چهارشنبه, ۲۴ بهمن , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

درخواست جدایی از مرد دروغگو

۱۳۹۴/۷/۲ ۱۲:۱۳:۴۲ تاریخ نشر : ۱۳۹۴-۰۷-۰۲
حوادث روز
درخواست طلاق برای دروغ اینها صحبت های زن جوان در دادگاه خانواده است.این زن هفته گذشته همراه شوهرش به شعبه ۲۶۸ دادگاه خانواده آمد و درخواست طلاق داد.او درباره ماجرای زندگی اش به قاضی گفت: روزی که با آرش آشنا شدم خودش را پسر یک تاجر پولدار و ثروتمند معرفی کرد.من در مقابل دانشگاهمان بود […]

درخواست طلاق برای دروغ

اینها صحبت های زن جوان در دادگاه خانواده است.
این زن هفته گذشته همراه شوهرش به شعبه ۲۶۸ دادگاه خانواده آمد و درخواست طلاق داد.
او درباره ماجرای زندگی اش به قاضی گفت: روزی که با آرش آشنا شدم خودش را پسر یک تاجر پولدار
و ثروتمند معرفی کرد.
من در مقابل دانشگاهمان بود که با آرش آشنا شدم.

او را یک بار در مسیر دانشگاهمان دیدم و بعد از آن آرش هر بار سر راهم سبز می شد
و ادعا می کرد به من علاقه مند شده است.
کم کم من هم به او وابسته شدم و تصمیم گرفتم بیشتر با او آشنا شوم.
برای همین یک روز با او بیرون رفتم و با هم صحبت کردیم.
آرش ادعا کرد که پسر یک تاجر است و پدرش کارخانه دارد.
خودش هم در کارخانه پدرش کار می کند و وضع مالی خیلی خوبی دارد.
ظاهر آرش و لباس ها و ماشینش نشان می داد که پسر ثروتمندی است.
تمام لباس هایش مارک دار و گرانقیمت و ماشینش هم مجلل و شیک بود.
برای همین باورم شد که راست می گوید و ثروت زیادی دارد.
آرش گفت یک آپارتمان شیک و قشنگ هم در شمال شهر دارد.
او یک روز مرا به آن خانه برد و گفت که قرار است بعد از عروسی در این خانه زندگی
کنیم.
برای همین پیشنهاد ازدواجش را قبول کردم و با خودم گفتم که خوشبخت ترین زن دنیا شده ام.

گفتم مگر می شود در مقابل چنین ویژگی هایی جواب منفی هم داد.
همین شد که من و آرش به عقد یکدیگر درآمدیم و قرار شد چند ماه بعد هم جشن عروسیمان را
برگزار کنیم.
در آن مدت آرش همیشه با ماشین مدل بالایش دنبالم می آمد و با هم به تفریح و گردش می
رفتیم.
چند روز مانده به عروسی هم من جهیزیه مجلل و گرانقیمتم را به همان خانه که آرش نشانم داد بردم
و در آنجا چیدم.
بعد هم جشن عروسیمان برگزار شد و ما وارد زندگی مشترک شدیم.

این زن ادامه داد: تازه بعد از ازدواج بود که متوجه شدم چه فریبی خورده ام.
آرش آن کسی نبود که خودش را نشان داده بود.
او نه پول داشت و نه کارخانه دار بود.
بعد از ازدواج فهمیدم آرش حتی یک ماشین هم از خودش ندارد.
وقتی در مورد ماشین های مدل بالا و خانه ای در آن زندگی می کردیم از آرش پرسیدم، از شنیدن
جواب هایش شوکه شدم.
او گفت که تمام آن ماشین ها و لباس ها و حتی خانه ای که در آنجا زندگی می کردیم
اجاره ای بوده است.

آرش گفت حتی این خانه را هم باید پس بدهیم چون ماهی شش میلیون تومان پول اجاره اش است و
او فقط برای چند ماه این خانه را اجاره کرده است.
آرش حتی لباس های مجلل و ساعت و عینک دودی هایش هم قرضی بود و خودش هیچ پول و ثروتی
نداشت.
او یک زندگی متوسط دارد و کارمند یک شرکت است.
آرش پسر فقیری نیست و می تواند یک زندگی خوب را برای خانواده اش فراهم کند، ولی از روز اول
خودش را یک پسر ثروتمند نشان داد و همین موضوع است که مرا عذاب می دهد.
شاید اگر از اول با من صادق بود باز هم به پیشنهاد ازدواجش جواب مثبت می دادم، ولی حالا که
دروغ گفته او را یک مرد فریبکار می بینم و نمی توانم به زندگی با او ادامه دهم.

در این لحظه مرد جوان نیز به قاضی می گوید: من فقط می خواستم یک زندگی مجلل و خوب برای
همسرم فراهم کنم.
من عاشق فرانک بودم و هدفم به دست آوردن او بود.
می دانم اشتباه کردم ولی چاره ای نداشتم و با خودم گفتم اگر این دختر وضع مالی خوب مرا ببیند
امکان ندارد به پیشنهاد ازدواج من جواب منفی بدهد.
من ماشین و خانه لوکس را اجاره کردم تا دل فرانک را بدست بیاورم و هدفم دروغ و فریبکاری نبود.
فرانک هم اگر مرا دوست داشت، درکم می کرد.

صحبت های این زوج که به پایان می رسد، قاضی سعی می کند آنها را از طلاق منصرف کند، ولی
وقتی اصرار هردوی آنها می بیند، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول می کند.

جام جم

گردآوری:

اخبار مرتبط: