پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

صحنه‌ای از بازسازی لاله سحرخیزان توسط شهلاجاهد + عکس

تاریخ نشر :سه‌شنبه 30 نوامبر 2010 اشتراک:
صحنه‌ای از بازسازی لاله سحرخیزان توسط شهلاجاهد + عکس اخبار گوناگون
آخرین نیوز: خبر استیذان حکم قصاص (موافقت رئیس قوه قضائیه با اجرای حکم) شهلا خیلی زود روی خروجی خبرگزاری‌ها قرار گرفت. جنجالی‌ترین زندانی زن ایرانی که اتفاقا رابطه خیلی خوبی هم با خبرنگارها دارد بعد از نامه جنجال‌برانگیزی که به خاطر خستگی از محیط زندان و بلاتکلیفی از اجرای حکمش برای رئیس قوه قضائیه نوشته […]
آخرین نیوز: خبر استیذان حکم قصاص (موافقت رئیس قوه قضائیه با اجرای حکم) شهلا خیلی زود روی خروجی خبرگزاری‌ها قرار گرفت. جنجالی‌ترین زندانی زن ایرانی که اتفاقا رابطه خیلی خوبی هم با خبرنگارها دارد بعد از نامه جنجال‌برانگیزی که به خاطر خستگی از محیط زندان و بلاتکلیفی از اجرای حکمش برای رئیس قوه قضائیه نوشته بود، بار دیگر پرونده‌اش را به جریان و اسمش را سر زبان‌ها انداخته بود اما شاید خودش هم تصور نمی‌کرد که به فاصله کوتاهی از نوشتن این نامه، با اجرای حکم قصاص او موافقت شود و این زن خبر‌ساز به یک قدمی طناب‌دار نزدیک شود.
 
https://persianv.com/pimg/persian/blog_10/128652_1.jpg
 
صحنه‌ای از بازسازی لاله سحرخیزان توسط شهلاجاهد

 

آیت‌الله لاریجانی، رئیس قوه قضائیه، پس از مطالعه حکم نهایی پرونده قطور شهلا و پس از گذشت این همه سال از جنایت، با اجرای حکم قصاص نفس موافقت کرد و پرونده شهلا از دفتر نظارت و پیگیری قوه قضائیه به شعبه اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران ارسال شد تا پس از تشریفات قانونی و رایزنی برای صلح و سازش، در صورت اصرار اولیای دم برای مجازات شهلا، این زن به‌دار مجازات آویخته شود. علیرضا سحرخیزان، برادر لاله که برای انجام تشریفات اداری اجرای حکم قصاص به ایران آمده است در گفت‌وگو با سرنخ درباره قطعی شدن اجرای حکم قصاص شهلا حرف‌های زیادی برای گفتن دارد.

بخش‌هایی از این گفت‌وگوی را بخوانید تا از نظرات خانواده مقتول در خصوص اجرای حکم باخبر شوید:

• دو روز بعد از اعلام رسمی خبر، شعبه اجرای احکام دادسرا نامه‌ای را به دفتر وکیل خانوادگیمان ارسال کرد و در آن نامه از من خواسته شده بود برای انجام کارهای اداری به ایران برگردم. خوشبختانه با همکاری سفارت ایران در قطر خیلی زودتر از آن چیزی که فکرش را می‌کردم مقدمات سفرم به ایران هماهنگ شد و پیگیر ماجراهای اداری اجرای حکم شدم.

• با وجودی که برای کار خبرنگارها ارزش قائلم اما از دست آنها گلایه هم دارم. برگزاری نظرسنجی‌های پیامکی در بعضی از روزنامه‌ها و گفت‌وگوهای خیالی با شهلا فقط باعث شده که چهره یک قاتل، مظلوم نمایش داده شود. اینکه هر سال در آستانه سالگرد خواهرم، شهلا به هر بهانه‌ای اسمش را سر زبان‌ها می‌انداخت باعث افزایش تألمات روحی مادر و پدرم می‌شد. پدرم در هشت سال گذشته چشم انتظار بود تا قاتل دخترش به سزای عمل خود برسد. در این هشت سال، زندگی ما تحت تاثیر این موضوع قرار گرفته بود و پدرم به خاطر کشته شدن مظلومانه دخترش شب و روز نداشت. او به علت بیماری در بیمارستان و منزل بستری بود اما با وجود بیماری سختی که داشت، مسائل مربوط به این پرونده را پیگیری می‌کرد و بارها به بنده وصیت کرد که به هیچ عنوان کوتاه نیامده و با تمام وجودم پیگیر پرونده باشم تا قاتل به‌ دار مجازات آویخته شود.

• همه اعضای خانواده خواستار قصاص هستیم. علی و عرفان- پسرهای لاله سحرخیزان- که برای رسیدن چنین روزی لحظه‌شماری می‌کنند. حالا هم به دستور وکیل خانواده به هیچ کدام از اعضای خانواده حق اظهار نظر داده نشده است. هشت سال شهلا با استفاده از رابطه خوبی که با مطبوعات داشت، اجرای حکمش را به تاخیر انداخت، دیگر اجازه نمی‌دهم مادرم بیشتر از این زجر بکشد. وقتی ۷۲ قاضی حکم به قتل توسط شهلا داده‌اند چرا نباید حکم به مرحله اجرا درآید؟ حق قانونی خانواده سحرخیزان قصاص است و من به نمایندگی از طرف پدر و خواهران و مادرم و حتی بچه‌های لاله از این حق شرعی و قانونی کوتاه نمی‌آیم. من برای روز اعدام لحظه‌شماری می‌کنم.

• من تصور می‌کردم حضور خانواده مقتول هنگام اجرای حکم اجباری است اما امروز متوجه شدم که این‌گونه نیست. همین که ما رضایتمان را اعلام کنیم و از شعبه اجرای احکام بخواهیم که حکم را اجرا کنند، حکم قصاص قابل اجراست. من دوست ندارم بعد از این همه سال که خانواده‌ام تاوان سنگینی را برای اجرای حکم پرداختند، یک اظهارنظر بیجا برگ برنده جدیدی را در اختیار شهلا قرار بدهد که او هم با دستاویز قرار دادنش اجرای حکم را به عقب بیندازد. قطعا من و هیچ‌کدام از اعضای خانواده‌ام از مرگ یک نفر دیگر خوشحال نمی‌شویم اما در طول تمام این سال‌ها شهلا یک بار هم از خانواده‌ام معذرت‌خواهی نکرد. او با وجود اینکه بازیگر قهاری است، ایمان دارد که کار خطایی انجام نداده است و خودش را مقصر نمی‌داند برای همین هم هست که هیچ وقت معذرت‌خواهی نکرد.

• او یک قاتل است که راه را اشتباه رفته است. امیدوارم هرچه زودتر حکم قانونی درباره او اجرا شود. نمی‌بخشمش چون اساس زندگی خانوادگیمان را از بین برد. او هم خواهرم را از ما گرفت و هم باعث بیماری و مرگ پدرم شد. بعد از به قتل رسیدن خواهرم لاله، ضربه روحی شدیدی به پدرم وارد شد. او بیمار شد و در بستر بیماری افتاد. مدتی قبل هم به خاطر همین بیماری جان خودش را از دست داد. ما در این سال‌ها سختی‌های زیادی را تحمل کردیم و حالا می‌خواهیم که حکم اجرا شود.

•  لیلی، خواهر دیگرم با لاله بیشتر در ارتباط بود. حدود یک هفته یا ده روز پیش از جنایت، لاله با خواهرم لیلی در شیراز تماس گرفت و تلفنی گفت در تلفن همراه ناصر یک شماره به دست آورده که متعلق به یک زن است. لاله نگران تغییر رفتار ناصر شده بود. قرار می‌شود لیلی چند روز دیگر برای مشخص شدن ته و توی قضیه از شیراز به تهران مسافرت کند اما لاله قبل از آمدن لیلی به تهران همه کارها را انجام داده بود؛ یعنی خودش ناصر را تعقیب کرده و حتی آپارتمان شهلا را هم پیدا کرده بود. ما تصمیم داشتیم با شهلا صحبت کنیم تا از زندگی ناصر بیرون برود یا خواهرم از ناصر طلاق بگیرد. ما می‌توانستیم این موضوع را از طریق گفت‌وگو با «شهلا» حل کنیم اما فرصت نشد. او به خاطر کینه‌ای که از لاله داشت و او را رقیب خود می‌دید، بی‌رحمانه خواهرم را کشت و حالا باید تقاص پس بدهد.

• شهلا بارها در بازجویی و بازسازی صحنه قتل، آشکارا اعتراف کرده که به تنهایی دست به جنایت زده است. او حتی از روی حسادت وقتی دید که ناصر برای خواهرم چرخ خیاطی نو خریده است، آن را شکست. او نمی‌توانست ببیند فرد دیگری با «ناصر» باشد، در حالی که خواهرم زن شرعی، قانونی و مادر بچه‌های ناصر بود. شهلا با ورود به حریم خصوصی زندگی لاله، زندگی او را از هم پاشید. شهلا کلید آپارتمان خواهرم را داشت و این موضوع با مواجهه حضوری او و مرد کلید‌سازی که برایش کلید یدک ساخته بود به اثبات رسیده است. شهلا مرتب و مخفیانه به آپارتمان خواهرم رفت و آمد می‌کرده و نقشه قتل خواهرم را از مدت‌ها قبل طراحی کرده بود. اگر احتمال داشت جنایت توسط یک مرد یا فرد دیگری صورت گرفته باشد، پس چرا شهلا چیزی از آن فرد نمی‌گوید. خانواده ما اطمینان دارند شهلا خواهرم را کشته است.

• با ناصر محمدخانی رابطه خوبی داریم. مادرم فعلا ناصر را بخشیده است چون بالاخره او پدر عرفان و علی است و آن‌قدر به خانواده ما اعتماد دارد که تربیت فرزندانش را به مادرم سپرده است. اتفاقا علی حالا به عضویت تیم مهم و صاحب سبکی در قطر در آمده و با پشتکار زیادی هدفش را دنبال می‌کند. درباره ناصر همین را بگویم که انسان جایزالخطاست. او هم یک اشتباهی کرد اما حالا خانواده‌ام او را بخشیده‌اند.

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس