شنبه, ۲۴ آذر , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

هوس باز عاشق نما ، دام شوم برای دختران جوان

تاریخ نشر :یکشنبه 10 فوریه 2019
هوس باز حوادث روز
مرد جوان هوس باز با زیاده خواهی های خود و نقشه های شومی که برای دختر جوان بیچاره می کشید او را به باتلاق خود کشید

دختران جوان با اعتماد واهی به اطرافیان خود به دام آن ها می افتند و سرنوشتی که می توانست خیلی زیبا
و رویایی برای آن ها باشد به سرنوشتی تلخ و شوم تبدیل می شود مرد هوس باز که دختران جوان را
باشیوه های خاص خود به دام خود می انداخت زندگی آن ها را تلخ و تباه می کرد و به قدری به آن ها
آسیب می رساند که جرئت اعتراض به هوس باز های او را نداشتند ماجرای تلخ و غم انگیز هوس باز
عاشق نما را در پرشین وی بخوانید.

دام هوس باز عاشق پیشه

ماجرای غم انگیز خودم با امیر و بلای شومی که قصد داشت از طریق قربانی کردن من برای دختران
جوان دیگر هم رقم بزند هوسبازی شومی بود که هیچ گاه فراموش نمی کنم.

حدود یک سال پیش بود که از طریق یکی از همکلاسی هایم در خوابگاه مدرسه با امیر آشنا شدم. به
ظاهر پسر معقول و مهربانی به نظر می آمد. این اولین باری بود که در طول زندگی ام با جنس مخالف
ارتباط برقرار می کردم، اختلاف سنی زیادی با هم داشتیم اما برایم مهم نبود، چرا که بودن در کنار او
باعث آرامشم می شد.

اوایل ازطریق دوستم،تلفنی با امیردرارتباط بودم تا این که خودم با خواهش وتمنا و به بهانه اقامت
درخوابگاه ونیاز به ارتباط با خانواده توانستم رضایت پدرومادرم را به دست آورم وتلفن همراه تهیه کنم
اما این همراه باعث تنهایی ام درسخت ترین شرایط زندگی شد. بعد از چند هفته ارتباط تلفنی و چت های
شبانه از طریق شبکه های اجتماعی و رد و بدل کردن عکس های شخصی، احساس وابستگی من
به امیر بیشتر از هر زمانی شد.

وعده و وعیدهای واهی امیر به همراه احساسات بی حد و اندازه و سادگی من باعث شده بود که
در ذهنم از وضعیت موجود برای خود بهشتی بسازم که نظیرش را تا به حال کسی تجربه نکرده است.
دیدن هر روز امیر در مسیر مدرسه به این دلبستگی بیش از پیش دامن می زد تا این که یک روز
پیشنهاد وسوسه انگیزش را مطرح کرد. از من خواست تا خودش مرا به خوابگاه برساند. ابتدا
مقاومت کردم اما با اصرار او سوار شدم. بدون کوچک ترین حرف و حاشیه ای مرا به خوابگاه رساند.

هوس بازمرد هوس باز

نقشه ی شوم هوس باز برای دختر جوان

با این برخوردش اعتماد مرا به حدی جلب کرد که بعد از آن روز هر موقع که پیشنهاد همراهی می داد
بدون معطلی سوار ماشینش می شدم و او هم مرا بلافاصله به مقصد می رساند. این روند ادامه
داشت تا این که در آخرین دیدار احساس کردم امیر به کلی عوض شده، حالت عادی نداشت.
سوار ماشین که شدم بویی شبیه الکل فضای ماشین را پر کرده بود. خیلی ترسیده بودم.

ازش خواستم ماشین را نگه دارد تا پیاده شوم اما او با بی توجهی به حرف های من از شهر خارج شد.
سکوت امیر وحشتم را زیادتر کرده بود، انگار دنیا روی سرم خراب شده باشد. فقط التماس می کردم
که مرا به خوابگاه برگرداند ولی او بدون توجه به گریه هایم مرا به یک نقطه در حاشیه شهر برد و
حادثه تلخی که نباید، اتفاق افتاد و تلخ تر از آن گرفتن فیلم از آن بود.

وقتی به خودم آمدم متوجه
شدم بهشتی که با وجود امیر در فکر و خیالم ساخته بودم با فیلم و عکس هایی که از من گرفته
بود بر باد رفته و چقدر زود سقف زندگی شیرین و خیالی که به خاطرش روی همه باورها، اعتقادات
و اعتماد خانواده ام پا گذاشته بودم فرو ریخت اما این اول ماجرا بود… بعد از آن روز شوم، امیر پرده
از نیت اصلی و شیطانی خود برداشت.

دسیسه های مرد هوس باز برای دختر بیچاره

تازه فهمیدم که من تا به حال طعمه ای بودم برای رسیدن او به خواسته های نفسانی اش. با درخواستی
که داد، مرگ را جلوی چشمانم می دیدم. از من خواست که هر وقت تماس می گیرد یکی از دوستانم
را همراه خود به سر قرار ببرم تا او خواسته های شیطانی خود را عملی کند وگرنه تمام فیلم و عکس هایم
را در فضای مجازی منتشر می کند.

از خدا می خواستم که همه این اتفاقات کابوسی وحشتناک باشد. باورم نمی شد به این راحتی و با
چشمانی بسته خام حرف های پسری شدم که تا به حال او را ندیده و هیچ شناختی راجع به او نداشتم.
زجرآورتر از همه این اتفاقات زمانی بود که فهمیدم امیر متاهل است و به تازگی ازدواج کرده است.

شرایط روحی خیلی بدی داشتم. از یک طرف شکست روحی و عاطفی و بر باد رفتن احساساتم و
از طرف دیگر ترس از انتشار فیلم و عکس های خصوصی ام توسط امیر در فضای مجازی کاملا سردرگم
و مضطربم کرده بود چراکه اگر به خواسته امیر تن می دادم گناهی بود نابخشودنی و سرنوشت دیگران
مثل خودم تیره و تار می شد و اگر هم امتناع می کردم آبرو و حیثیت خود و خانواده ام بر باد می رفت.

پس بهترین راه حل در میان گذاشتن موضوع با مشاور مدرسه بود از این رو با عجله به مشاور مراجعه کردم
و کل ماجرا را برایش تعریف کردم. او هم موضوع را با پلیس در میان گذاشت و خیلی زود امیر را دستگیر کردند
اما من صرف نظر از به دام افتادن این هوسباز عاشق نما، ماجرای غم انگیز خودم با امیر و بلای شومی
را که قصد داشت از طریق قربانی کردن من برای دختران جوان دیگر رقم بزند هیچ گاه فراموش نمی کنم.

آخرین خبر

گردآوری:

برچسب ها:
اخبار مرتبط: