عاشق اصفهانی | شعر زیبای چرا شکسته چنین رنگ و روی گلفامت
عاشق اصفهانی
چرا شکسته چنین رنگ و روی گلفامت؟که برده است ز خاطر قرار و آرامت؟چو غنچه سر به گریبان ز فکر
کیست تورا؟که پیرهن شده چون گل قبا بر اندامت؟
نگفتمت ز وفا پاس عاشقان میدارکه میشود چو من خسته دل
سر انجامت؟ز انتظار منت شوق میکند آگهچو بر رهت بنشاند ز صبح تا شامتمرا به لطف و وفا صید کرده
ای چه کنم؟بغیر آنکه بمیرم به گوشه ی دامت؟اگرچه رام نگشتی به ” عاشق ” مسکینخدا کند که شود آن
مراد دل رامت
اشعار زیبا