سه شنبه, ۲۸ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش از اشعار مولانا

اشتراک:
فرهنگ و هنر و شعر
 سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش مستانه شد حدیثش پیچیده شد زبانش گه می فتد از این سو گه می فتد از آن سو آن کس که مست گردد خود این بود نشانش چشمش بلای مستان ما را از او مترسان من مستم و نترسم از چوب شحنگانش […]



سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش

سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش

مستانه شد حدیثش پیچیده شد زبانش

گه می فتد از این
سو گه می فتد از آن سو

آن کس که مست گردد خود این بود نشانش

سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش از اشعار مولانا

چشمش بلای مستان ما
را از او مترسان

من مستم و نترسم از چوب شحنگانش

ای عشق الله الله سرمست شد شهنشه

برجه بگیر
زلفش درکش در این میانش

اندیشه ای که آید در دل ز یار گوید

جان بر سرش فشانم پرزر کنم
دهانش

آن روی گلستانش وان بلبل بیانش

وان شیوه هاش یا رب تا با کیست آنش

این صورتش بهانه ست
او نور آسمانست

بگذر ز نقش و صورت جانش خوشست جانش

دی را بهار بخشد شب را نهار بخشد

پس
این جهان مرده زنده ست از آن جهانش گلچینی از شعر و ترانه ها

شعر و ادب

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس