عکسهای دیدنی و خاطرات بدل صدام؛ “میخائیل رمضان” (۵)

فیلم چهارم ریختن بنزین بر روی تعدادی کودک و سوزاندن آنها.زنی بیست و چند ساله در صحنه است.جلادهای صدام ایستادهاند.در
دستشان تیغهای بسیار تیزی است.آنها به آن زن حمله کرده و وی را تکهتکه میکنند.آن زن فریاد میزند و کمک
میخواهد؛ اما آنها به جنایت خود ادامه میدهند تا اینکه آن زن بیهوش نقش بر زمین میشود.جلادی لبخند میزند و
فیلم تمام میشود.]فیلم پنجم استخوان گونه و سینهء جوانی در حدود ۲۰ ساله شکسته میشود.جرم او این است که برادرش
عضو حزبالدعوه است.فیلم ششم مردی اعتراف نمیکند.کودک ۲ سالهء او را میآورند و جلوی سگهای هار و گرسنه میاندازند.سگها در
مقابل چشمان پدر، کودک را تکهتکه میکنند و خورند.فیلم هفتم – بریدن زبان با تیغ.- کشیدن ناخنها و دندانها بدون
استفاده از مواد بیحس کننده – بیرون آوردن چشم با دستگاه مخصوص.- ریختن مواد اسیدی بر روی بدن.- ریختن آب
جوش بر بدن.- تجاوز به زنان در مقابل خانواده.اشغال کویت صدام واقعن دیوانه بود اما چه کسی در مقابل میتوانست
نه بگوید.صدام کویت را متهم میکند که نفتهای منطقهء «الرمیله» را دزدیدهاند.صدام اظهار میدارد که کویت از نفت منطقهء یاد
شده، معادل ۲۸ میلیارد دلار بهرهبرداری کرده است و خواستار کل منطقهء الرمیله و الحاق آن به عراق میشود.صدام در
نطق تلویزیونی، کویت را به خیانت متهم میسازد و کمکهای میلیارد دلاری اهدایی کویت در جنگ با ایران را فراموش
میکند.صدام مرخصی نیروهای ارتش و سربازان را لغو میکند و خواستار اعزام متولدین سالهای بعد به سربازی میشود.واحدهای جدیدی به
سرعت تشکیل میشوند.از نظر نظامی، ارتش او آمادهء یک ریسک جدید است؛ اما باید اوضاع داخلی کویت را هم آماده
کند تا دست کم عذرش نزد برخی از محافل پذیرفته شود.دستگاه اطلاعات و امنیت عراق تلاش زیادی میکند تا سیاستمداران
مخالف کویتی و همچنین فلسطینیان ساکن کویت را که اغلبشان طرفدار صدام بودند، تحریک نماید.صدام میگوید: «با احمد سعدون و
محمد القادری از جبههء دموکراتیک صحبت کردهایم.» صدام مدعی است که آنها با اصرار خواستار این هستند که عراق کویت
را تصرف کند تا این سرزمین را از دست حکام آن نجات دهد و تأکید میکند که عراق این کار
را خواهد کرد.«ما به برادرانمان کمک خواهیم کرد و این دولت فاسد را طرد خواهیم نمود.نیروهای ما تا کنج خانههایشان
پیش خواهند رفت.ما آنها را وادار میکنیم که تحت امر ما باشند.» سرانجام به تاریخ ژوئن ۱۹۹۰، نیروهای عراقی به
سمت مرز کویت اعزام میشوند.۳۰ هزار نفر با تجهیزات کامل به منطقه اعزام شدند تا هستهء اولیهء اشغال کویت را
تشکیل دهند.کسانی که از جنوب عراق میآمدند میگفتند که تانکها و ستونهای نظامی به سمت مرز کویت در حرکتند.در این
باره از صدام سؤال کردم.وی این مسئله را تأیید کرد و گفت: «ما فقط چند لشگر را برای احتیاط به
جنوب فرستادهایم.ممکن است برادران ما در کویت در مبارزه علیه آلصباح به کمک ما احتیاج پیدا کنند.» وی با این
سخنان، اشغال کویت را مورد تأیید قرار داد.شمارش معکوس برای جنگ آغاز شده بود.مذاکراتی که در جده با میانجیگری عربستان
سعودی میان هیأت عراقی به ریاست «عزت ابراهیم الدوری» و هیأت کویتی به ریاست نخست وزیر و ولیعهد کویت (سعد
عبدالله سالم الصباح) در جریان بود، با شکست مواجه میشود.در جریان این مذاکرات، کویت پیشنهاد عراق در رابطه با میدان
نفتی الرمیله و همچنین جبران خسارتهای ادعایی عراق را نپذیرفت.عراق ادعا میکرد کویت نفت الرمیله را سرقت کرده است.هیأت عراقی
به بغداد بازگشت و مرز میان دو کشور بسته شد.در ساعت ۲ بامداد دوّم آگوست ۱۹۹۰، صدها تانک T-72 عراقی
از مرز دو کشور در العبدلی گذر میکنند.تقریبن ۳۵۰ دستگاه تانک، پایتخت کویت را مورد حمله قرار میدهند اما با
مقاومت قابل توجهی روبهرو نمیشوند.تنها تعداد اندکی از نیروهای کویتی، در مدخلهای ورودی، مقاومت اندکی از خود نشان میدهند.نیروی هوایی
کویت به عربستان گریخته و تعداد ۳۶ فروند جنگندهء میراژ اف-۱ را به آن کشور میبرد.ارتش صدام موفق شد مراکز
مهم از جمله قصر امیر کویت و ایستگاه رادیو تلویزیون را به سرعت تحت کنترل خود درآورد.هنگام تصرف قصر، نیروهای
عراق با مقاومتی از جانب نیروهای کویتی به فرماندهی امیر فهد (برادر امیر جابرالصباح) روبهرو شدند.امیرفهد به همراه نیروهای محافظ
امیر جابرالصباح، علیرغم سنگین بودن حملهء تانکهای عراقی، از قصر شجاعانه دفاع میکند.امیرفهد تا آخرین لحظه همچنان جنگید تا با
گلولهء سربازان صدام از پای درآمد و بعد از آن دیگر آتش مقاومت خاموش شد.امیر حابرالصباح و دیگر امیران کویت
با فرار به عربستان سعودی نجات یافتند.معارضین عراقی که رژیم صدام از آنها دم میزد و دستاویز رژیم عراق برای
اشغال کویت بودند و صدام ادعا میکرد که قصد کمک به آنها برای خلاصی از خاندان آلصباح را دارد، هیچکدام
حاضر با همکاری با اشغالگران نشدند.ژنرال راننده: حسین کامل حسن به تاریخ چهارم آگوست ۱۹۹۰، صدام ابتدا حکومت پادشاهی کویت
را به جمهوری تبدیل کرد، سپس دولتی جدید به ریاست سرهنگ «علاء حسین علی» را در کویت تشکیل داد.علاء حسین
علی در سال ۱۳۷۹ در کویت محاکمه و جرم خیانت و همکاری با رژیم عراق، به اعدام محکوم شد.صدام ادعا
میکرد که علاء حسین علی یکی از افسران ارتش کویت است که انقلاب را علیه رژیم پادشاهی رهبری کرده است.اما
این ادعا دروغ بود.حاکم واقعی کویت، همسر دختر بزرگ صدام، «حسین کامل حسن» بود.او سگ هار اما وفادار صدام بود
که دوران شغلی خود را به عنوان یک پلیس معمولی آغاز کرد.سپس به فضل و کرم صدام، ارتقاء مقام یافت
و رانندهء ویژهء رئیس جمهور سابق عراق (احمد حسن البکر) شد.حسین کامل تا زمانی که البکر از دنیا رفت و
رژیم به دروغ شایع کرد که او به علت سکتهء قلبی مرده است، رانندهء مخصوص البکر بود.البته البکر با سم
کشندهای مسموم شد و این کار نیز توسط همان سگ هار صدام، یعنی رانندهء البکر به وقوع پیوست.حسین کامل در
غذای البکر سم ریخت.پاداش این کار وی نیز، پلههای ترقی بود که توسط صدام برایش محیا گشت.حسین کامل حسن (جنایتکار
جنگی معدوم) صدام در ابتدا، حسین کامل را جزء محافظان شخصی خودش کرد؛ سپس او را با اینکه ابتداییترین دروس
نظامی را هم طی نکرده بود وتقریبن فردی بیسواد محسوب میشد، به درجهء ستوان یکمی ارتقاء داد.البته برای صدام و
رژیم بعث، دانش و تجربه اهمیتی نداشت؛ مهم آن بود که این سگ هار، وفادار به صدام باشد.صدام بعدن دختر
بزرگش (رغد) را به عقد و ازدواج حسین کامل درآورد؛ که این پاداش بسیار بزرگی برای این سگ هار محسوب
میشد؛ زیرا تنها کسی چنین افتخاری پیدا میکرد که صدام به او اطمینان کامل داشته و وفاداری کامل خویش را
به اثبات رسانده باشد.بعد هم دو برادر دیگر حسین کامل، با دو تن دیگر از دختران صدام ازدواج کردند.صدام کامل
با دختر وسطی (رنا) و حکیم کامل با دختر کوچک صدام (حلا) ازدواج کردند؛ سه برادر با سه خواهر.بدین ترتیب،
حلقههای پیوند و ارتباط میان آنها محکمتر شد و برادر بزرگتر حسین کامل، به وزارت صنایع و صنایع نظامی منصوب
شد.رانندهء بیسواد سابق، وزیر مهمترین وزارتخانه شد.این وزارتخانه، ادغامی از وزارت صنایع سابق و وزارت صنایع نظامی جدید بود.رانندهء بیسواد
به این وزارتخانه نیز اکتفا نکرد.وزارت نفت هم توجه او را به خود جلب کرد.از این رو نزد صدام علیه
وزیر نفت بدگویی کرد.او این شخص بینوا را مجبور ساخت که به طور آشکار و از طریق رادیو تلویزیون اعتراف
کند که به وطنش خیانت کرده است.بلافاصله پایان کارش فرا رسید.روز بعد اعتراف، وزیر نفت به دستور صدام اعدام شد
اما اعلام کردند که به مرض سکتهء قلبی از دنیا رفته است! رانندهء بیسواد سابق، وزارتخانهء سوّم را هم تحویل
گرفت.او همچنان پلههای قدرت را طی میکرد؛ تا جایی که پس از کشته شدن «عدنان خیرالله» در یک سانحهء عمدی
هوایی، وزیر دفاع نیز شد.خوشحالی نافرجام چند روز پس از اشغال کویت، پایتخت این کشور به شهر اشباح تبدیل شد.به
جز تعداد اندکی که فرصت فرار پیدا نکردند، همهء مردم شهر را ترک کرده بودند.خیابانها خلوت شده بود و تنها
سربازان عراقی جولان میدادند.در بغداد، خبری فوری را پخش کردند مبنی بر اینکه علاء حسین علی (حاکم دست نشاندهء صدام
در کویت) آمادگی خود را برای انجام مذاکرات با عراق دربارهء مسائل مرزی اعلام کرده است.صدام، عزت ابراهیم الدوری را
برای انجام مذاکراتی که هیچگاه انجام نشد، تعیین کرد و بدین ترتیب، نمایشی بعد از نمایش دیگر به اجرا درآمد.اما
آنچه به بازیهای مسخرهء صدام مهر پایان زد، اعزام نیرو به خلیج فارس از سوی ایالات متحده و به دستور
جرج بوش (پدر) بود.ابتدا تفنگداران دریایی ایالات متحده به همراه هفتاد فروند کشتی اعزام شدند.سپس هواپیماهای پیشرفته از پایگاهایشان در
انگلستان به سمت پایگاههای ترکیه و عربستان سعودی به پرواز درآمدند.بمبافکنهای سنگین B-52 نیز از پایگاه دیگوگارسیا در اقیانوس هند،
عازم ماموریت بر فراز عراق شدند.وقتی اخبار ورود نیروهای آمریکایی و متحدین به خلیج فارس پخش شد، همه حتا صدام
نیز دچار یأس و ناامید شدند؛ اما همچنان به اشغال کویت ادامه دادند.از آنجایی که سردمداران رژیم بعث میدانستند مدت
زیادی در کویت باقی نخواهند ماند، با خود میگفتند باید تا آنجا که میتوانیم، سرقت کنیم.صدام به عدی دستور داد
گروههایی برای سرقت و غارت کویت و مصادرهء اشیاء گرانقیمت این کشور تشکیل دهد.آنها طلا، جواهرات، اشیاء قدیمی و ارزهای
مختلف خارجی را به سرقت برده و منازل مردم را غارت کردند.تمام سردمداران رژیم بعث در غارت اموال کویت دست
داشتند.عدی، اتومبیلهای آلمانی از نوع مرسدس بنز و ب.ام.و و اساب و وسائل ویلاها، خانهها و دستگاههای تهویه را سرقت
میکرد.تمام وسائل باارزشی که حتا در هتلها، بیمارستانها و سوپرمارکتها موجود بودند، توسط عدی غارت شده و به سرقت رفتند.بقیهء
مکانها و مؤسسات، سهم سارق دیگر، یعنی حسین کامل حسن بود.بهرهء او، اتومبیلهای غیرآلمانی، مواد غذایی، ساعتهای گرانقیمت و وسائل
الکترونیکی بود.یکی از افسران عراقی در خاطرات خود گفته است که عدی و حسین کامل بر سر سرقت اموال مردم
از کویت اختلاف شدید پیدا کردند و همین اختلاف در آینده تشدید شد و منجر به فرار حسین کامل و
برادرانش از عراق و سرانجام اعدامشان توسط صدام گردید.به زودی بازارهای عراق، مملو از کالاهای مسروقه از کویت گردید؛ به
گونهای که همهء مراکز فروش، کالاهای مورد نیاز خود از طریق حسین کامل تهیه میکردند.او گروههایی را برای غارت و
گروههایی دیگر را برای فروش اموال به غارت رفته تشکیل داد و میلیونها دلار از راه فروش اموال مسروقهء مردم
کویت، به حساب این جنایتکار واریز شد.علی حسن المجید: یک سگ هار دیگر صدام، «علی حسن المجید»، همان جنایتکاری را
که به خاطر کشتن هزاران تن از مردم بیگناه کردستان عراق، و به ویژه اهالی شهر حلبچه با گازهای شیمیایی
به «علی شیمیایی» معروف است، به عنوان استاندار استان نوزدهم عراق (کویت) منصوب کرد.این جنایتکار، به مرد و زن و
کودک و پیر و جوان رحم نمیکرد.مزدوران علی شیمیایی، تعدادی از جوانان کویتی را پیش او آوردند؛ آنها متهم به
عضویت در یک گروه مبارز کویتی بودند.علی شیمیایی، همهء آنها را به صف کرد و به افرادش دستور داد به
نحوی سر آنها را با سرنیزه آرام آرام از بدنشان جدا کنند که حداکثر درد و عذاب ممکن را متحمل
شوند.او تعداد دیگری را مجبور به نوشیدن سم و تعدادی را نیز وادار به نوشیدن بنزین کرد.این جنایتکار سنگدل، کویت
را ویران کرد.او از خونریزی و آه و نالهء زنان لذت میبرد.حکایت جواهرفروش کویتی علی شیمیایی گروههایی را برای سرقت
اتومبیلها و کالاهای دیگر تشکیل داد.یک روز به او اطلاع میدهند که جواهرفروشی ساکن در ویلایی در اطراف کویت، بیش
از صد کیلو طلا و جواهرات و ساعتهای بسیار گرانقیمت دارد.علی شیمیایی بلافاصله مزدورانش را به این ویلا اعزام میکند.آنها
جواهرفروش نگونبخت را بلافاصله میکشند و طلا و جواهرات و اشیاء گرانقیمت او را غارت میکنند و آنها در تابوتی
قرار میدهند و پرچم عراق را بر آن میپیچند و اعلام میکنند که جنازهء یکی از نیروهای عراقی است که
در صحنهء نبرد شهید شده است.تابوت را به بغداد انتقال داده و از آنجا به مزرعهء شخصی علی شیمیایی در
اطراف بغداد منتقل میکنند.علی شیمیایی به جای اینکه به افرادش که یک افسر و سه سرباز بودند، پاداش دهد، آنها
را فورن اعدام میکند و جنازهشان را در ملأ عام در معرض دید مردم قرار میدهد و اعلام میکند که
این افراد اقدام به سرقت طلا از کویت کردهاند.تلویزیون عراق هم تصاویر آنها را پخش کرده و تهدید میکند که
هرکس دست به سرقت بزند، مجازاتش اعدام بدون محاکمه خواهد بود.آغاز پایان روز ۱۵ ژانویه ۱۹۹۱، سازمان ملل متحد، آخرین
مهلت برای عقبنشینی عراق از کویت را تعیین کرد.متحدین تهدید کردند که اگر ارتش عراق عقبنشینی نکند، کویت را با
زور آزاد میکنند.دستگاههای تبلیغاتی صدام و حزب بعث، در مقابل این تهدیدات، تهدیدات دیگری را مطرح کردند: «ما آخرین سرباز
آمریکایی در کویت را آتش میزنیم؛ به بوش درس فراموش نشدنی خواهیم داد؛ عراق را به ویتنامی دیگر تبدیل میکنیم؛
آمریکاییها باید تعداد زیادی کیسهء جسد سفارش دهند؛ بوش خواهد فهمید که ما قادر به پیروزی در نبرد هستیم؛ کویت،
کور آمریکاییها و متحدانش خواهد شد …
و دیگر شعارهای پوچ و بیاساس و بدون پایه.» مردم عراق گمان میکردند صدام در آخرین لحظات از کویت عقبنشینی
می