ماجرای ابتلا بازیگر جوان طلا و مس به سندرم داون +عکس

در این فیلم بازی کرده.او بازیگر نقش آیدا بود.اما ماجرای انتخابش برای بازی در این فیلم هم خواندنی است…
به گزارش سرویس فرهنگ و هنر جهان، همشهری سرنخ به سراغ خانواده عادلپور رفته و با آیدا، بازیگر طلا و
مس و پدر و مادر او به گفتگو نشسته است.در این گزارش آمده است: با اینکه سندرم داون دارد اما
مهارتهای زیادی آموخته و موفقیتهای زیادی به دست آورده است؛او همه این پیشرفتها را مدیون پشتکار و تلاش شبانهروزی مادرش
است(dot) درباره آیدا عادلپور حرف میزنیم؛ ورزشکار، نقاش، بازیگر، مدالآور المپیک و جوان موفقی که با شکست دادن تمام مشکلات
سرراهش، زندگی بانشاطی دارد(dot) با اینکه اغلب مردم تصور میکنند بچههایی که سندرم داون دارند، آموزشپذیر نیستند و نمیتوانند کار
مفیدی انجام دهند اما خانواده عادلپور خلاف این ماجرا را ثابت کردهاست.چند ساعتی مهمان خانه آنها شدیم تا شما را
با آیدا، یکی از سه فرزند خانواده که با سندرم داون به دنیا آمده آشنا کنیم.

خانواده که سندرم داون دارد، پیشرفتهای قابل توجهی کرده و حسابی خبرساز شده.سندرم داون نوعی جهش ژنتیکی است که با
افزایش تعداد کامل یا نسبی در کروموزوم ۲۱ انسان به وجود میآید.افرادی که سندرم داون دارند، به جای۴۶ کروموزوم، ۴۷
کروموزوم دارند.این ناهنجاری اولین بار در سال۱۸۶۶ توسط دانشمندی به نام «جان داون» شناخته شد.پوراندخت بنیادی مادر آیداست.او مدیر عامل
تنها کانون خیریه سندرم داون در ایران هم هست؛ «خیلی خوشحالم و خدا را شکر میکنم که به بیشتر آرزوهایی
که در زندگیام داشتم رسیدهام.بچههایی که با سندرم داون به دنیا میآیند، بیمار نیستند(dot) آنها فقط نسبت به بچههای عادی
در یادگیری و رشد کمی تاخیر دارند.اما میتوان با آموزش مناسب آنها را پرورش داد.تابهحال آموزشهای مختلفی به دخترم دادهام؛
برای همین توانستم به همه ثابت کنم که اگر استعداد و توانمندیهای چنین بچههایی در یک مسیر درست همراه با
آموزش و توانبخشی قرار بگیرد، میتوانند موفق باشند.»
تولد آیدا بنیادی ۳۸ ساله بود که آیدا را باردار شد.از
آنجا که در سن بالا باردار شده بود، احتمال به دنیا آوردن نوزادی با سندرم داون وجود داشت اما او
امیدوار بود که کودک سالمی به دنیا بیاورد؛«در به دنیا آمدن کودکان با سندرم داون، سن بالای مادر و پدر
یکی از فاکتورهاست.وقتی دخترم را در آغوشم گذاشتند، بعد از آزمایش کروموزومی که گرفتند، متوجه شدم دخترم سندرم داون دارد.
پزشک وقتی متوجه ناراحتیام شد گفت: تو دو تا بچه سالم داری، با این بیقراریها داری ناشکری میکنی؟همین جمله از
نظر روحی تکانم داد.به خاطر روحیه مبارزهجوییای که داشتم، من و همسرم تصمیم گرفتیم تا هر کاری که از دستمان
برمیآید، برای پرورش استعدادهای نهفته آیدا انجام بدهیم.» بنیادی، آموزش آیدا را از همان دوران کودکی شروع کرد.او به موسساتی
مراجعه کرد که آموزش این گونه بچهها را به عهده دارند(dot) اما به هر جا که میرفت به او میگفتند
چرا این همه عجله داری؟صبر کن بچهات چهار، پنج ساله بشود، بعد او را برای آموزش بیاور؛«اما من نمیتوانستم تا
آن زمان صبر کنم برای همین از همان دوران کودکی آموزش آیدا را شروع کردم.چون خودم معلم بودم، به خوبی
میتوانستم با بچهها کار کنم؛ مثلا میرفتم دنبال منابعی که درمورد این بچهها اطلاعات در اختیارم میگذاشت یا از پزشکان
میپرسیدم که باید چه کار کرد تا آیدا زودتر یاد بگیرد(dot) خلاصه دست روی دست نمیگذاشتم.حتی برای آموزش فرزندم از
مربیانی که با این بچهها کار میکردند، کمک میخواستم.»
مادر مصمم
مادر آیدا هیچ وقت تسلیم نشد.او علاوه بر مطالعه کتاب،
با پزشکان و مربیان مختلف مشورت کرد و در خانه هم با آیدا تمرین کرد تا دخترش را پرورش دهد.بنیادی
آیدا را که آن زمان چهارسالش بود، در مهد کودک بچههای عادی ثبتنام کرد.هرچند مدیر مهد برخورد خوبی با این
موضوع نداشت(dot) بنیادی به مدیر مهدکودک توضیح داد که دخترش هیچ فرقی با بچههای عادی ندارد و حتی کارهای روزمرهاش
را خودش انجام میدهد.مدیر مهد کودک وقتی با پافشاری مادر روبهرو شد به آیدا یک هفته مهلت داد تا حرف
مادرش را ثابت کند؛«بعد از یک هفته به من گفتند که دخترتان حتی از بچههای عادی هم جلوتر است حتی
او برخلاف کودکان عادی میتواند بدون کمک مربیها به دستشویی برود.» با این خبر، انگیزه مادر برای آموزش کودکش بیشتر
شد.او از هر موقعیت و زمانی برای آموزش فرزندش استفاده میکرد.بنیادی هیچ وقت تسلیم حرف افرادی که میگفتند باید سرنوشت
کودکش را قبول کند نشد.او از کمترین زمان آزادش هم استفاده میکرد تا به آیدا مطلب جدیدی آموزش دهد؛«اگر در
اتوبوس بودیم، با آیدا ریاضیات و جدول ضرب کار میکردم یا به او دیکته میگفتم.من آموزشهایم را از پایینترین سطح
شروع کردم؛ یعنی آموختن یک صوت یا آوا تا اینکه کمکم دخترم توانست کلمات مختلف را به زبان بیاورد.برای آموزش
او هیچ محدودیت زمانی قائل نبودم و حتی در مهمانیها هم به او نکاتی را که قبلا آموزش داده بودم
یادآوری میکردم.» مادر آیدا هیچ وقت تسلیم افکار منفی نشد تا سرانجام توانست دخترش را همانطور که آرزو داشت تربیت
کند.حالا آیدا به جایی رسیده که علاوه بر یادگیری مسائل روزمره زندگی توانسته مهارتهایی در زمینه موسیقی، هنر معرق، آشپزی
و بازیگری بهدست بیاورد.
مزد تلاش در حالی که همچنان مشغول گپ زدن با مادر آیدا هستیم ناگهان صدای موسیقی فضای خانه را پر
میکند.خانم بنیادی میگوید دخترش آیداست که ارگ مینوازد.اتاق آیدا در طبقه دوم خانه قرار گرفته.او پشت ارگش نشسته و با
تسلط کامل انگشتانش را روی کلیدهای ارگ فشار میدهد(dot) باورش سخت است اما آهنگ ملایم و گوشنوازی را که به
گوش میرسد آیدا مینوازد؛«آیدا تا کلاس سوم راهنمایی در مدارس استثنایی درس خوانده و در این مدت حتی در کلاسهای
خیاطی هم همراه خودم شرکت کرده؛ مثلا راسته دوزی و لبهدوزی را با هم انجام میدادیم.او در این کار هم
مهارت خوبی به دست آورد تا جایی که دخترم روی دستمال کاغذی که به راحتی پاره میشود، لبهدوزی و راستهدوزی
میکند.من واقعا خودم آن اوایل تعجب میکردم که او چطور میتواند!»
ورزشکار، هنرمند و جوان نمونه
همه اعضای خانواده عادلپور دستی در هنر دارند.آرش
پسر بزرگ خانواده گیتار، آزاده دختر خانواده، فلوت و مادر هم آکاردئون مینوازد؛ «زمانی که آیدا سن وسالی نداشت گیتار
دستش میگرفت و ادای نوازندهها را درمیآورد؛ برای همین او را در کلاس موسیقی ثبت نام کردم.همراه او به کلاسهای
آموزشی میرفتم تا ببینم مربی چه درسی به او میدهد.به این ترتیب وقتی به خانه برمیگشتیم با آیدا تمرین میکردم.
حالا او به خوبی نتهای موسیقی را میداند و ارگ میزند.از موسیقی که بگذریم آشپزی آیدا هم حرف ندارد.بعضی وقتها
حتی اگر غذا هم داشته باشیم، غذا درست میکند.هرچه بخواهید میپزد، آن هم با کلی سلیقه.» آیدا علاوه بر کارهای
هنری ورزش هم میکند.او ورزشکار نمونهای است که در چندین المپیک ویژه کمتوانان ذهنی شرکت کرده و مدالآور شده؛«دخترم ورزشکار
قابلی هم هست.او سال۸۷ در مسابقاتی که در ابوظبی بین کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه برگزار شد در رشته بوچیا
مدال طلا گرفت و در مسابقات دوومیدانی سال۸۶ در المپیک ویژه شانگهای در دو مسافت مختلف صاحب دو مدال نقره
شد.او امسال هم در شهر دمشق در همین المپیک برای اولین بار در رشته پرتاب وزنه شرکت کرد و در
میان تعجب همگان مدال طلا گرفت.در مسابقات دمشق در رشته دوی ۱۰۰ متر هم شرکت کرد و توانست مدال برنز
را به دست بیاورد.» مادر آیدا تلاش زیادی برای آموزش دخترش کرد؛ او شبانهروز نکات ریز و درشت را به
دخترش میگفت، با او تمرین میکرد و آیدا را به کلاسهای مختلف هنری و ورزشی میبرد.اما این فقط مادر نبود
که به آموزش فرزندش فکر میکرد؛ چراکه خود آیدا هم پشتکار و اراده خوبی برای یادگیری دارد؛«اگر مهمان به خانهمان
میآمد، دخترم میگفت بگذار سینی چای را من ببرم و پذیرایی کنم.وقتی او برای اولین بار این کار را انجام
داد میترسیدم اتفاقی برایش بیفتد.برای همین سینی چای را دستش دادم و خودم هم آرام آرام پشت سرش حرکت کردم.به
خاطر همین پشتکارش است که سال۸۹ از طرف سازمان ملی جوانان و در جشنواره جوان موفق ایرانی به آیدا عنوان
جوان نمونه معرفی شد.» آیدا غیر از کارهایی که مادرش به آنها اشاره کرد هنر معرق هم بلد است.روی یکی
از دیوارهای خانه خانواده عادلپور دو تابلوی معرق ظریف به چشم میخورند که کار دست و هنر آیداست؛«بچههایی که سندرم
داون دارند، حوصله خیلی زیادی دارند و میتوانند کارهای خیلی ظریف را با دقت انجام دهند.در کشورهای اروپایی از این
بچهها به شکل مناسبی استفاده میکنند.آنها که از توانایی این افراد باخبرند و میدانند از تکرار کار یکسان خسته نمیشوند،
از افرادی مانند آیدا در کار مونتاژ استفاده میکنند.»
آیدا در سینما
اگر اهل سینما رفتن هستید حتما فیلم «طلا و مس»
همایون اسعدیان را دیدهاید؛ جالب است بدانید که آیداخانم در این فیلم بازی کرده.او بازیگر نقش آیدا بود.اما ماجرای انتخابش
برای بازی در این فیلم هم خواندنی است؛«سال ۸۸ آقای اسعدیان با عوامل گروهش به کانون سندرم داون آمد و
گفت یک دختر حدودا ۱۵ ساله برای ایفای نقش یک دختر با سندرم داون در فیلم طلا و مس میخواهد.من
هم تمام دخترهای واجد شرایط در محدوده سنیای را که این کارگردان خواسته بود معرفی کردم.دستیاران آقای کارگردان از همه
دخترها سه بار تست گرفتند.اما هیچکدامشان نتوانستند خواستههای آقای اسعدیان را برآورده کنند.» آقای کارگردان کمکم داشت از پیدا کردن
بازیگر مناسب ناامید میشد تااینکه یکی از بچهها گفت خانم بنیادی چرا آیدا را برای تست بازیگری معرفی نمیکنید؟« چون
مسوول کانون بودم، میخواستم فرصت در اختیار همه بچهها باشد اما وقتی دیدم دستیاران آقای کارگردان از همه تست گرفتند،
بالاخره آیدا را معرفی کردم.ده روز بعد از این ماجرا با من تماس گرفتند تا دخترم را برای امضای قرارداد
به دفتر آقای اسعدیان ببرم.خودم اصلا انتظارش را نداشتم.جالب اینکه کارگردان بعد از اولین برداشت از بازی آیدا به من
گفت حالا که بازیگر مناسب نقش آیدا را پیدا کردهام میتوانم با خیال راحت سرم را روی بالش بگذارم.» آیدا
برای بازی در این نقش در مدت فیلمبرداری هر روز ساعت شش صبح با مادرش به محل فیلمبرداری میرفت.آیدا علاوه
بر بازیگری و فعالیتهای دیگرش چند ترم زبان هم خوانده.او میتواند انگلیسی بخواند و تا حدی هم صحبت کند:«خیلی وقتها
آیدا وقتی میخواهد کاری انجام بدهد، به او اعتماد به نفس میدهم و میگویم آیدا مطمئن باش در کاری که
تصمیم گرفتهای انجام بدهی، موفق میشوی.تو میتوانی.تنها چیزی که به او میگویم این است که فقط مواظب باش.» بنیادی میگوید
خانوادههایی که فرزندانی مانند آیدا دارند باید برای آموزش کودکان خود وقت بگذارند و پلهپله استعدادهای آنها را پرورش دهند.