شعر دلتنگی عاشقانه
تو را خواستم و به جای تو عشق نصیب من شد… کاش عشق را میخواستم…شاید تو نصیب من میشدی!…
تو را خواستم و به جای تو عشق نصیب من شد… کاش عشق را میخواستم…شاید تو نصیب من میشدی!…
فروغالزمان فرخزاد، (۸ دی ۱۳۱۳ تهران — ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ تهران)، معروف به فروغ فرخزاد، شاعر معاصر ایرانی است. وی پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونههای قابل توجه شعر معاصر فارسی هستند.
خواجه شمسالدین محمد شیرازی متخلص به “حافظ”، غزلسرای بزرگ و از خداوندان شعر و ادب پارسی است. وی حدود سال ۷۲۶ هجری قمری در شیراز متولد شد.
محمدرضا رحمانی یاراحمدی با نام هنری مهرداد اَوِستا(زاده ۲۰ بهمن ۱۳۰۸بروجرد – مرگ: ۱۷ اردیبهشت۱۳۷۰ تهران)، نویسنده و شاعر معاصر ایران بود.
سید احمد حسینی متخلص به هاتف اصفهانی از شعرای نامی ایران در عهد افشاریه و زندیه است.
شعر عاشقانه چشمی گشا ای نورِجان کاین شبسرا روشن شود چشمی گشا ای نورِجان کاین شبسرا روشن شودلبغنچه را گلبوته کن ویرانه ها گلشن شودفرمان بده تابان شوم خورشید را سلطان شومیا دررکابت جان شوم یا جان ز من بی من شودشیرین کنم تا کام ِتو ریزم خدا در جام ِ تو تا پای […]
شعرعاشقانه خدا مرا به فراق تو مبتلا نکند خدا مرا به فراق تو مبتلا نکندنصیب دشمن ما را نصیب ما نکندمن و ز کوی تو رفتن؟ زهی خیال محالکه دام زلف تو هرگز مرا رها نکندخدای را ز تو بر من عنایتی ست بزرگاگر فسون رقیب از منت جدا نکنندچگونه ماه فلک دانمت که ماه […]
شعر عاشقانه به شبهای جدایی به شبهای جدایی بسکه با یاد تو خو کردمدل از غم سوخت لیک ازدیده کسب آبرو کردم ز مهر ومه از آن گفتم بود روی تو روشن ترکه با مهر و مهت یک روز و یک شب روبرو کردم مگر سر زد نسیم صبحدم از سنبل مویتکه از بویش مشام […]
شعر عاشقانه ای راحت روانم، دور از تو ناتوانم ای راحت روانم، دور از تو ناتوانمای راحت روانم، دور از تو ناتوانمباری، بیا که جان را در پای تو فشانمهم روا ندارم کایی برای جانیبگذار تا برآید در آرزوت جانم اینبگذار تا بمیرم در آرزوی رویت بی روی خوبت آخر تا چند زنده مانم؟دارم بسی […]
اشعار عاشقانه سهراب سپهری دروگران پگاه پنجره را به پهنای جهان می گشایم: جاده تهی است.درخت گرانبار شب است.نمی لرزد ، آب از رفتن خسته است : تو نیستی ، نوسان نیستتو نیستی ، و تپیدن گردابی استتو نیستی ، و غریو رودها گویا نیست ، و دره ها ناخواناستمی آیی : شب از چهره […]
اشعار زیبا و عاشقانه(۲) باز هم میخواهمت ( شعر عاشقانه ) بیهوده میگردم به دنبالت،وقتی نیستی ، بیهوده نشسته ام چشم به راهتشاید وقت این است که حسرت گذشته های شیرین با تو بودن را بخورمتنها بمانم و کوله باری از غم را بر دوش بکشمدیروز گذشت و پیش خود گفتم فردا در راه […]
شعرهای عاشقانه باران ღآسمان بارانیست … همگی میگذرند… چتردارن به دست… تانباردباران “برسروصورتشان… اما……….. من تنهاورها زیراین سقف سیاه مینشینم بی تو… وبه تو….می اندیشم… ღوای ؛ باران باران شیشه ی پنجره را بَاران شست. از دل من اما ، چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ آسمان سربی رنگ ، من درون قفس سرد […]
شعرهای عاشقانه بعضی وقتها …بعضی وقتها.. دِلم می خواهد خودمان را بزنیمبه علی چپِ کوچه هاو بعد٬یک هوببینم کهاز خیابان اصلیسر در اورده یمیک ماشین دربستبگیریمو برویم ته دنیابا همبنشینیملبه پرتگاهشوهی پاهایمان را تکان بدهیم٬تخمه بشکنیم و بلند بخندیم اگه بگم که قول می دم…اگه بگم که قول می دم تا همیشه باهات باشماگه […]