سر خوانهای روحانی که پاکان شسته‏اندمر تو را همکاسه گرداند بدان
پاکان صیامروزه چون روزت کند روشن دل و صافی روانروز عید وصل شد را ساخته قربان صیامدر صیام ار پا
نهی شادی کنان نه با گشادچون حرامت و نشاید پیش غنا کان صیامزود باشد کز گریبان بقا سر بر زندهر
که در سر افکند ماننده دامان صیام

شیعه ها

گردآوری:
برچسب ها:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس