پنج شنبه, ۱۲ مهر , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

پایان تلخ ازدواج دختر۱۹ساله با مرد ۵۵ساله ای که قبلا۲همسرداشت!

تاریخ نشر :پنج‌شنبه 04 ژانویه 2018 اشتراک:
ازدواج دختر19ساله با مرد 55ساله حوادث روز
دختر 19 ساله ای که با پنهان کاری ها و اشتباهات جبران ناپذیر، آینده اش را به تباهی کشانده بود، در حالی قانون و نیروی انتظامی را آخرین پناهگاه خود یافت که خانواده اش نیز او را طرد کرده بودند.

پایان ازدواج دختر۱۹ساله با مرد ۵۵ساله

ازدواج دختر۱۹ساله با مرد ۵۵ساله , دختر ۱۹ ساله ای
که با پنهان کاری ها و اشتباهات جبران ناپذیر، آینده اش را به تباهی کشانده بود،
در حالی قانون و نیروی انتظامی را آخرین پناهگاه خود یافت که خانواده اش نیز او را طرد کرده بودند.

او که آثار ندامت بر چهره اش موج می زد به ماجرای تلخ زندگی اش اشاره کرد
و به کارشناس اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: به درس و مدرسه علاقه ای نداشتم
به همین دلیل در مقطع راهنمایی ترک تحصیل کردم. آن روزها در اوج هیجانات نوجوانی قرار داشتم
و تنها براساس احساساتم تصمیم می گرفتم. با آن که در خانواده ای کم بضاعت زندگی می کردم
اما آرزوها و رویاهای بلند پروازانه ای داشتم. وقتی در فیلم ها و سریال ها، خانواده های ثروتمند را می دیدم
همیشه آرزو می کردم کاش در چنین خانواده هایی به دنیا می آمدم.

ازدواج دختر19ساله با مرد 55ساله دادگاه دختر۱۹ساله که با مرد ۵۵ساله ازدواج کرد

از سوی دیگر دوست داشتم مستقل و آزاد باشم و خودم برای آینده ام تصمیم بگیرم
به همین خاطر نه تنها به نصیحت های پدر و مادرم گوش نمی دادم بلکه با دیگران هم مشورت نمی کردم،
تا این که براساس همین افکار غلط تصمیم گرفتم در بیرون از منزل کار کنم.

۱۵ سال بیشتر نداشتم که در یکی از فروشگاه های لباس زنانه مشغول به کار شدم.
صاحبکارم که مرد میانسالی بود، به من اعتماد نداشت
و هر شب برای بررسی و مقدار فروش لباس ها به فروشگاه می آمد
اما بعد از گذشت حدود یک سال از این ماجرا طوری به من اعتماد کرد که نه تنها برای حساب و کتاب به فروشگاه نمی آمد
بلکه کلیدهای فروشگاه را در اختیارم قرار داد.
او کم کم با واگذاری همه اختیارات به من، فروشگاه را نیز گسترش داد.
از این موضوع حس خوبی داشتم و در بیشتر مراسم و جشن های خانوادگی او و فرزندانش به همراه خانواده ام شرکت می کردم
آن قدر ارتباط خانوادگی ما نزدیک شده بود که من به راحتی به منازل همسر اول و دومش رفت و آمد می کردم.

ماجرای ازدواج دختر۱۹ساله با مرد ۵۵ساله

صاحبکارم مرد ثروتمندی بود که چندین منزل و مغازه در بالای شهر داش
ت و من همواره آرزو می کردم کاش به جای یکی از نوه های او یا یکی از دختران کوچکش بودم.
مدت ها از استخدام من در فروشگاه می گذشت تا این که روزی صاحبکار ۵۵ ساله ام به فروشگاه آمد
و پیشنهاد ازدواج با مرا مطرح کرد.
اگرچه از شنیدن این حرف شوکه شده بودم ولی امکانات مالی و رفاهی او ذهن مرا به خود مشغول کرد
و با خود می اندیشیدم من که همواره در فقر و تنگدستی زندگی کردم چرا نباید پیشنهاد او را بپذیرم.

این بود که در یک قرار حضوری پذیرفتم بدون اذن پدرم به عقد دایمی
او درآیم ولی فعلا ماجرای ازدواجم به صورت رسمی ثبت نشود
. این گونه بود که او مقدمات ازدواج مان را از طریق ارتباطات و آشنایانی که داشت
به صورت پنهانی فراهم کرد و من در حالی به عقد مرد ۵۵ ساله درآمدم که حتی نام او در شناسنامه ام نیز ثبت نشد
. مدتی از این ماجرا گذشت تا این که چند روز قبل پدر و مادرم به طور اتفاقی پی به موضوع ازدواجم بردند
و مرا از خانه بیرون انداختند. پس از آن هر چه با صاحبکارم تماس گرفتم
تلفن هایم را بی پاسخ گذاشت و زمانی که به فروشگاه بازگشتم دیدم او قفل های فروشگاه را نیز عوض کرده است.

روزنامه خراسان

گردآوری:
برچسب ها:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
ترک اعتیاد