همه چیز درباره بابا طاهر و شعرهای نابش

بابا طاهر, اشعار باباطاهر
درمتون تاریخی پس از اسلام به نام لرستان فیلی بر می خوریم که معرب پهلوی است واین سرزمین از
همدان تا خانقین و ممدلی امتداد دارد.و زبان شعر های باباطاهر راپهلوی یاهمین لری امروز دانسته اند
پهلوی به همراه زبان اوستایی ریشه فارسی امروز هستند.
وباباطاهر شاعردوبیتی سرای قرن جهارم واوایل قرن پنجم است ومعاصرطغرل سلجوقی .
بقعه ای درخرم آباد به نام باباطاهرداریم و باتوجه به این که از مقبره منسوب به بابا طاهر درهمدان تنها
یک لوح قرانی مربوط به قرن هفتم به دست آمده است نمی توان ان را به باباطاهر که درقرن چهارم
میزیسته نسبت داد.در لرستان بابارا مرید شاه خوشین یا مبارک شاه می داننداوبه همراهی مبارک شاه راهی همدان پایتخت سلجوقی
است که در این سفر مبارک شاه در رود گاماسیاب غرق می شود .
و هنوز قلندران کنار این رود به یاد این واقعه تنبور می نوازند وعرفان زمزمه می کنند.باباطاهر به طغرل می
گوید با مردم آن گونه کن که خدا می گوید آن الله یوامر بالعدل والاحسانوگفته اند باباطاهر بر سر بریده
عین القضات حاضر می شود و می گوید برخیز مردان خدا این گونه نخوابند وسر راه افتاده تا این که
در چاهی می افتد و….
۱.بی ته یارب به بستان گل مرویااگر رویا کسش هرگز مبویابه ته هر کس به خنده لب گشایهرخش از خون
دل هرگز مشوی***********************۲.ببندم شال و می پوشم قدک رابنازم گردش چرخ و فلک رابگردم آب دریاها سراسربشویم هر دو دست
بی نمک را***********************۳.تن محنت کشی دیرم خدایادل حسرت کشی دیرم خدایاز شوق مسکن و داد غریبیبه سینه آتشی دیرم خدایا***********************۴.ته
که ناخوانده ای علم سماواتته که نابرده ای ره در خراباتته که سود و زیان خود نذونیبه یارون کی رسی
هیهات هیهات***********************۵.شب تاریک و سنگستان و مو مستقدح از دست مو افتاد و نشکستنگه دارنده اش نیکو نگه داشتو گرنه
صد قدح نفتاده بشکست***********************۶.بود درد مو و درمونم از دوستبود وصل مو و هجرونم از دوستاگر قصابم از تن واکره
پوستجدا هرگز نگرده جونم از دوست***********************۷.عزیزا کاسه چشمم سرایتمیان هر دو چشمم خاک پایتاز آن ترسم که غافل پا نهی
بازنشیند خار مژگانم به پایت***********************۸.ته دوری از برم دل در برم نیستهوای دیگری اندر سرم نیستبه جان دلبرم کز هر
دو عالمتمنای دگر ز دلبرم نیست***********************۹.نمی پرسی ز یار دلفگارتکه واکیان گذشت باغ و بهارتته یاد مو در این مدت
نکنیندانم واکیان بی سر و کارت***********************۱۰.نفس شومم به دنیا بهر آن استکه تن از بهر موران پروران استنذونستم که شرط
بندگی چیستهرزه بورم به میدان جهان است***********************۱۱.یکی برزیگری نالون در این دشتبه چشم خون فشان آلاله می کشتهمی گشت و
همی گفت ای دریغاکه باید کشتن و هشتن در این دشت***********************۱۲.خرم کوهان خرم کوهان خرم دشتخرم آنان که این آلالیان
کشتو سی هند و و سی شند و وسی یندهمان کوه و همان هامون همان دشت***********************۱۳.دلی دیرم خریدار محبتکز او
گرم است بازار محبتلباسی بافتم بر قامت دلز پود محنت و تار محبت***********************۱۴.تو که ناخـــواندهای علـم سماواتتو که نـابــردهای ره
در خـــراباتتــو که ســـود و زیان خـود ندانیبه یاران کی رسی هیهات، هیهات*********************** ۱۵.به ســر شوق سر کوی تو دیرمبه
دل مــــــهر مه روی تو دیرمبـت من کـــعبهی مـن قبلهی منتویی هر جا نظر سوی تو دیرم*********************** ۱۶.سری دیرم که
سامانش نمیبوغــــمی دیرم که پایانش نمیبواگر بـــاور نداری سوی من آیبـبین دردی که درمانش نمیبو*********************** ۱۷.مـــه زونین ئه دَه سِـت
جورَه مَـکی شِمهَنی نازت وَه صد طـــــــوره مَـکی شِمتـــو گــه بـــارت بـی یـه ســربـار دردمعـــــذاوت تـــا لـــــو ِ قـــوره مَکی
شِم*********************** ۱۸.مَـــچم ئِه سی نَم ئی رازَه مَه می نیئــــــری نم داخ تـــو تازه مَه می نیمَــــچم امــا وَه یـادت
ئــه دل خاکدو چـــیـمم تا ابــــد وازه مَه می نی*********************** ۱۹.مچم دیــواری ئِه دردَه مـکی شـمهــــناسه ئی دل سرده مـکی
شـمپاییز عـمر و وخت زردی رنـگنقـاشـی ئـِه گـــلِ زردَه مـکی شـم*********************** ۲۰.تو ئِه دنیا فــری یه رنج و دردتکی اِت
بازی نی یا وَه تخته نردتتو هوم بازی کشین و حقه بازینبِـِری مورین بری تِر هانه گردت*********************** ۲۱.نه منصورم نه
دارت آرزومهخـــریوی کــم دیارت آرزومهخــمار و دردَ بارم ئه خریویمـه گه چـیم خـمارت آرزومه
آرمیا