جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

روز بزرگداشت شهاب‌الدین ‌ابوالفتوح یحیی بن حبش ‌بن ‌امیرک سهروردی

اشتراک:
فرهنگ و هنر و شعر
روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی  شهاب‌الدین‌ابوالفتوح یحیی بن حبش‌بن‌امیرک سهروردی، در ۵۴۹ ق.‌در سهرورد در اطراف شهر زنجان امروزی به‌دنیا آمد. سهروردی بعدها در مراغه‌نزد مجدالدین‌جیلی‌رفت‌و گفته‌اند که‌نزد او حکمت‌و اصول‌فقه‌آموخته‌است‌.سهروردی همچنین در اصفهان‌ نزد ظهیرالدین‌فارسی‌کتاب‌البصایر در منطق‌را خوانده‌است‌. سهروردی به‌سفرهای‌فراوان‌رفته‌و با بزرگان‌و مشایخ هر دیار ملا‌قات‌کرده‌است‌.آخرین‌سفر سهروردی به‌حلب‌و دمشق‌بود و در آنجا مورد […]

روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی 

شهاب‌الدین‌ابوالفتوح یحیی بن حبش‌بن‌امیرک سهروردی، در ۵۴۹ ق.
‌در سهرورد در اطراف شهر زنجان امروزی به‌دنیا آمد.
سهروردی بعدها در مراغه‌نزد مجدالدین‌جیلی‌رفت‌و گفته‌اند که‌نزد او حکمت‌و اصول‌فقه‌آموخته‌است‌.سهروردی همچنین در اصفهان‌ نزد ظهیرالدین‌فارسی‌کتاب‌البصایر در منطق‌را خوانده‌است‌.

سهروردی به‌سفرهای‌فراوان‌رفته‌و با بزرگان‌و مشایخ هر دیار ملا‌قات‌کرده‌است‌.
آخرین‌سفر سهروردی به‌حلب‌و دمشق‌بود و در آنجا مورد احترام‌ملک‌ظاهرشاه‌قرار گرفت‌.
این اکرام‌شاه‌جوان‌از او و نیز دلا‌یل‌دیگر وی‌را محسود فقها کرد و خواستار حکم‌قتل‌او از صلا‌ح‌الدین‌ایوبی‌شدند و سرانجام‌در ۵۸۷ ق ‌به
شکل نامعلومی‌در جوانی در حلب‌از دنیا رفت.

سهروردی‌، قامتی‌معتدل‌و چهره‌ای‌سرخگون‌داشته‌و به‌شیوه‌قلندران‌رفتار میکرده است‌.
برخی‌سهروردی را صاحب کرامات‌و برخی‌ملحد دانسته‌اند.
منابع کهن سبب شهادت سهروردی‌را راجع‌به‌مناظره‌وی‌در باب‌ختم‌نبوت‌گزارش‌کرده‌اند.

لذا مفسران‌امروزین‌سهروردی معتقدند (ولا‌یت‌از اصول اعتقادی سهروردی است‌و به‌نظر او اگرچه‌نبوت‌ختم‌شده‌اما ولا‌یت بدان معنا که‌در شیعه مطرح‌شده‌، پیوسته‌و مداوم‌است‌).

آثار
واشعار فراوانی‌منسوب‌به‌سهروردی‌است‌.کهن‌ترین فهرست‌آثار وی‌را شهرزوری‌ارائه‌کرده‌که‌تعداد آن‌مشتمل بر ۴۶ عنوان‌است‌.به‌نظر سهروردی، حکمت‌، است‌و بنیان آن توسط هرمس نهاده شده است‌.
او می‌گوید شاخه‌فیثاغوری و بایزید بسطامی‌و سپس منصور حلا‌ج‌و ابوالحسن‌خرقانی‌در سلوک‌وارثان‌معنوی این‌حکمت‌هستند.

منابع‌اندیشه‌های‌ سهروردی گوناگون‌است‌، مثلا‌اندیشه‌های‌دینی‌فلسفی ایران پیش از اسلا‌م ‌یکی از این منابع است‌.
او اساس حکمت فرزانگان‌ایرانی را در تفسیر جهان بر اساس‌ و می‌داند.

نیز سهروردی به‌حکمت‌یونان‌توجه‌کرده‌است‌و بیش‌از همه از افلا‌طون و نوافلا‌طونیان‌متاثر است‌.

سهروردی به‌شیخ‌اشراق‌معروف‌بوده‌و در اصول‌تبحر داشته‌و در فروع به‌مذهب شافعی‌می‌رفته‌و شعر نیکو می‌سروده‌و در مناظره‌بسیار توانا بود و هیچ‌یک از معاصرانش‌به‌پای‌او
نمی‌رسیده‌اند.
وی‌حکمت‌و اصول‌فقه‌را از شیخ‌مجدالدین‌گیلا‌نی‌در مراغه‌فرا گرفته‌است‌.در منطق‌، بصائر ابن‌سهلا‌ن‌ساوی‌را نزد ظهیرالدین قاری‌خوانده‌است‌.

سهروردی بعد از فراغت‌از تحصیل‌غالب‌اوقات‌در مسافرت‌بوده‌و مدتی‌هم‌با طایفه‌صوفیه‌مصاحب‌شده‌و از بیانات‌این‌فرقه‌استفاده‌کرده‌تا روح‌تسامح‌و استقلا‌ل‌فکری‌در او حاصل‌شده‌، پس‌از آن‌مشغول‌ریاضت‌و مجاهدت‌شده‌و در خلوت به‌اوراد
و اذکار اشتغال‌داشته‌و غالب ایام‌سال روزه‌بوده‌و در هفته‌یک‌بار افطار می‌کرده‌تا آنکه‌به‌مقامات‌عالیه و نهایت مکاشفه‌رسیده‌و صاحب‌کرامات‌و خوارق عادات شد و به‌واسطه‌آن‌امور
عجیبی‌که‌از او ظاهر گشت او را نامیدند ولکن‌یکی‌از دوستانش‌او را در خواب‌دیده‌و شیخ‌فرموده‌که‌مرا به‌این‌اسم‌مخوانید.
بعضی‌دیگر غلو کرده‌او را نبی‌گفتند.

سهروردی‌همچنان‌به‌قدم‌تجرد در شهرها می‌گشت‌تا اینکه به‌ماردین‌از بلا‌د ترکیه‌رسید و به‌زیارت‌فخرالدین‌ماردینی‌عارف‌و حکیم‌رسید.
استاد همواره‌از او به‌بزرگی یاد می‌کرد و هوش‌و استعداد او را می‌ستود ولی‌همیشه می‌گفت‌که‌از بی‌پروایی‌او به جانش‌می‌ترسم‌.

 مکتب فلسفی شیخ اشراق

نظام فلسفی سهروردی بیشتر بر اشراق، مکاشفه، تصفیه نفیس و اصول کشفی ذوقی بنا شده است، سیر و سلوک
و شهودات درونی از مهم‌ترین عناصر نظام فلسفی وی به شمار می‌رود.

شیخ اشراق، نظام فلسفی مشاء را (که خود از آن تعبیر به حکمت بحثی می‌نماید) در رسیدن به حقایق هستی
بسیار ناتوان می‌داند.
او در مقدماتش بر حکمت‌الا‌شراق می‌نویسد: <کسی که طالب روش بحثی در حکمت است باید طریقه مشائین را بپیماید که
در این جهت محکم و نیکو نوشته شده است.
در این صورت ما با او سخنی در قواعد اشراقی نداریم.>

از این‌رو سهروردی در بررسی‌های انتقادی خویش مهم‌ترین مبانی
و اصول حکمت مشاء را در نهایت دقت و ظرافت به نقد کشیده است.
مهم‌ترین محورهای اختلا‌فی بین ابن‌سینا را می‌توان در موارد زیر خلا‌صه کرد ۱- تشکیک در ماهیت یا وجود ۲- اصالت
وجود یا ماهیت ۳- وجود یا عدم صورت نوعیه ۴- مثل افلا‌طونی ۵- وحدت و کثرت ۶- شروط ادراک ۷-
نوعی یا غیرنوعی بودن اختلا‌ف انوار مجرده عقلیه و ده‌ها مسائل دیگر.

شیخ‌اشراق‌از آنانی‌نبوده‌که‌تنها به‌قاضی‌رفته‌باشند، زیرا می‌بینیم‌که‌وی پیش‌از اینکه‌به‌رد آرای مشائیان‌بپردازد، چند کتاب‌در بیان‌فلسفه مشاء نوشته‌که‌از مهم‌ترین‌کتب‌و مراجع‌حکمت‌مشائی‌است‌و معروف‌ترین آنها مطارحات‌و
تلویحات‌است‌و شیخ‌در آنها عقاید ارسطو و مشائیان‌را با وضوح‌و صراحت‌کامل‌بیان‌کرده‌است‌.

نظام فلسفی حکمت اشراق

نظام فلسفی اشراق یکی از پرارزش‌ترین نظام‌های اسلا‌می است که اصول آن به صورتی که امروز شناخته شده
به‌وسیله متفکر، عارف و عالم عظیم‌الشان شهاب الدبن سهرودی تدوین و تنظیم شده است.
تاثیر فلسفه اشراق بر تکامل فلسفه در ایران و علی‌الخصوص تاثیر آن بر عرفان نظری، شاید بیش از تمامی نظام‌های
دیگر فلسفی باشد.
پایه‌های تاریخی فلسفه اشراق از طرفی بر تعالیم عالیه قرآن مجید استوار است و از طرف دیگر بر مکتب‌های فلسفه
افلا‌طونی و نو افلا‌طونی مبتنی شده است؛ نیز به‌طور کلی، پایه‌های مباحث فلسفه مشرقی که ابن سینا در منطق‌المشرقین به
آن اشاره کرده است) هم برای آن می‌توان جست‌وجو کرد.
فلسفه اشراق علی‌رغم حکمت مشاء که تعقل و برهان را اصیل می‌داند.
تعقل و برهان را مبتنی بر شناخت نور موجود از موضوع می‌داند.
هستی از نقطه نظر فلسفه اشراق نور مجرّدی است که از اصل نورالا‌نوار ساطع شده و عالم را فرا می‌گیرد.
اشراق حضوری و شهود هم در مر تبت و هم در اصالت مقدم است بر برهان و تعقل و این نکته‌ای
است که در فلسفه‌های جدید، علی‌الخصوص در پدیدارشناسی متعالیه از اهمیت زیادی برخوردار است؛ با این تفاوت که پدیدارشناسی
هوسرل بیان ناقصی از علم حضوری در مقابل بیان سهروردی از علم حضوری اشراقی و شناخت برمبنای مشاهده اشراق است.

آنچه به نام حکمه‌الا‌شراق و یا فلسفه اشراقی معروف است و بانی آن را سهروردی می‌شناسیم، منحصرا در کتاب
حکمه‌الا‌شراق بیان نشده است بلکه فلسفه‌ای است جامع که سیر تکامل آن را، حداقل در ۴ کتاب اصلی فلسفی سهروردی،
یعنی التلویحات، المشارع و المطارحات، المقاومات و حکمه‌الا‌شراق مشاهده و دنبال می‌توان کرد.

البته باید توجه داشت که از لحاظ تاریخی، حکمت اشراقی به مابعدالطبیعه پیش از ارسطو مربوط است.
جرجانی در کتاب تعریفات، اشراقیون را از جمله فیلسوفانی می‌داند که استادشان افلا‌طون است.

عبدالرزاق کاشانی، در شرح خود بر فصوص‌الحکم ابن عربی می‌نویسد که اشراقیون از سلا‌له اند.
ابن وحشیه در الفلا‌حه‌النبطیه اشراقیون را طبقه‌ای از کاهنان مصری می‌داند که فرزندان خواهر بوده‌اند.

خود جناب سهروردی در مطارحات می‌نویسد که حکمت اشراق متاثر از ما بعدالطبیعه موبدان ایران قدیم، بوده است.
فیثاغورث و افلا‌طون از جمله‌حکمای یونان بودند که تحت تاثیر این حکمت قرار گرفتند و سرانجام ذوالنون مصری و بایزید
بسطامی وارثان این حکمت هستند.

در اینکه‌آیا عقاید سهروردی‌منسوب‌به‌مشرق‌زمین‌است‌و شیخ‌فلسفه‌خود را منسوب‌به‌مشرق‌زمین‌و مقتبس‌از آنها می‌داند یا نه‌؟ عقیده‌ها مختلف‌است‌.
نظر دکتر حلبی‌در این‌مورد چنین‌است‌که‌:<اشراق‌یک‌معنی‌بیشتر ندارد و آن‌روشن‌شدن‌است‌و اینکه‌اشراق‌را به‌سوی‌مشرق‌رفتن‌معنی‌کرده‌اند، صحیح‌نیست‌و در زبان تازی وقتی خواهند این‌معنی‌را برسانند از کلمه‌تشریق‌استفاده‌می‌کنند،
چنانکه‌متبنی گوید: و شرق‌حتی‌لیس‌للشرق‌مشرق‌و غرب‌حتی‌لیس‌للغرب‌مغرب‌و این‌معنی‌که‌از اشراق‌در لغت و اصطلا‌ح‌معمول‌شده‌با خواست شیخ اشراق‌موافق‌و به‌حقیقت‌نزدیک‌تر است چه‌سهروردی‌آرای‌خود را منسوب به‌روشن‌شدن باطن‌و
کشف‌و ذوق‌درونی‌می‌داند.>

نور، فرشته و زرتشت از نگاه شیخ اشراق

نور:‌بنابر نظر سهروردی، واقعیت‌های مختلف، چیزی غیر از نور نیستند که از لحاظ شدت و ضعف با
یکدیگر تفاوت دارند.
واقعیت نیازمند به تعریف نیست؛ چرا که قاعده آن است که پیوسته امر غیرواضح را با امری روشن و واضح
تعریف کنند.
در حالی که پیداست که هیچ چیز از نور، آشکارتر و روشن‌تر نیست و بنابراین، آن را با هیچ چیز
دیگری نمی‌توان تعریف کرد.
‌حقیقت این است که همه چیزها به‌وسیله نور آشکار می‌شود و به همین دلیل، باید به وسیله آن تعریف شود.
نور محض که سهروردی آن را نامیده است، حقیقت الهی است که روشنی آن به علت شدت نورانیت و
فیض، کورکننده است.

نور اعلی منبع هر وجود است؛ چرا که جهان در همه درجات واقعیت خود، چیزی جز درجات مختلف نور
و ظلمت نیست.
‌سهروردی در این باره چنین می‌گوید: <ذات نخستین نور مطلق، یعنی خدا، پیوسته نورافشانی (اشراق) می‌کند و از همین راه
متجلی می‌شود و همه چیزها را به وجود می‌آورد و با اشعه خود به آنها حیات می‌بخشد و هر چیز
در این جهان منشعب از نور ذات او است و هر زیبایی و هر کمال، موهبتی از رحمت اوست و
رستگاری عبارت از وصول کامل به این روشنی است.>

فرشته: علم به عالم ملکوت یا فرشته‌شناسی که بحث در
مورد انوار یا جواهری است که میان این جهان سایه و نور اعلی قرار دارد، قسمت مرکزی حکمت اشراق را
تشکیل می‌دهد.
‌فرشته در زمان واحد، هم نگاه‌دارنده این جهان است، هم وسیله و افزار معرفت و شناخت است و هم چیزی
است که آدمی می‌خواهد به آن برسد و در این زندگی زمینی پیوسته درصدد یافتن آن است.
زیبایی و تسلط فرشته پیوسته در جهان اشراقی می‌درخشد و هر کس را که درصدد رویت آن برمی‌آید، خیره می‌سازد.
‌در نظر سهروردی تعداد فرشتگان به تعداد ۱۰ عدد فلک نجومی قرون وسطی نیست بلکه به تعداد ستارگان ثابت است.
یعنی عملا‌از قدرت شمارش ما بیرون است و طریقی که فرشتگان از فیض الهی بهره‌مند و اشراق می‌شوند، محدود به
هیچ شکل منطقی که از پیش قابل دریافت باشد، نیست.
سهروردی سلسله مراتب فرشتگان را از دو جهت طولی و عرضی مورد بحث قرار داده است.

در بالا‌ی سلسله طولی، فرشتگان مقرب جای دارند که برترین آنها نورالا‌عظم یا نورالا‌قرب (یا بهمن) نامیده می‌شود.
این فرشته که نزدیک‌ترین فرشته به نورالا‌نوار است، فرشته مقرب پایین‌تر از خود را به‌وجود می‌آورد که این فرشته پایین‌تر،
از آن و نیز از نورالا‌نوار کسب نور می‌کند.

این افاضه به نوبه خود انتقال پیدا می‌کند تا سلسله طولی- که هر یک از افراد آن نور
قاهر نامیده می‌شوند- کامل شود.
این سلسله طولی را نیز می‌نامند؛ از آن جهت که همه چیزهای جهان از آن تولد می‌یابد.

اعضای سلسله امهات، به صورتی هستند که هر فرشته مقرب فوقانی، جنبه بهتر و غلبه نسبت به آنکه در زیر
آن است، دارد و فرشته پایین‌تر نسبت به فوقانی دارای جنبه محبت است.

از جنبه غلبه و مشاهده این سلسله مراتب عالی، رشته عرضی فرشتگان پیدا می‌شود که مطابق است با جهان ارباب
انواع یا افراد این سلسله مانند سلسله طولی از یکدیگر تولید نمی‌شوند.

هر چیز در این دنیا که عالم پایین است، صنم یکی از این رب‌النوع‌ها است که
آن را همراه دارد.
به همین جهت است که سهروردی آنها را صاحبان نوع (ارباب الا‌نواع) خوانده است چون در واقع هر یک بر
یک نوع خاص حکومت دارد و در واقع، رب‌النوع آسمانی و مثال افلا‌طونی آن است.از فرشته عرضی فرشتگان، یک دسته
فرشتگان متوسط به‌وجود می‌آید که همچون خلفای آنها مستقیما بر انواع (موجودات) حکومت می‌کنند.

اعضای این دسته متوسط را و گاهی می‌نامند.
این نام اخیر بیشتر برای آن دسته از فرشتگان است که بر نفوس آدمیان حکومت دارند.

این فرشتگان؛ یعنی انوار مدبره به میانجیگری محبت، افلا‌ک را به حرکت درمی‌آورند و حافظ همه آفریده‌های زمینی از معدنی
و گیاهی و حیوانی و بشری هستند.

زرتشت:‌سهروردی‌تمایل‌زیادی به‌مذهب‌زرتشتی‌داشته‌و حقایق‌آن‌مذهب‌در بارور شدن‌آرای او تاثیر تام‌داشته‌است‌.
این‌تمایل‌در بعضی‌از دانشمندان‌دیگر از جمله‌عبدالله‌بن‌‌المقفع‌و رازی‌نیز بوده‌زیرا در چند کتاب‌از آثار خویش‌به‌مانوی‌بودن‌زکریای‌رازی‌اشارت‌آشکار دارد ولی‌باید دانست‌که‌فیلسوفان‌و دانشمندان‌و بزرگان‌عالم‌به‌هر دینی‌باشند اهمیت‌شان‌از
لحاظ‌خدمتی‌است‌که‌به‌بشریت‌می‌کنند و این‌فکر صحیح‌نیست‌که‌متفکر یا فیلسوفی‌را به‌جرم‌مسلمان‌نبودن‌او تحقیر کنیم‌و آرای او را مردود بدانیم‌.
اعتقاد به‌نور و ظلمت‌در آرای‌سهروردی‌بسیار نزدیک‌به‌دو نیروی‌ و در دین‌زرتشتی‌است‌و این‌امر البته‌دلیل‌ثنویت‌نیست‌، چه‌اگر واقعا دین‌زرتشت‌را فهمیده‌باشیم‌، زرتشت‌مظاهر نیک‌و بد
عالم‌را منسوب‌به‌این‌دو قوه‌می‌کند و در دین‌او خدای‌واحد است‌به‌قول‌پروفسور جکسن‌اگر معتقد باشیم‌که‌دین‌زرتشت‌ثنوی‌است‌، اسلا‌م‌هم‌ثنوی‌است‌، در حالی‌که‌نه‌دین‌زرتشت‌ثنوی‌است‌و نه‌دین اسلا‌م‌، زیرا با اینکه‌ظاهرا
هر یک‌از این‌دو دین به‌دو نیروی‌رحمانی‌و شیطانی‌معتقد هستند ولی‌این‌دو دین‌، آن‌قوی‌را مخلوق یک نیروی فوق‌العاده می‌شمارند که‌در اسلا‌م‌ و در
دین‌زرتشت‌و در آیین‌مزدیسنا گفته‌می‌شود.

رد شعوبی بودن سهروردی

برخی‌از کسانی‌که‌در تاریخ‌فلسفه‌اسلا‌می‌خود را صاحب‌‌نظر می‌دانند شیخ‌مقتول‌شهاب‌‌الدین‌سهروردی‌را در زمره‌شعوبیه‌به‌شمار آورده‌و آثار وی‌را نیز بر همین‌اساس‌مورد ارزیابی‌قرار داده‌اند.
دکتر محمدعلی‌ابوریان‌استاد و رئیس‌بخش‌فلسفه‌در دانشکده‌افسریه‌مصر از جمله‌این‌اشخاص‌به‌شمار می‌آید.
وی‌کتابی‌تحت‌عنوان‌ به‌رشته‌تحریر درآورده‌و در آن‌این‌مساله‌را مطرح‌ساخته‌است‌.
این‌استاد مصری‌می‌گوید: نهضت‌شعوبیه‌در پایین آوردن اعتبار قوم‌عرب‌و کاستن‌ارزش‌آنان‌تاثیر فراوان‌داشته‌است‌.
وی‌بر این‌عقیده است‌که‌شعوبیه‌تنها گروهی‌از ایرانیان‌را تشکیل‌می‌دهند که‌از اندیشه عنصری‌و نژادپرستی‌جانبداری می‌کند.

دکتر ابوریان‌نظریه‌چند تن‌از محققان‌را نیز درباره‌اینکه‌قوم‌عرب‌از درک مسائل‌فلسفی‌ناتوان‌هستند در کتاب‌خود نقل‌کرده‌و آنها را مورد انتقاد شدید قرار داده‌است‌.

جاحظ‌در کتاب‌ و صاعد ابن‌احمد در کتاب‌ این‌مساله‌را مطرح‌ساخته‌و قوم‌عرب‌را در مورد درک‌مسائل‌فلسفی‌ضعیف‌و سست‌به‌‌شمار آورده‌اند و صاحب‌کتاب‌ نیز
عین این‌عقیده را ابراز داشته‌است‌.

در این‌سخن‌تردیدی نیست‌که‌سهروردی‌با قوم عرب مخالف نبوده و به‌هیچ‌‌وجه‌با آنان به‌دشمنی سخن‌نگفته‌است‌دلیل‌این‌امر آن است که این فیلسوف متاله‌یک
مسلمان‌واقعی‌بوده‌و شخص‌مسلمان‌به‌برتر بودن‌نژاد معتقد نیست.
آنچه‌در نظر سهروردی‌اهمیت‌دارد وصول به‌حقیقت بوده و حقیقت‌کامل‌را نیز جز وحی‌محمدی‌(ص‌) که‌در قرآن‌مجید متجلی‌است‌چیز دیگری‌به‌‌شمار نمی‌آورد.

دکتر محمدعلی‌ابوریان‌این‌فیلسوف‌مسلمان‌را با صراحت‌تمام‌از شعوبیه‌به‌‌شمار آورده‌اما در این‌باب‌سند معتبری‌ارائه‌نکرده‌است‌؛ تنها چیزی‌که‌وی‌برای‌مدعای‌خود سند قرار داده‌این است که سهروردی بسیاری از
اصطلا‌حات‌و کلمات‌فارسی‌را در آثار خود به‌کار برده‌است‌.

آثار شیخ اشراق

سهروردی با وجود کمی عمر، حدود ۵۰ کتاب به فارسی و عربی نوشته که بیشتر آنها
به‌دست ما رسیده است.
آثار وی از چند نوع است و می‌توان آنها را به ۵ دسته تقسیم کرد:

۱-‌کتاب‌های صرفا فلسفی سهروردی که
همه به زبان عربی نوشته شده است و عبارتند از تلویحات، مقامات، المشارح و المطارحات و حکمه‌الاشراق.
در کتاب اول مسائل فلسفی را از دیدگاه مشائیان مطرح کرده و در موارد متعدد به سبک خود آنها، علیه‌شان
انتقاد کرده است و در کتاب چهارم که مهم‌ترین اثر فلسفی او و شاهکار عظیم او به‌شمار می‌آید
مختص به بیان فلسفه اشراقی است.

– رساله‌های کوتاه‌تری به فارسی و عربی که در آنها مواد ۴ کتاب فوق به زبان ساده‌تر و به‌صورت
خلا‌صه توضیح داده شده از این جمله است: هیاکل النور، الواح‌العمادیه که هر دو هم به عربی و هم به
فارسی نگاشته شده است.
پرتونامه، فی اعتقادالحکما، اللمحات، یزدان شناخت و بستان القلوب از دیگر آثار او است.

۳- حکایت‌های رمزی یا داستان‌هایی که در آنها از سفر نفس، مراتب وجود و رسیدن به رستگاری و اشراق
سخن رفته، این رساله‌ها، همه به فارسی است، ولی بعضی از آنها‌، ترجمه عربی نیز دارد، عقل سرخ، آواز پر
جبرئیل، قصه الغربه الغربیه، لغت موران، رساله فی‌حاله الطفولیه، روزی با جماعت صوفیان، رساله فی‌المعراج و صفیر سیمرغ از این
دسته است.

۴- تحریرها و ترجمه‌ها، شرح‌ها و تفسیرهایی است بر کتاب‌های فلسفی پیشینیان و نیز بر قرآن کریم و حدیث
نوشته مانند ترجمه فارسی رساله الطیر ابن‌سینا، شرحی بر اشارات او، تالیف رساله فی‌حقیقه العشق که مبتنی بر رساله فی‌العشق
ابن سینا است و تفسیرهای چند سوره از قرآن و بعضی از احادیث.

۵- رسالا‌تی که حاوی ادعیه، اوراد و اذکار است که شیخ آنها را می‌نامد، این نوشته‌ها
بیانگر فرشته‌شناسی سهروردی، ارتباط افلا‌ک با موجودات لطیفه و تطابق آنها با امشاسپندان زرتشتی است.
مثلا‌در دو نیایش بسیار معروف، خورشید یا هورخش مورد خطاب قرار می‌گیرد.

قتل سهروردی

از زمان‌قدیم‌قاعده‌بر این‌بوده‌که‌اگر کسی‌ظهور کند و سخنی‌تازه‌بگوید و تحقیقی نو بیاورد او را برانند یا تکفیر کنند
و این‌امری‌است‌که‌آن‌را در شرح‌احوال‌اکثر دانشمندان‌و حکیمان‌و فیلسوفان‌روشنفکر و نوآور ایران‌خوانده‌ایم‌.

سهروردی نیز از این‌سرنوشت‌شوم‌دور نمانده، به‌‌طوری‌که‌عرصه‌را بر سهروردی تنگ‌گرفته‌اند که‌از زندگی‌بیزار شده‌و در مقدمه‌ آرزوی‌سکوت‌کرده‌است‌.

با همه‌این‌احوال‌چنان‌که‌سیره‌آزادگان‌است‌او با شجاعت‌تمام‌عقاید خود را ابراز داشته‌و از تکفیر عالم‌نمایان‌دروغین‌نترسیده‌و جان‌خویش‌بر سر این‌سودا گذاشته‌است‌.

در واقعه‌قتل‌و سال‌وفات‌ سهروردی اختلا‌ف‌است‌.
شیخ‌اقامت‌کردن‌در را بسیار مایل‌بود و در بعضی‌اوقات‌به‌شام‌منزل‌می‌کرد و گاهی‌هم‌به‌روم‌مسافرت‌می‌کرد، دفعه‌اخیر که‌از روم‌به‌شام‌آمد و از آنجا به‌حلب‌رفت‌، حاکم‌حلب‌در آن‌اوقات‌
پسر سلطان بود.

چون‌آوازه‌ سهروردی شنیده‌بود شایق‌ملا‌قات‌او شد و مقدمش‌را گرامی‌داشت‌.
گاهی‌از اوقات‌در حضور با علمای‌ مناظره‌و مجادله‌می‌کرد و آنان‌را مغلوب‌و ملزم‌می‌ساخت‌و به‌هر علمی‌که‌وارد می‌شدند و محل بحث واقع‌می‌شد کلا‌م‌شهاب‌الدین‌بر
کلا‌م ‌آنان‌برتری داشت‌به‌طوری‌که‌از عهده‌مناظره‌و مباحثه‌با او برنمی‌آمدند.
این‌مساله باعث‌کینه‌شدید آنها شد و آتش‌حسد در قلوب‌شان‌مشتعل‌شد، علا‌وه‌بر اینها چون شهاب‌الدین‌با رای‌حکیمان‌صحبت‌می‌کرد و عقاید فیلسوفان‌را بیان می‌کرد و بعضی‌اوقات‌هم‌امور
عجیبه‌و افعال‌خارق‌العاده از او ظاهر می‌شد، تمام‌اینها سبب‌شد‌دانشمندان‌حلب‌او را تکفیر کردند و قتلش‌را واجب‌دانستند ولیکن‌الملکالظاهر وقعی‌به‌سخنان‌آنها ننهاد و از کشتن
شیخ‌سر باز زد، ناچار عالمان‌ظاهر و فقیهان‌حلب‌حکم‌کفر شهاب‌الدین را نزد صلا‌ح‌الدین‌فرستادند.

سلطان‌محض‌همراهی‌با آنها به‌پسر خود حکم‌کرد که‌سهروردی‌را به‌قتل‌برساند، الملک‌الظاهر در اجرای‌فرمان‌پدر مسامحه‌و تساهل‌پیش‌گرفت‌، عالمان حلب‌چون دیدند که‌حکم‌تکفیر اجرا نشد باز
به‌صلا‌ح‌الدین‌نوشتند که‌اگر الملک‌الظاهر، شهاب‌الدین‌را پیش‌خود نگاه‌دارد چیزی‌نخواهد گذشت که‌عقیده‌او را فاسد و تباه‌خواهد کرد و اگر اخراجش‌کند، به‌هر کجا رود
باعث‌فساد و گمراهی‌مردم‌عوام‌خواهد شد.
مرتبه دوم‌صلا‌ح‌الدین فرمانی به‌خط‌قاضی فاضل بفرستاد و پسر را تهدید کرد که‌اگر در قتل شهاب‌الدین مسامحه‌نمایی‌، حکم‌می‌کنم‌که‌حلب‌را از تصرف‌تو باز
گیرند.
الملک‌‌الظاهر بر حسب‌فرمان‌پدر و حکم‌علمای حلب شهاب‌الدین را ماخوذ و محبوس‌کرد.

در اینجا خوب است نظر آیت‌الله شهید مطهری درباره شخصیت والا‌ی سهروردی را بیاوریم که ایشان می‌‌نویسد:…
< سهروردی نه‌تنها در مناظره با فقها و متکلمان بی‌پروا بود و دشمنی برمی‌انگیخت، در اظهار اسرار حکمت، برخلا‌ف توصیه
بوعلی در آخر اشارات، شاید به‌علت جوانی، بی‌پروایی می‌کرد و همین باعث دشمنی و توطئه‌چینی علیه وی شد.>

اما
در کیفیت‌قتل مرحوم شیخ اشراق‌، بعضی‌نوشته‌اند: او را حبس‌کردند و طعام‌از او باز داشتند تا از گرسنگی‌جان‌داد و این‌را خود
او از الملک‌‌الظاهر خواسته‌بود.
بعضی‌گفته‌اند: با زه‌کمان‌خفه‌اش‌کردند.
برخی دیگر می‌گویند:‌از پشت‌بام‌به‌زیر انداختند‌و سپس‌جسدش‌را سوزانیدند.

آمده است که‌الملک‌الظاهر پس‌از کشتن‌او سخت‌پشیمان‌شد و دستور داد همه‌کسانی‌را که‌به‌قتل‌او فتوانوشته‌بودند تبعید کنند و اموال‌و دارایی‌آنها را به‌غرامت‌بردارند
و اندوخته‌هایشان‌را مصادره‌کنند.

در سنین‌عمر سهروردی نیز اختلا‌ف‌است‌و از ۳۳‌تا ۵۰‌سال نوشته‌اند.
یاقوت‌حموی در معجم‌الا‌دبا می‌نویسد که‌سهروردی‌در سال‌هجری‌وارد حلب‌شد و در پنجم رجب سال‌در سن ۴۰ سالگی به قتل رسید‌.

تاریخ نگار

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس