افسر اسدی از زندگی شخصی و پسرش می گوید ، با هامون رفیقم

افسر اسدی
مادر بودن حسی زیبا همراه با مسوولیتی سنگین است.
همه مادران دنیا عاشق فرزندانشان هستند و برایشان بهترینها را آرزو کرده و در جهت رسیدن آنها به خواستهها و
رویاهایشان تلاش میکنند.
عشق و محبت و البته نگرانی از خصلتهای مشترک همه مادران نسبت به فرزندان است.
افسر اسدی بازیگر پیشکسوت و مهربان سینمای ایران یکی از همین مادران دوستداشتنی است؛ مادری که آرزوی موفقیت و
شادی برای فرزندانش دارد و به گفته خودش همیشه نگران زندگی و آینده آنهاست.
در این شماره مهمان افسر اسدی و پسرش هامون همت شدیم و از آنها درباره روابطشان با هم، خاطرات
مشترکشان، رفاقتها، دلخوریهایشان و…
گپ و گفتی مفصل و جذاب داشتیم.
من و هامون با هم دوست هستیم
افسر اسدی : ما با هم دوستیم اما در کنار این
رفاقت من مادر هم هستم؛ مادری با همه خصایص و غرایز مادری.
من فکر میکنم دلهرهها و نگرانیهایم نسبت به زندگی و آینده فرزندانم حتی کمی بیشتر از مادرهایی است که میشناسم.
گاهی حس میکنم این نگرانیها برای خودم یا بچههایم آزاردهنده میشوند ولی باور کنید دست خودم نیست.
(میخندد)
هامون بعضیوقتها پیش از آنکه من حتی در مورد چیزی یا موقعیتی حرف بزنم یا توصیهای داشته باشم
به شوخی میگوید: «اره مامان جان، میدونم خطرناکه.» (میخندد) میزان بالای دلهره، ترس و نگرانی من برای بچهها تبدیل شده
به ماجرایی خندهدار و طنازانه و در این مورد مدام با من شوخی میکنند.
(میخندد)
با اینکه همیشه نگران بچههایم هستم اما با اطمینان خاطر فرزندان خودم و تمامی جوانان را به دستان
خدا میسپارم و این دعای زیبا خیالم را تا حدی راحت میکند.
پیروی از متد تشویق
افسر اسدی: همیشه پیرو شیوه تشویق هستم.
من همواره در خانواده خودم از طرف خانواده حمایت و تشویق شدهام؛ بهطوری که میتوانم بگویم آنها به آرزوهای من
پروبال داده و مرا در مسیری که انتخاب کردهام تشویق و همراهی میکنند.
به همین خاطر همیشه سعی کردهام در همان مسیری حرکت کنم که خانوادهام انتخاب کرده بودند و همیشه بچههایم را
در مورد علایق و استعدادها و حتی رسیدن به رویاهایشان تشویق کردهام؛ طوری که فکر میکنم هامون دیگر تشویق زده
شده است.
(میخندد)
هر اثر هنری که هامون خلق میکند مرا ذوقزده کرده و هزاران بار بیش از خودش خوشحال میکند؛ به
همین خاطر فکر میکنم تشویقهای من دیگر مازاد بر احتیاج پسرم است.
(میخندد)
من فکر میکنم یک هنرمند حتی با دستان خالی همه جا هنر و استعداد و خلاقیتش را حمل
میکند و همیشه کار برای انجام دادن دارد و در نتیجه هرگز بیکار، افسرده یا خموده نیست.
اگر هنرمند را در یک مکان دربسته هم قرار دهند، ذهنش کار میکند و در نهایت میتواند با خلاقیت خود
از هیچ همهچیز بسازد.
هامون از بچگی هم به هنر علاقه داشت و من از کودکی این استعداد و علاقه را در او میدیدم.
خدا را شکر میکنم که در بستر وجودی فرزندم این استعداد و البته علاقهمندی به هنر وجود دارد.
هامون همت: مامان لطف دارند.
فکر میکنم علاقه به هنر را از پدر و مادرم به ارث بردهام.
هامون پشتکار ندارد!
افسر اسدی: پسرم استعدادهای فراوانی دارد اما برخلاف نام فامیلیاش همت ندارد.
(میخندد) پشتکار خیلی مهم است و شما را در جهت رسیدن به خواستههایتان یاری میکند.
درواقع پشتکار و تلاش مکمل استعداد و علاقه است.
میدانم اگر هامون پشتکار داشت سالها پیش شناخته میشد.
منظورم از شناخته شدن، شهرت نیست بلکه میخواهم بگویم هنرش نزد هنردوستان و هنرمندان شناخته میشد.
به نظرم هامون در ارائه هنرهایش یا پیگیری علایقش ضعیف عمل میکند.
شاید به این خاطر که هنوز به جهت جوانی بهدرستی قدر لحظات با ارزش زندگی را نمیداند.
هامون همت: فکر میکنم حق با مامان است و همانطور که گفت مشکل این است که من برخلاف اسمم
همت ندارم.
(میخندد)
کسب تجربه لذتبخش است
هامون همت: رشتههای زیادی را امتحان و خیلی از آنها را نیمهکاره رها
کردهام.
قبول دارم که این موضوع خوب نیست اما حداقل باعث شده از بسیاری از رشتههای هنری و ورزشی کمی سررشته
داشته باشم.
در راه همه این علاقهها قدمی برداشته و ذهن کنجکاوم را راضی کردهام ولی هیچکدام را به شکل کاملا تخصصی
ادامه ندادهام.
درواقع گام برداشتن در مسیر بیشتر این هنرها یا ورزشها به قول مادرم هدفمند نبوده یا اینکه من به دنبال
هدف خاص و دست یافتن به موقعیتهای عالی در آن رشتهها نبودهام و راضی نگه داشتن خودم برایم کافی بوده
است.
اما نوک زدن به هرکدام از این رشتهها درواقع حکم آشنا شدن با دنیاهای مختلف و متفاوتی را داشته که
برایم جالب است و کلی تجربه به همراه داشته است.
افسر اسدی: من همچنین روحیهای را در سنین جوانی داشتهام اما داشتن این روحیه باعث میشود شما مدام از
این شاخه به آن شاخه بپرید و کارهایتان هدفمند نباشد.
هامون همت: این سردرگمی شاید بیش از اینکه شخصی باشد به موقعیت پیرامونیمان ربط پیدا کند.
در کشور ما راه را به جوانان نشان نمیدهند.
در کشورهای دیگر از همان سنین بسیار پایین استعداد هر شخص در مدرسه، ورزشگاهها و کلاسهای مختلف کشف میشود و
دیگر این وظیفه مربیان و معلمان است که به هر کس بگوید بهتر است در چه زمینهای گام بردارد و
از آن مهمتر شرایط را برای رشد استعداد او فراهم می کنند اما در کشور ما این اتفاق نمیافتد.
به نظرمن هر انسانی یک نقطه قوت دارد و این وظیفه سیستم آموزشی و دولتی کشور است که این
نقطه قوت را پیدا کرده و پرورش دهد.
وقتی استعداد انسان در کودکی کشف و مشخص شود فرد در چه زمینهای مهارت دارد یکجورهایی تکلیف آن فرد در
زندگی مشخص میشود.
بخشی از بلاتکلیفی ما جوانان به خاطر این است که در کشور ما به چنین موضوعی اهمیت داده نمیشود.
هیچوقت کاسب نبودهام
هامون همت: من اهل کاسبی نیستم و همیشه به هنر علاقهمند بوده و هستم ولی متاسفانه در کشور ما
به هنر و هنرمند کمترین بها داده میشود در حالی که همه جای دنیا هنرمندان را دوست دارند.
افسر اسدی: من هم در زمینه هنر فعالیت دارم و با مشکلات کار در این حیطه آشنا هستم.
به نظر من، این همه قضیه نیست و اگر کسی واقعا دلش بخواهد و همه تلاشش را بکند میتواند در
همین کشور هم در زمینه هنر موفق عمل کند؛ ضمن اینکه قبول دارم مطلوب بودن شرایط پیرامونی هم موثر است.
مستقل بودن را دوست دارم
هامون همت: مدتی است که مستقل زندگی میکنم.
من همیشه تنهایی را دوست داشتهام؛ البته نه به این معنا که آدمگریز باشم ولی خلوت خودم را دوست دارم
و برایم باارزش است.
تمام ایدههای هنریام هم در خلوت به ذهنم میرسد و اگر اطرافم شلوغ باشد نمیتوانم کار کنم.
افسر اسدی: البته ما همچنان در کنار هم هستیم و همسایهایم.
هامون همت: پنجره خانههایمان رو به هم باز میشود.
افسر اسدی: بله، همینطور است.
درواقع ما هم جدا و هم در کنار هم زندگی میکنیم.
به هر حال جوانان استقلال را دوست دارند.
ضمن اینکه اتاق هامون در خانه ما هنوز متعلق به اوست.
هرچند که این اتاق بیشتر شبیه کارگاه شده و آهن، چوب و…
آنجا ریخته و من همیشه ریخت و پاشهایش را با جان و دل جمع و جور میکنم.
روحیاتمان متفاوت است
هامون همت: من و مامان تفریحات مشترک زیادی نداریم، شاید چون روحیاتمان با هم متفاوت است؛ من بهشدت ماجراجویم
و عاشق آدرنالین و هیجان هستم و مامان حتی از سفر با من میترسد؛ حتی تا به حال سوار ماشین
من نشده است.
(میخندد)
افسر اسدی: در این مورد واقعا حق با هامون است.
(میخندد) من با وجود اینکه از ارتفاع میترسم اما همیشه فقط با هواپیما به سفر میروم چون به نظرم امنترین
وسیله سفر است ولی هامون عاشق سفرهای جادهای است.
به هرحال در یک سری زمینهها اختلاف رای داریم که به خاطر اختلاف سنیمان طبیعی است.
مطمئنا برای پسرم خیلی جذابتر است که با همسن و سالها و دوستانی با علایق مشترک به سفر و گردش
برود.
دلخوری نداریم
افسر اسدی: من از دست فرزندانم دلخور نمیشوم اما هامون چون خیلی نصیحت را دوست ندارد و
منم اهل نصیحت کردن هستم، کلافه میشود ولی من همچنان آنچه شرط بلاغ است تکرار خواهم کرد.
(میخندد)
هامون همت: من آدمی کلهشق یا غیر منطقی نیستم و کم پیش میآید از دست مامان دلخور شوم
اما خط قرمزهای مامان خیلی فراطبیعی است.
(میخندد)
همیشه زیر ذرهبین بودهام
هامون همت: هیچوقت از اینکه فرزند اصغر همت و افسر اسدی هستم و پدر و مادرم بازیگر هستند
چه در دوران کودکی یا مدرسه و چه حالا سوءاستفاده نکرده ام.
بلکه همیشه به این خاطر زیر ذرهبین بودهام؛ مثلا همیشه زیر نگاه با دقت مدیر، ناظم و معلمهایم بودم و
هیچوقت نتوانستم آنطور که دوست دارم شیطنت کنم.
خلاصه همیشه باید مراعات بابا و مامان را بکنم که خیلی سخت است.
(میخندد)
روحیه طناز پسرم
افسراسدی: هامون از بچگی روحیه خاصی داست.
همیشه ماجراجو بود و روحیه طنز داشته و دارد.
من عاشق این روحیهاش هستم؛ حتی وقتی خیلی عصبانی است چیزهایی میگوید که میتواند مرا تا مدتها بخنداند.
(میخندد)
عروسک من
افسر اسدی: چند سال پیش برای عقد قراردادی به دفتر سینمایی رفته بودم و هامون
هم همراهم بود.
مشغول صحبت با یکی از عوامل فیلم بودم که هامون از روبهرویمان رد شد و من هم ناخودآگاه گفتم «قربونت
برم عروسک من» همکارم با تعجب مرا نگاه کرد که به این پسر بزرگ و قدبلند و هیکل درشت میگویم
«عروسک من».
(میخندد)
هامون همت: بنده خدا تعجب کرده بود.
مرا نگاه کرد و دید هیچ لطافتی در هیکل من نمیبیند که به یک عروسک شباهت داشته باشد.
(میخندد) جالب اینکه همین موضوع را بهانه شوخی کرده بود و تا مرا میدید با خنده میگفت: «سلام عروسک من».
(میخندد)
اختلاف سلیقه داریم اما…
افسر اسدی: اگر به هر دلیلی ناراحت باشم یا موضوعی باشد که با هم اختلاف نظر داشته باشیم هامون
تا چند روز آفتابی نمیشود.
(میخندد) ولی وقتی سروکلهاش پیدا شود، خندان و بشاش است و سعی میکند حال مرا هم خوب کند.
روحیه طنزش و صبری که دارد باعث میشود در نهایت اگر هم اختلاف سلیقه داشته باشیم منجر به ناراحتی نشود.
مهاجرت سخت است
افسر اسدی: دخترم مدتی است برای تحصیل در رشته دیزاین داخلی فوق لیسانس به آمریکا رفته
و اتفاقا خیلی دوست دارد هامون هم به آنجا برود.
مرتب توصیه میکند هامون پی یادگیری زبان باشد و گالری برپا کند.
هامون همت: راستش هیچوقت عاشق مهاجرت نبودهام و جدی به این قضیه نگاه نکردهام؛ ضمن اینکه مهاجرت چندان هم
راحت نیست و نیاز به فکر و برنامهریزی دارد.
دخترم غزل
افسر اسدی: در این مدت که دخترم مهاجرت کرده برایش دلتنگ شدهایم اما خوشبختانه با وجود
دنیای مجازی و شبکههای اجتماعی این دلتنگی کمتر میشود چون هر زمان دوست داشته باشیم میتوانیم با هم ارتباط تصویری
داشته باشیم.
هامون همت: خواهرم را خیلی دوست دارم و همانطور که مامان گفت دلمان برای غزل تنگ میشود اما تکنولوژی
کمک میکند که حس کنیم خیلی هم از هم دور نیستیم.
شغل من؛ هنرمند
هامون همت: علاقه اصلی من انیمیشنسازی است اما طیف بسیار وسیعی از علاقهمندیها را دارم.
در زمینه ورزش کیکبوکس کار میکنم.
این ورزش شاید کمی ناشناخته باشد.
در این ورزش یا بهتر بگویم ماجراجویی، رانندهها با ماشینهای مخصوص از تپه، صخره و…
بالا میروند.
من کایات و قایقسواری در رودخانه خروشان را نیز تجربه کردهام.
تیراندازی را دوست دارم و در این رشته هم آموزش دیدهام.
اهل سفر و طبیعتگردی هستم و از بودن در طبیعت بسیار لذت میبرم.
در زمینه هنر هم فعالیت دارم و رشته اصلیام هنر بوده و هست.
در دانشگاه گرافیک خواندم و مدرک انیمیشن هم دارم.
الان مدتی است هنر جدیدی را شروع کردهام که در آن با قطعات ماشین وسایل مختلفی را میسازم و بهزودی
نمایشگاهی از کارهایم را برگزار خواهم کرد.
اگر بخواهم شغلم را در یک کلمه تعریف کنم میگویم هنرمند هستم، در برخی از هنرها سررشته دارم و دوست
دارم هنرهای مختلف را تجربه کنم.
تا به حال به پسرم بازیگری را توصیه نکردهام
هامون همت: در کودکی و نوجوانی نسبت با بازیگری
بیعلاقه بودم.
شاید به این خاطر که مدام با غیبت مامان و بابا مواجه میشدم؛ مثلا بابا میرفت سر کار و ما
چهار ماه نمیدیدیمش همینطور مامان.
اما الان بیعلاقه نیستم و دوست دارم بازیگری را تجربه کنم.
افسر اسدی: میدانم و مطمئنم هامون استعداد بازیگری دارد و حتی شاید این استعدادش از من و پدرش هم
بیشتر باشد اما من هرگز اهل این نبودهام که پسرم را برای کار به کسی توصیه کنم.
هامون همت: نه مامان و نه بابا هیچوقت مرا به کسی برای بازیگری توصیه نکردهاند در حالی که این
اتفاق در بین بازیگران تقریبا عادی است؛ مثلا بعضی کارگردانها یا بازیگران فرزندانشان را به زور جلوی دوربین میآورند و
وقتی بازیشان را میبینید از شدت تصنعی بودن خندهتان میگیرد.
مجله زندگی ایده آل