قتل دلخراش دختری به نام آیلار
۱۱۰ اعلام کرد همسایهاش دست به خودکشى زده است.
دقایقى بعد گروهى از ماموران در محل حاضر و با باز کردن در خانه با پیکر نیمه جان مرد جوانى
مواجه شدند روانگردانها جنایت میآفرینند قتل دلخراش دختری به نام آیلار مواد محرک و روانگردانها از آفات بزرگ جوامع امروزی
است.
یکی از این فجایع تکاندهنده کشته شدن دختری ۴ ساله به نام آیلار به دست پدر خودش است که زنگ
خطر را برای جامعه بلندتر از همیشه به صدا درآورد.
ساعت ۹ صبح روز ۱۸ بهمن ماه سال ۸۵ یکى از ساکنان شهرک میان آباد اسلامشهر در تماس با پلیس
۱۱۰ اعلام کرد همسایهاش دست به خودکشى زده است.
دقایقى بعد گروهى از ماموران در محل حاضر و با باز کردن در خانه با پیکر نیمه جان مرد جوانى
مواجه شدند که در دستش چند بریدگی عمیق به چشم میخورد اما هنوز زنده بود.
مأموران وقتی برای پی بردن به ماجرا داخل اتاق خواب خانه رفتند خود را در برابر جسد دختر ۴ سالهاى
دیدند.
پس از انتقال مرد مجروح به بیمارستان تحقیقات جنایی آغاز و مشخص شد دختر ۴ ساله به نام آیلار در
حالى که خواب بوده، توسط پدر خود با ضربات چاقو از پا درآمده است.
مادر آیلار میگوید: روز قبل از حادثه همراه همسر و دخترم به خانه پدرم رفتیم.
پس از خوردن شام ساعت ۸ شب شوهرم دخترمان را براى گردش به پارک بیرون برد و گفت بزودى برمیگردم.
همسرم آن شب حالت عجیبى داشت.
ساعت ۱۱ شب همسرم با خانه پدرم تماس گرفت و به من گفت چون آیلار خسته بود، به خانه خود
رفته است.
صبح روز بعد هرچقدر منتظر شدم خبرى از آنها نشد.
خیلى نگران شدم و با خانه مان تماس گرفتم ولى کسى تلفن را جواب نداد.
با یکى از همسایهها تماس گرفتم و از او خواستم به خانه ما سر بزند.
اینطور بود که باخبر شدم چه اتفاقی افتاده است.متهم ۲۷ ساله پس از اقدامات درمانی روز ۷ اسفند ماه همان
سال تحت بازجویی قرار گرفت و با اعتراف به جنایت گفت: در یک تراشکارى کار میکنم و زندگى خوبى دارم.
مدتها قبل شنیده بودم که هرکسى قرص اکس مصرف کند، تمام مشکلاتش را فراموش میکند و همیشه شاد است.
برای همین تصمیم گرفتم با خوردن این قرص از افسردگى نجات پیدا کنم.
روز قبل از حادثه در سهراه آدران یک قرص اکستازى خریدم.
شب وقتى به خانه پدرزنم رفتم، به بهانهاى آیلار را همراه خودم به خانه آوردم.
پس از خوابیدن دخترم قرص را خوردم و دیگر چیزى متوجه نشدم.
تنها چیزى که به خاطر دارم این است که وقتى دخترم را با ضربات چاقو زدم، تصور مىکردم عروسکى را
چاقو مىزنم.
پس از چند ساعت وقتى از حالت غیرعادى خارج و متوجه حادثه شدم، دیگر نمیخواستم زنده بمانم ، به همین
خاطر دست به خودکشى www.jamejamonline.ir