جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

چندی از اشعار عبید زاکانی

اشتراک:
فرهنگ و هنر و شعر
اشعار زیبای عبید زاکانی (عشاق‌نامه) بتی فرخ رخی فرخنده رائیبه شهرستان خوبی پادشاهیمیان نازنینان نازنینی ز شیرینیش شیرین خوشه چینیرخش گلبرگ خوبی ساز کردهقدش بر سرو رعنا ناز کردهگرفته سنبلش بر گل وطن گاهسهیل آویخته از گوشهٔ ماهبهار لطف را نازنده سرویبه باغ دلبری رعنا تذرویز عنبر راه را پیرایه کردهگلش را چتر سنبل سایه […]

اشعار زیبای عبید زاکانی (عشاق‌نامه)

بتی فرخ رخی فرخنده رائیبه شهرستان خوبی پادشاهیمیان نازنینان

نازنینی

ز شیرینیش شیرین خوشه چینیرخش گلبرگ خوبی ساز
کردهقدش بر سرو رعنا ناز کردهگرفته سنبلش بر گل وطن گاهسهیل آویخته از گوشهٔ ماهبهار لطف را نازنده سرویبه
باغ دلبری رعنا تذرویز عنبر راه را پیرایه کردهگلش را چتر سنبل سایه کردهنهان در عقد لؤلؤ درج یاقوتحدیث شکرینش
روح را قوتدو چشمش چون دو جادوی فسونکاردو زلفش کاروان مشگ تاتاردهانش در حقیقت کمتر از هیچسر زلفین جعدش پیچ
در پیچ

چندی از اشعار عبید زاکانی

چو زلف خویشتن ناگه برآشفتبتندید و در آن آشفتگی گفتبدان رنجور بی درمان بگوئیدبدان مجنون بی‌سامان بگوئیدچو سودا
داری ای دیوانه در سرز سر سودای ما بگذار و بگذرنه کار تست این نیرنگ سازیسر خود گیر تا سر
در نبازیکجا یابی ز وصلم روشنائیپری با دیو کی کرد آشنائیگدائی با شهی همدوش کی شدگیا با سرو هم آغوش
کی شدتوئی پروانه من شمع دل افروزکجا بر شمع شد پروانه دلسوزدلت گر ماجرای عشق ورزددرونت گر هوای عشق ورزداشعار
زیبای عبید زاکانی

ز سوز عشق من جانت بسوزدهمه پیدا و پنهانت بسوزدز آه سرد و سوز دل حذر کنکه
اینت بفسرد وانت بسوزدمبر نیرنگ و دستان پیش آن کوبه صد نیرنگ و دستانت بسوزدبه دست خویشتن شمعی میفروزکه هر
ساعت شبستانت بسوزدچه داری آتشی در زیر دامانکز آن آتش گریبانت بسوزددل اندر وصل من بستی و ترسمکه ناگه تاب
هجرانت بسوزدندارد سودت آن گاهی که گوئیعبید آن نامسلمانت بسوزد

شعر و ادب

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس