غزل شماره ۴۳۱ حافظ : لبش میبوسم و در میکشم می
غزل شماره ۴۳۱ حافظ به همراه تعبیر و تفسیر آن را در پرشین وی بخوانید
فال حافظ اصلی از دیوان حافظ شیرازی با معنی و تفسیر کامل
غزل شماره ۴۳۱ حافظ شیرازی : راز
لبش میبوسم و در میکشم می
به آب زندگانی بردهام پی
نه رازش میتوانم گفت با کس
نه کس را میتوانم دید با وی
لبش میبوسد و خون میخورد جام
رخش میبیند و گل میکند خوی
بده جام می و از جم مکن یاد
که میداند که جم کی بود و کی کی
بزن در پرده چنگ ای ماه مطرب
رگش بخراش تا بخروشم از وی
گل از خلوت به باغ آورد مسند
بساط زهد همچون غنچه کن طی
چو چشمش مست را مخمور مگذار
به یاد لعلش ای ساقی بده می
نجوید جان از آن قالب جدایی
که باشد خون جامش در رگ و پی
زبانت درکش ای حافظ زمانی
حدیث بی زبانان بشنو از نی
معنی و تعبیر غزل شماره ۴۳۱ حافظ شیرازی
ای صاحب فال ، از چیزی که متعلق به تو نیست استفاده می کنی و در فکر چاره ای هستی که خود را از آن خلاص نمایی و هم دوست داری که باز هم آن متعلق به شما باشد و هم از قهر و غضب خداوندی در خوف هستی از این لحاظ بر سر دوراهی قرار گرفته ای که انتخاب مسیر با خود شماست یک راه به سوی جهنم و قهر خداوند و راهی دیگر به سوی نور و روشنایی
غزل شماره ۴۳۱ حافظ با صدای سهیل قاسمی:
فایل صوتی غزل شماره ۴۳۱ حافظ
فاتحهای برای حافظ شیرازی بخوان و با خود جملات زیر را زیر لب زمزمه کن:
ای حافظ شیرازی!
تو محرم هر رازی!
تو را به خدا و به شاخ نباتت قسم میدهم که هر آنچه صلاح و مصلحت من را در آن می بینی برایم آشکار سازی و آرزوی مرا برآورده سازی و من را به موفقیت برسانی .
برای گرفتن فال حافظ کلیک کنید
.
.
فال مجدد حافظ
.
.