پنج شنبه, ۳۰ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

تباهی سرنوشت زن ۲۱ ساله توسط مرد ۶۰ ساله | مجبورم کرد به عقد موقتش درآیم

تاریخ نشر :چهارشنبه 23 ژانویه 2019 اشتراک:
تباهی سرنوشت حوادث روز
آدمی با گرفتن تصمیمات غلط در زندگی و به بیراهه رفتن ها باعث تباه شدن سرنوشت خود می شود بهترین کار مشورت گرفتن و عاقلانه تصمیم گفتن است تا زندگی خوبی را در این دنیا تجربه کرد

سرنوشت مملو از اتفاقاتی است که چه خوب و چه بد برای آدمی در زندگی اش اتفاق می افتد
گاهی با رقم خوردن اتفاقات بد که حاصل بی تجربگی و ناآگاه بودن انسان است تباهی سرنوشت
رخ می دهد انسانی که با آگاهی و منطق در مسیر زندگی قدم بر نمیدارد و تصمیمات عاقلانه نمی گیرد
در معرض تباهی سرنوشت خودش است آدمی باید همواره در زندگی اش با مشورت کردن و مشاوره
گرفتن از دیگران بهترین تصمیم را بگیرد و به بهترین نحو عمل کند . تباهی سرنوشت زن جوان ۲۱
ساله را در پرشین وی بخوانید.

چگونگی تباهی سرنوشت زن جوان ۲۱ ساله

زن ۲۱ساله که برای پیگیری پرونده شکایت از یک مرد ۶۰ساله وارد کلانتری شده بود، در حالی که
مدعی بود به دلیل اعتماد و خوش بینی دچار مخمصه بزرگی شده است، درباره سرگذشت خود
به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد سخن گفت:

وی اظهار داشت: در یک خانواده شش نفره به دنیا آمدم. پدرم شغل آزاد داشت اما هیچ وقت
نمی توانست در یک مکان شغل ثابتی داشته باشد چرا که به دلیل روحیه تندخویی و پرخاشگری
همواره با کارفرمایان یا ارباب رجوع درگیر می شد و پس از مدتی بیکاری دوباره به شغل دیگری
روی می آورد. به همین دلیل مادرم نیز مجبور بود برای کمک به هزینه های زندگی، در یک
مهدکودک مشغول کار شود، با وجود این با مشکلات مالی زیادی دست و پنجه نرم می کردیم.

روزها و ماه ها به همین ترتیب سپری می شد اما هیچ خواستگاری به دلیل فقر مالی و رفتارهای
خشن پدرم زنگ خانه ما را نمی زد. من هم که تا مقطع دبیرستان تحصیل کرده بودم تصمیم گرفتم
هنری بیاموزم تا با کسب درآمد بتوانم کمک خرج خانواده باشم.

به همین دلیل به مدت یک سال هنر خیاطی را فرا گرفتم و پس از آن در کارگاه یکی از دوستانم
مشغول کار شدم و درآمد خوبی داشتم تا این که از طریق یکی از مشتریان کارگاه با جوانی
خوش تیپ و بلندپرواز آشنا شدم و با یکدیگر ازدواج کردیم. اما همسرم گویی همواره در رویاهای
خودش زندگی می کرد. او با آن که بدهی های زیادی داشت ولی خوشگذرانی می کرد و با
شیک پوشی در پی ارتباط با زنان و دختران دیگر بود.

تباهی سرنوشتتباهی سرنوشت زن جوان

خیانت به زن جوان دلیل تباهی سرنوشت او

نتوانستم خیانت و رفتارهای زشت همسرم را تحمل کنم بنابراین تصمیم گرفتم تا از او طلاق بگیرم
اما تنها نگرانی من دختر کوچکم بود و برای رفاه او تلاش می کردم از یک سو هم نمی توانستم
به خانه ی پدری ام برگردم چون آن ها هم وضعشان خوب نبود.

در همین روزها بود که به واسطه یکی از دوستانم با فردوس آشنا شدم. او که مردی ۶۰ساله
بود وانمود می کرد قصد دارد با گرفتن تسهیلات بانکی مرا از بدبختی نجات بدهد و تغییر و تحولی
در زندگی ام به وجود آورد.

او چنان با چرب زبانی از سهولت دریافت وام ها سخن می گفت که من احساس می کردم همه
رویاهایم به واقعیت پیوسته است. فردوس از من خواست لوازم منزلم را به انباری منزل پدرش انتقال
دهم تا زمانی که منزل مستقلی را بعد از گرفتن وام رهن کنم، من هم که چاره دیگری نداشتم و
روزهای سختی را بعد از طلاق می گذراندم،

پیشنهاد او را قبول کردم تا آرام آرام زندگی ام وضعیت بهتری پیدا کند، اما هنوز مدت زیادی از این
ماجرا نگذشته بود که خواسته های فردوس تغییر کرد. او مدعی بود باید به عقد موقت اش در آیم
تا امور مربوط به تسهیلات بانکی را انجام دهد ولی من به شدت با این خواسته او مخالفت کردم
چرا که فردوس ۴۰سال از من بزرگ تر بود، حالا هم او به بهانه این که خانواده اش ادعا می کنند
با من ارتباط دارد، نه تنها چک های سفیدامضا را انکار می کند بلکه لوازم منزل مرا نیز باز نمی
گرداند و … حالا نمی دانم با این اشتباه چه سرنوشتی در انتظارم خواهد بود.

خبرآنلاین

گردآوری:
برچسب ها:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس