صحبت های تنها بازمانده ی سقوط هواپیمای ارتش
گاهی اوقات عمر آدم هنوز به انتهایش نرشیده و از مرگ حتمی نجات پیدا می کند همانند
تنها بازمانده ی سقوط هواپیما که از سانحه ای که مرگش حتمی بوده نجات یافته در این حادثه تمامی
همکارانش و خدمه ی پروازی جان خود را از دست داده اند اما گویی هنوز تاریخ انقضای عمر او به سر نیامده
بوده که از مرگی حتمی نجات پیدا می کند و نمیمیرد . روایت تنها بازمانده ی سقوط هواپیما ار سانحه ی
سقوط بسیار تامل برانگیز و تکان دهنده است. صحبت های تنها بازمانده ی سقوط هواپیما را در پرشین وی
بخوانید.
صحبت های تنها بازمانده ی سقوط هواپیما درباره ی سانحه ی سقوط
سرهنگ فرشاد مهدوی تنها بازمانده حادثه سقوط هواپیما باری بوئینگ ۷۰۷ در فرودگاه فتح کرج در رابطه
با این سانحه، اظهار داشت: قرار بود برای تنظیم بازار از کشور قرقیزستان گوشت وارد کنیم.
وی ادامه داد: به مقصد رفتیم و بارگیری شد، استراحت کردیم و صبح زود حدود ساعت پنج یا پنج و نیم
بود که به سمت تهران پرواز کردیم.
مهدوی خاطر نشان کرد: موقع فرود همه چیز عادی بود و نرمال نشستیم، طبق دستور العمل های
نرمال فرودگاه را دیدم و نشستیم.
وی ادامه داد: یک لحظه دیدیم آخر باند است و سرعت زیاد بود و یک لحظه قبل از برخود دیگر هیچی چیزی یادم
نیست، دیگر هیچ چیزی نفهمیدم تا دیدم که دود همه جا را گرفته، یک نفر با لباس سفید زیر من افتاده بود و یک
نفر با لباس مشکی روی من افتاده بود.
صحبت های مهندس پرواز نجات یافته
این مهندس پرواز عنوان کرد: بین دو نفر گیر افتاده بودم و دیدم آتش به من نزدیک می شود و آهن
بین لباس هایم گیر کرده بود و همان لحظه دیدم جوانی آنجا ایستاده و داد زدم، کمک! نمی دانم
صدای من شنیده می شد یا نه؟ اینکه چگونه صدای مرا شنید امدادهای الهی بوده.
وی همچنین بیان کرد: لحظه آخر حادثه که متوجه شده بودم دیگر امکان عکس العملی نداشتیم،
خیلی ناگهانی پیشرفت، زنده ماندن من یک معجزه است و احساس مرگ به من دست داد و
مانند فیلم ها به فکر کار انجام نشده ای هستم که به خاطر آن زنده ماندم.
مهدوی تاکید کرد: ما هم وارد این راه شدیم که به ملت ایران خدمت کنیم و هر وقت لازم شد،
جان خود را فدا کنیم و نیاز به تقدیر و تشکر نداریم و عاشقانه کار می کنیم، عاشقانه خدمت
می کنیم و عاشقانه هم می میریم.
خبرآنلاین