هنر سفالگری در کلپورگان
هنر سفالگری
سفال، کلیدی مهم در شناخت تمدن بشری محسوب میشود؛ چرا که هم یکی از بدویترین اشیا دستساخت
بشر بوده و هم کاربرد وسیعی در زندگی او داشته و با اعتقادات و آیینهای فراوانی نیز آمیخته شده است.
از قریب به ۱۰۰۰۰ سال پیش و در جوامع شکار و گردآور، اشخاص با ساخت ظروف سفالی آشنا بودهاند.
سفالگری در کلپورگان
هر چند سفالهای یافتشده از آن دوران، بسیار ناهموار و ناهنجار است و با دست ساخته میشده است، اما به
تدریج هم شیوههای ساخت آن تکامل یافته و هم رنگآمیزی، منقش ساختن و لعابکاری روی آنها به وجود آمده است.
همین عوامل است که سفال را به بستری مناسب برای به تصویر کشیدن اندیشهها، باورها و اعتقادات انسانها تبدیل کرده
و باعث شده است تا بهعنوان مهمترین ماده فرهنگی و راهنمایی برای شناخت عمیقتر شیوه زیست و تفکر سازندگان آن
شناخته شود.
پوپ معتقد است سفالینههای منقش ماقبل تاریخ، نخستین کتاب بشر به شمار میآید و نقوش این سفالینهها را بیانگر بیمها
و امیدها و علایمی برای استعانت از قوای طبیعی در مبارزه دایم حیات قلمداد میکند.
درهمآمیختگی گسترده سفال با شیوه زیست و اعتقادات بشر، دیرپاییاش در حیات او و در بر داشتن چهار عنصر اصلی
و سازنده هستی (آب، خاک، باد و آتش) در خود، خصلتی آیینی و الوهی به سفال میدهد(dot)
سفال از
یک سو با زندگی روزمره اقشار مختلف جامعه در هم تنیده است و از سوی دیگر جنبهای فرهنگی و آیینی
دارد و این امر به متخصصین اجازه میدهد با بررسی و تجزیه و تحلیل نقوش آنها که نوعی خط تصویری
محسوب میشود به فرهنگ و ارزشهای عام موجود در جوامع پی ببرند.
سفال کلپورگان، همانندی بسیاری با ظروف سفالی هزاره سوم پیش از میلاد در سیستان و بلوچستان و کرمان دارد.
“پیشهورانی که نقش سفالینهها را در ۵۵۰۰ سال پیش از این ابداع کردند خاک رس را میساییدند و اغلب الک
میکردند، سفالگران هنوز آن چرخهای پایی تندحرکت را، که کاشیسازان در زمانهای بعد اشکال متوازی و قرینه را با آنها
میساختند نداشتند.
ابزار کار ایشان فقط چرخی بود که روی آن، ظرف را با دست گرد میکردند.
وجود این چرخها بیشک بهتر از آن بود که هیچ وسیلهای برای چرخاندن توده گل نداشته باشند، اما البته کافی
نبود”.
آنچه آمد مربوط به ساخت سفالینههای هزاران سال پیش است اما هنوز هم در کلپورگان زنان روستا با همین شیوه
و با خاکی که توسط مردان تهیه و آماده میشود، سفالی ابتدایی (primitive) را مهیا میسازند و بر آن نقشهایی
چند میزنند.
جالب آنکه به علت همین شباهتها که در واقع نشانگر دست نخورده ماندن شیوه ساخت آن از قرون پیش تاکنون
است، تعیین عمر بسیاری از سفالینهها که به تصادف در حفاریها یافت میشود با دشواری همراه است.
سفال کلپورگان
عدم استفاده از لعاب، عدم استفاده از چرخ سفالگری، شیوه پخت سنتی که درون گودالهایی کوچک و با آتش حاصل
از خاشاک انجام میشده است و همچنین نقشهای ساده حاصل از نقطه و خط صاف، همه و همه دلالت بر
بکر ماندن این صنعت در روستای کلپورگان دارد.
خاک رس را از معدنی در چند کیلومتری روستا به آنجا حمل میکنند و پس از خرد کردن با سنگهایی
مخصوص، در حوضچههای آب قرار میدهند.
این حوضچهها دو طبقه است و برای جداسازی ناخالصیها میان دو حوضچه صافی قرار میدهند.
دوغاب جمع شده در حوضچه دوم که از صافی عبور کرده بعد از دو روز ماندن تبدیل به گلی میشود
که قابل استفاده برای سفال سازی است.
به این گل، هاجک میگویند و رنگ آن سبز صدری است.
زن کلپورگانی پس از تهیه هاجک، آن را روی پایهای که به آن بونو میگویند قرار میدهد(dot) بونو بشقابی
سفالی است و پیش از قرار دادن گل، روی آن را با تکهای پارچه میپوشانند تا پس از ساخته شدن
ظرف جدا نمودن آن از پایه راحت باشد.
گل را با دست شکل داده، دیوارههایش را نازک کرده و در صورت نیاز، گلی که بهصورت فتیلهای درآمده به
آن اضافه میکنند تا به اندازه دلخواهشان در بیاید.
ظرفی که این چنین ساخته میشود را سپس با پارچه میپوشانند و در آفتاب قرار میدهند تا خشک شود(dot) برای
منقش ساختن این ظرفها ابتدا آن را با سنگ صافی صیقل میدهند و با دنبه گوسفند چرب میکنند تا از
پخش شدن نقوش روی آن جلوگیری کنند.
برای منقش ساختن سفالها از سنگی به نام تیتک که نوعی سنگ منگنز است و رنگ قهوهای تیره دارد استفاده
میکنند.
این سنگ را پودر کرده و با حل کردن در آب، جوهری به دست میآورند که با تکههایی از چوب
درخت خرما آنرا بر سفالهای ساخته شده مینشانند.
سفال خامی که این چنین به دست میآید پس از پخته شدن به رنگ قرمز در میآید.
دستافرید