یکشنبه, ۱۸ شهریور , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

احمد مهران‌ فراز زندگی شخصی و کاری اش می گوید!/ شخصیت عبوسی دارم!!

اشتراک:
احمد مهران‌ فراز زندگی شخصی و کاری اش می گوید!/ شخصیت عبوسی دارم!! مهارت های زندگی
اگر احمد مهران‌فر را در «نان، عشق و موتور هزار»، «عشق فیلم» و «شاعر زباله‌ها» به یاد نیاورید،شاید حق داشته باشید اما این روزها محال است کسی نام او را بشنود و یاد حضورهای موفقش در فیلم‌های سینمایی «درباره الی»، «هیچ»، «اسب حیوان نجیبی است» و «بی‌خود و بی‌جهت» نیفتد یا ارسطوی پایتخت و صولت […]

اگر احمد مهران‌فر را در «نان، عشق و موتور هزار»، «عشق فیلم» و «شاعر زباله‌ها» به یاد نیاورید،شاید حق داشته باشید اما این روزها محال است کسی نام او را بشنود و یاد حضورهای موفقش در فیلم‌های سینمایی «درباره الی»، «هیچ»، «اسب حیوان نجیبی است» و «بی‌خود و بی‌جهت» نیفتد یا ارسطوی پایتخت و صولت خنجری در ذهنش تداعی نشود.

مهران‌فر بازیگری استثنایی با توانایی‌هایی است که شاید تابه‌حال تنها درصدی از آنها کشف شده باشد اما همین چند درصد به مثابه مشت نمونه خروار، نشان می‌دهد که او چه آینده درخشانی خواهد داشت.

دایی‌اسدالله نه دایی‌جان ناپلئون!

در سریال ابله نقش دایی‌اسدالله را بازی می‌کنم؛ نقشی که در داستان اولیه قرار بود به نوعی بازسازی یکی از کاراکترهای مجموعه دایی‌جان ناپلئون باشد زیرا اساسا قرار بود این خانواده به نوعی کپی همان مجموعه باشد اما بعد با تیم به این نتیجه رسیدیم که آقای پرویز صیاد آن نقش را به خوبی ایفا کرده‌ و اگر قرار است این تداعی و تلنگر در ذهن مخاطب ایجاد شود که کپی آن کار را می‌بیند، اصلا اتفاق خوبی نیست.

خودم دوست نداشتم تماشاگر با دیدن من یاد آن شخصیت بیفتد و به شرط تغییر شخصیت، بازی در این مجموعه را پذیرفتم. دایی‌اسدالله نقش بسیار سختی است و من بسیار تلاش کردم تا نه شبیه به شخصیت سریال دایی‌جان ناپلئون بشود و نه شبیه به شخصیت‌هایی که قبلا بازی کردم و در عین حال باید شیرینی خودش را هم حفظ می‌کرد.

شبیه آدم‌های دور و برمان!

شاید مخاطب با دیدن گریم آدم‌های ماجرا حس کند با قصه‌ای غیر رئال روبه‌روست اما فضای کار در اجرا و شخصیت‌ها همگی رئال هستند و کاراکترها از جمله کاراکتری که من بازی کرده‌ام، برگرفته از آدم‌هایی است که دور و بر خودمان دیده‌ایم. تنها سعی شده که کلیت کار شیرین و طنزی متفاوت باشد.

از تبریزی اصرار از من انکار!

راستش سر هر کاری که می‌روم در دو مقطع می‌ترسم؛ ابتدا وقتی قرار است نقش را بازی کنم و اینکه می‌توانم آن را درست اجرا کنم، بعد هم زمانی که قرار است کار پخش بشود و بازخورد مخاطبان را بگیرم. سعی من همیشه این بوده با تلاش، کاری کنم که مخاطب مرا بپذیرد و نقش را باورپذیر اجرا کنم. امیدوارم در ابله این اتفاق بیفتد و اگر کمی یا کاستی‌ در کار هست، تماشاگران ببخشند.

در جایی از کار ترسیدم که ادامه بدهم و حتی از آقای تبریزی خواستم یا نقش دیگری را بازی کنم یا اصلا در کار نباشم اما ایشان اصرار کردند که حتما این نقش را من بازی کنم. من هم به حرف ایشان گوش کردم و حالا خیلی خوشحالم که ایشان مقاومت کردند و من هم گوش دادم.

یک ۴۵ ساله متفاوت!

دایی اسدالله نقشی است که از من واقعی‌ام بسیار دور است. مردی حدود ۴۵ ساله که چند سالی از خود واقعی‌ام بزرگ‌تر است و در عین حال رفتارها و گفتارش اصلا شبیه به من نیست. حتی فضایی که در آن بزرگ شده هم از من دور است. این تفاوت را دوست داشتم و دلم می‌خواست آن را به هر شکلی شده و تا می‌توانم متفاوت بازی کنم.

اول رئال بعد طنز!

چه در کار کمدی و چه در کار جدی یا ملودرام یا هر ژانری، همیشه اولین اصل برای من این بوده که رئال بازی کنم. در همین رئال بازی کردن است که کاراکتر در موقعیت‌ها شکل می‌گیرد و می‌توانم به آن چیزی برای شیرین شدن اضافه کنم. حتی وقتی تهیه‌کنندگان و سازندگان کار به علت استقبال مخاطب و خواست آنها، از ما می‌خواهند که کمدی را به نقش و کار تزریق کنیم، سعی من اول رئال بازی کردن است.

خطر لودگی در تکه‌کلام!

تلاشم این بوده که نقش‌هایم را باورپذیر بازی کنم. حتی اگر قرار است جزئیاتی به نقش و بیش از آنچه در متن و نظر کارگردان است به نقش اضافه کنم، چه به شکل گفتاری و چه رفتاری، در خدمت باورپذیرتر شدن نقش باشد. گاهی رسیدن به این تکیه‌کلام‌ها و تیک‌های رفتاری، در همان پلان شکل می‌گیرد و گاهی هم قبل از جلوی دوربین رفتن، به آن فکر می‌کنم تا نقش و فضای کار شیرین شود.

اتفاقا استفاده از تکه‌کلام‌ در کار کمدی یک اصل و رسم است که به بهتر شدن و شیرین‌تر شدن کار می‌انجامد اما مهم، میزان و شکل استفاده از تکه‌کلام درست است؛ کما اینکه اگر کمی روی این لبه تیغ بلغزید، نقش و کار را به سمت لودگی می‌کشانید.

توی ذوق تماشاچی!

خودم بیشتر متمایل به کار جدی و ملودرام هستم و دلم می‌خواهد بیشتر در حیطه جدی بازی کنم تا طنز. حتی فکرش را هم نمی‌کردم روزی کار طنز بازی کنم و به این شکل پذیرفته شوم که پیشنهادهای متعددی بگیرم. این مسئله در تئاتر هم برای من اتفاق افتاد. یعنی زمانی که من چهره نشده بودم، در تئاتر کارهایی انجام می‌دادم که مخاطب آنها را پذیرفت.

بعد که خودم کاری را کارگردانی کردم و به اجرا بردم مخاطبی که من را می‌شناخت با همان پیش‌زمینه ذهنی به تماشای کار آمد اما با کاری جدی و تلخ روبه‌رو شد. شاید در آن چند لحظه اول حتی توی ذوقش هم خورده باشد اما بعد نمایش تاثیر خودش را گذاشت و مخاطب را با خودش همراه کرد.

فاجعه خنده‌دار!

ترس این را دارم که دیگر از سوی سازندگان کار جدی پیشنهادی نداشته باشم و همه مرا در قالب طنز بخواهند. البته خدا را شکر هنوز این‌طور نشده و هنوز پیشنهادهای جدی دارم. سعی می‌کنم به نوعی این مسئله را مدیریت کنم. از طرفی این هم که در کار جدی بازی کنی و بعد مخاطب چون ذهنیتی طنز از شما دارد، با دیدن شما خنده‌اش بگیرد، خیلی فاجعه است.

البته بازیگران طنزی داریم که در کارهای جدی خوب ظاهر شده‌اند و مخاطب هم آنها را پس نزده است. نمونه‌اش رضا عطاران در فیلم سینمایی دهلیز یا کارهای جدی که این اواخر بازی کرده است.

سکوت یک آدم عبوس!

در زندگی واقعی آدمی جدی هستم؛ تا جایی‌که بعضی‌ از اطرافیان شاکی هم می‌شوند و می‌گویند چرا این‌قدر از شخصیت‌هایی که بازی کردی فاصله و تفاوت داری. حتی لحن و رفتارم کاملا متفاوت از بازی‌های طنزم است. اصولا آدمی ساکت و کم‌حرف هستم. یکجورهایی شخصیت عبوسی دارم.

احساس می‌کنم در آن کارها فقط می‌خواهم آن شخصیت‌ها را بازی کنم. شاید بتوانم بگویم در فیلم درباره الی تقریبا خودم هستم. ویژگی‌ای که اصغر فرهادی با هوشمندی در من متوجه شد و حس کرد برای آن نقش مناسبم یا وجهه‌ای از من در فیلم بی‌خود و بی‌جهت دیده می‌شود که عبدالرضا کاهانی به واسطه رفاقتی که با هم داریم، در من کشف کرد و به نمایش گذاشت.

صمیمیت بعد از آب شدن یخ!

گاهی که انرژیک باشم و در جمعی قرار بگیرم که حس کنم می‌توانم با آنها ارتباط خوب و شادی بگیرم، موتورم روشن می‌شود و بیشتر با آدم‌ها گرم می‌گیرم و چیزهای خنده‌دار می‌گویم. این موضوع در کارم نیز هست. یعنی روزهای اولی که سر کاری می‌روم، چون خجالتی هستم، ممکن است همه را ناامید کنم.

به قولی تا یخم آب نشود  فاصله‌ام با همکاران کم نمی‌شود. این البته برای کل گروه و کار است. روزهای اول هنوز آن صمیمیت و رفاقت شکل نگرفته و کارها سنگین جلو می‌رود؛ اما به مرور که رفاقت‌ها و صمیمیت فضا بیشتر می‌شود، همکاری حسی‌تر خواهد شد. اگر به بازی‌ام در شاهگوش نگاه کنید، در قسمت‌های آخر بسیار پخته‌تر از قسمت‌های اول هستم چون هم با گروه و هم با نقش، بیشتر اخت شده‌ام. اساسا آدم‌ها در پروژه باید سر ذوق بیایند تا کار بهتری شکل بگیرد.

ایران‌برگر لابه‌لای نمایش‌ها

در شش ماهه اول سال گذشته درگیر مجموعه پایتخت و شاهگوش بودم و به همین علت نتوانستم به پیشنهادهای سینمایی‌ام برسم. آن زمان  به نوعی اوج کار تولید بوده و چون فرصت نداشتم نتوانستم به فعالیت سینمایی بیشتری بپردازم. بعد از آن هم درگیر تمرین تئاترم بودم. نمایش «خشکسالی و دروغ» هم در اجرای جدیدش جایگزین پیمان معادی شدم که درگیر کاری بود و نمی‌توانست حاضر شود.

این نمایش را چند اجرا در خارج از کشور رفتیم و قرار است اسفندماه هم برای ایرانیان مقیم کانادا در ونکوور و یکی دو شهر دیگر کانادا به اجرا ببریم. یک کار تئاتر دیگر هم با آقای کوهستانی داشتم که چند سال پیش اجرا رفتیم و حالا قرار است برای جشنواره‌ای در بازل سوئیس اجرا کنیم. به همین علت، در این مدت تنها یک فیلم سینمایی ایران‌برگر را برای مسعود جعفری‌جوزانی بازی کردم. کاری که اگرچه هنوز نسخه نهایی‌اش را ندیده‌ام اما به جرات و جسارت می‌گویم یکی از آن کارهای خوبی است که مخاطب برای تماشایش چند بار به سینما می‌رود؛ هم به خاطر کارگردانی بی‌نظیر آقای جوزانی و هم داستان جذابش و هم بازی تیم بازیگرانش.

گریم محبوب من!

یکی از ویژگی‌های خاص کار سریال ابله، گریم فوق‌العاده در آن است. تماشاگر می‌تواند مهارت و استادی کار آقای مجید اسکندری را ببیند که چقدر با کیفیت و در عین حال عجیب و غریب اجرا شده‌اند. گریم، موضوع بسیار مهمی در باورپذیر شدن نقش است.

در شاهگوش هم اگر دقت کنید شخصیت خنجری را که بازی می‌کردم، با آن گریم استادانه جناب عبدالله اسکندری بسیار شیرین‌تر و واقعی‌تر شده بود. در مورد گریم من، بعد از چند تست و زمانی یک ماهه به نتیجه نهایی رسیدیم. من گریم‌ام را در این کار بسیار دوست دارم.

مجید صالحی بسیار باهوش است

به نظرم کار مجید صالحی در کار بسیار سخت است. شما برای باورپذیر کردن نقشی که بازی می‌کنید باید تلاش زیادی انجام دهید و خب وقتی نقش‌تان دو کاراکتر شود، این تلاش هم بیشتر و هم دشوارتر خواهد بود. مجید دو نقش با دو گریم متفاوت بازی کرده که کار ساده‌ای نیست. اتفاقا گریم تاثیر خودش را در کار مجید صالحی هم نشان می‌دهد.

صالحی را دورادور می‌شناختم و کارهایش را دوست داشتم تا اینکه در این کار فرصت همکاری با او را پیدا کردم. کار کردن با او بسیار عالی و البته سخت است. مجید بسیار باهوش است و به واسطه تجربه زیادش و اینکه خودش هم تجربه کارگردانی چند کار را داشته، حواسش به همه چیز هست؛ به پارتنرهایش، دوربین، صحنه و… . گاهی حس می‌کردم کنار او دارم کم می‌آورم. او جاهایی نکته‌هایی را به من گوشزد می‌کرد تا متوجه دوربین باشم و به نوعی کمک می‌کرد بازی‌ام را اصلاح کنم. اینکه می‌گویند مثلا مجید صالحی، مجید صالحی شده بیخود نیست و حتما او چیزهایی دارد که این اتفاق می‌افتد.

مدیریت هوشمندانه بودجه

قبلا برایم مهم بود که قرار است در چه رسانه‌ای کار کنم اما حالا این حساسیت را ندارم و می‌گویم در هر مدیومی اگر فرصتی برای کار خوب به من داده شود و منطبق با معیارهایم باشد، کار خواهم کرد. شبکه خانگی تا به حال موفق بوده و به خاطر وجود اندکی آزادی عمل بیشتر برای گروه سازندگانش و بودجه‌های مناسبی که دارند، کارهایی به مراتب با کیفیت‌تر در آنها ارائه می‌شود که تماشاچی آنها را دوست دارد.

از آنجا که بحث بازگشت سرمایه و بودجه‌ای که گذاشته می‌شود، در نمایش خانگی بسیار مهم است، عاملان این کار سعی می‌کنند کارهایی خوب با عواملی خوب تهیه کنند تا به لحاظ کیفی مخاطب عام را جذب کند. در هر حوزه و رشته‌ای وقتی بودجه کافی نباشد یا به علت مدیریت نادرست، به سمت دیگری سرازیر شود، با افت کیفیت کار مواجه خواهیم بود اما در نمایش خانگی این مسئله هوشمندانه مدیریت می‌شود.

تشکر ویژه برای جسارت!

می‌خواستم تشکری داشته باشم از بچه‌های موسسه تصویر گستر پاسارگاد که شبکه خانگی را بازسازی کرده‌اند و با جسارت در حوزه هنر و فرهنگ وارد شده‌اند و سرمایه‌گذاری می‌کنند؛ آن هم در روزگاری که سرمایه‌گذاری در این حیطه گاهی با شکست روبه‌رو می‌شود. این حرکت آنها شایسته تقدیر و تشکر است.

شاخک‌هایی برای جذب

عمده تکه‌کلام‌هایی که در کارهایم استفاده کرده‌ام، متعلق به خودم بوده. یکی از ویژگی‌های من این است که نسبت به گفتار و رفتار مردم شاخک‌های تیز و حساسی دارم. وقتی با آدم‌ها صحبت می‌کنم به رفتار و لحن حرف‌زدن‌شان و احیانا تکه‌کلامی که دارند٬ زیاد دقت می‌کنم.

گاهی به چیزی برخورد می‌کنم که می‌گویم این چقدر خوب است و می‌تواند در کار خنده‌دار بشود. تکه‌کلام٬ اگر خوب باشد بعد از چند تکرار درست و به موقع در ذهن مخاطب می‌نشیند و او مدام در ذهنش آن را تکرار و به عبارتی با آن حال می‌کند.

مجله زندگی ایده آل

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
مهارت های زندگی
بیشتر >