اکبر عبدی از زندگی شخصی اش می گوید ، کاش تپل نبودم!
اکبر عبدی
سینما و کارشناسان آن گاهی حق مطلب را درباره بعضی چهرهها ادا نکردهاند که اکبر عبدی در این زمینه نمونه
خوبی است.
هنرمند بزرگی که سوابق حیرتآوری را در ارائه نقشهای خاص با گریمهای نامتعارف در کارنامهاش دارد و هنگامی که از
او به عنوان مرد هزارچهره سینما یاد میشود متوجه میشوید که عبارتی به جا و بدون اغراق است.
هیچ بازیگری تنوع شخصیتهایی را که او بازی کرده، نداشته و هیچ بازیگری هم به اندازه او در این
سالها به عنوان یک کمدین برای عموم مردم محبوب و دوست داشتنی نبوده است.
او در عین حال برای کارگردانهای بزرگ نقش آفرینی کرده که نشان میدهد چه اندازه قدرت مانور بازیاش بالاست و
چقدر در این زمینه خوب و هنرمندانه کار میکند.
عبدی در این مصاحبه از حاشیههای اخیرش صحبت کرده و از چیزهایی سخن به میان آورده که بیشترین دغدغههایش
در طی این سالها خدمت به هنر ایران زمین بوده است.
او البته کمی هم از خودش و درونیاتش با ما حرف زده است.
ستاره حاشیهساز
در چند سال اخیر هر بار آمدهام کاری انجام بدهم یا حرفی بزنم تبدیل به حاشیه شده است؛ در
حالی که اصلا قصد حاشیهسازی نداشتم.
در واقع در این سن و در این جایگاه واقعا چه نیازی به حاشیهسازی دارم.
من همین حالا هم به راحتی نمیتوانم در خیابان راه بروم.
مردم آنقدر لطف دارند که به هر شکلی باشم مرا میپذیرند و من لزومی ندارد که بخواهم خودم را با
این حاشیهها بیشتر توی چشم قرار دهم.
ماهی از آب گل آلود
گاهی بعضی حرفها برای یکسری افراد تبدیل به دستاویز میشود؛ مانند حرفی که من
در آن مراسم نسبت به آن دو عربی که خاطرهشان را تعریف کردم، زدم.
آنها که بخواهند از آب گلآلود ماهی بگیرند بدون تردید از هر صحبت من میتوانند به نفع یا ضرر خودشان
استفاده کنند اما من مخاطب حرفم مشخص است و هرگز به شکل دستهجمعی به گروهی خاص یا نژادی خاص توهین
نکردهام.
فرق اشتباه عمدی و سهوی
من به بیادبی و توهین عقیدهای ندارم و به نظرم هنرمند که اتفاقا به خاطر مردم و توجه آنها به
هنر خودش مطرح میشود نباید با الفاظ زننده یا رفتار نامناسب جوسازی کند اما به هر حال همه ما اشتباه
میکنیم و اینکه از هنرمند انتظار داشته باشیم هیچ اشتباهی نکند چون هنرمند است انتظار جالبی است.
مهم این است که من و شما و هر آدمی با علم به نتیجه کارش و به شکل عمدی اشتباه
نکند.
نه پولکی و نه بدقول
همیشه پشت سر همه حرف میزنند اما واقعا مشخص نیست که این حرفها صحت داشته باشد.
میگویند عبدی پولکی است یا بدقول است یا اخلاق ندارد و…
اما با همه این حرفها در کارنامهام همکاری با کارگردانهای بزرگی وجود دارد که اصلا به چنین ویژگیهایی در یک
بازیگر کنار نمیآیند.
در سینما و تلویزیون هر بار که پول شما را بخورند و شما اعتراض کنید میگویند پولکی هستید اما اگر
صدایتان درنیاید همیشه محترم هستید!
هزینههای زندگی من
به نظرم بعضی انتظارات از بازیگرها درست نیست.
گاهی از شما انتظار دارند که عصبانی نشوید، ناراحت نباشید، مانند مردم عادی حرف نزنید و…
خب مگر میشود؟ انتظار دارند در کار کارگردانهای شاخص بازی کنم اما کدام کارگردان شاخص؟ من که نمیتوانم صبر کنم
تا کارگردان شاخصی اجازه کار بگیرد یا حتی اجازه بگیرد فیلم بسازد و منتظر باشم به من پیشنهاد بدهد بعد
بازی کنم.
در این فاصله چه کسی هزینههای زندگی من را تقبل میکند؟
فاصله ما از دنیا
از نظر اینکه سینما یک صنعت بزرگ در دنیاست،
کشور ما فرسنگها با این مقوله فاصله دارد.
ما کجا چند هزار سالن سینما داریم؟ کدام فیلمهای ما به جز تعداد معدودی آن هم به شکل محدود در
خارج از ایران نمایش عمومی دارند که مردم برایش بلیت بخرند؟ جدیدترین فیلمهای هالیوود را پردهای میشود در هر خانهای
در هر گوشه دنیا دید اما مردم ما یک فیلم دو ماه هم روی پرده باشد رغبت نمیکنند بروند ببینند.
نه فیلم حرفهای داریم نه فیلمبینحرفهای.
دردسرهای ت پل بودن
من کلا تپل متولد شدم و همیشه هم مردم مرا با همین شمایل دیدند.
اصلا خیلی از نقشهایم با توجه به همین ویژگی فیزیکیام برای مردم جالب شده و شاید به خاطر فیزیکم در
کارهای کمدی بهتر دیده شدم.
راستش اگر دوباره به سالها قبل برمیگشتم حتما فکری برای کم کردن وزن خودم میکردم.
این سالها به خاطر چاقی شرایط بدی را تجربه کردم که اصلا دوستشان نداشتم.
سلامت نعمت بزرگی است و حیف است آدم به خاطر رعایت نکردن چیزهایی مانند اضافه وزن، تغذیه بد یا حتی
ورزش نکردن آن را از دست بدهد.
مرد زنپوش سینما
به نظرم بازیگر باید هر نقش خوبی را بازی کند.
سینما به شما این امکان را میدهد که در فضاهای مختلف و شخصیتهای متفاوت حاضر شوید.
خوب است که آدم از این فرصت استفاده کند.
برای من شاید خیلی خوشایند نبوده که به خاطر ایفای نقش یک پیرزن مورد توجه واقع شوم چون کارهای ارزشمند
بسیاری بازی کردهام اما خیلی جذاب بود که چنین کارهایی را بازی کنم.
هر بار هم تجربه متفاوتی بود که دوستشان داشتم.
فوتبال ورزش محبوب من
یک زمانی دوست داشتم فوتبالیست شوم اما قسمت نشد.
خب قرار نیست آدم به هر چیزی که میخواهد برسد.
برای من شرایط سینما و بازگیری فراهم شد که از آن بسیار راضی هستم.
من در سینما و تلویزیون برای شادی مردم تلاش کردم و خوشحالم اگر آنها را راضی نگه داشتهام.
شاید در فوتبال این اتفاق نمیافتاد.
اما همیشه یک فوتبالدوست واقعی بودم و به شدت بازیهای استقلال را دنبال میکنم؛ هرچند هیچ وقت در کری خواندنهایم
به پرسپولیس توهین نکردهام و معتقدم آنها جزو شاخصهای فوتبال و اعتبار استادیومهای ما هستند.
فرار از سختیها
من در جنوب شهر به دنیا آمدهام.
زندگی در جنوب شهر در آن دورهای که ما بچه بودیم آن قدر سخت بود که گاهی دلم میخواهد به
روزهای کودکی برگردم اما آن شرایط سخت دوباره تکرار نشود.
یکی از خوبیهای بازیگری همین است که شما در قالبهایی فرو میروید که شما را مدتی از خود واقعیتان دور
میکند.
این طبیعی است که همه میخواهند از سختیها دور شوند.
هنوز هم نبود امنیت مالی در خیلی جاها دغدغه خیلی از خانوادههاست.
دروغ لذتبخش سینما
خیلیها به من میگویند چطور میشود بازیگر شویم؟ آنها را درک میکنم چون زرق و
برق این کار زیاد است اما خوب است بدانند که این زرق و برقها باد هواست و به جایی و
چیزی بند نیست.
سینما و بازیگری یک فریب لذتبخش است.
شما را چیزی نشان میدهد که شاید نباشید.
خیلیها فقط به عشق شهرت میآیند که بعد از مدتی دردسرهایش بیشتر از لذتش است و بعضیها هم به هوای
ثروت میآیند که باید گفت سخت در اشتباه هستند.
ایرانی به معنای واقعی
یادم هست در فیلم «آدمبرفی» نقش آدمی را داشتم که به شدت روی ایرانی بودنش تعصب
داشت.
من هم همین طور هستم و اصلا نمیفهمم چرا میگویند عبدی از ایران رفته است؛ آن هم در حالی که
بعد از خرید خانهام در ترکیه و گذراندن چنددوره دیالیز برای بیماریام، مدام به بهانههای مختلف کار داشته و در
برنامههای مختلف داخل کشور حضور داشتهام.
برای من جذابیتی ندارد که در این سن و سال از کشورم بروم و بگویم ایرانی نیستم(dot)
بیم و
امیدهای پدرانه
برای من بسیار مهم است که آینده فرزندم چه میشود.
هر پدری دلش میخواهد بهترینها را برای فرزند خود فراهم کند.
بخشی از این ماجرا برمیگردد به اینکه بخشی از آرزوهای من در کودکی و نوجوانی برآورده نشده است.
شرایط همیشه اثرگذار است.
من اگر الان سعی میکنم پول دربیاورم برای این است که آینده فرزندم به درستی تامین شود.
من هم ترسهای خودم را در مورد فرزندم دارم و دلم میخواهد او راحت زندگی کند و سلامت و شاد
باشد.
احترام به بزرگترها
وقتی در کارهایی میبینم که به چه راحتی یک سری از چهرههای نسل جدید اصلا احترامی برای
قدیمیها قائل نیستند یا احترام لازم برای پیشکسوتها را نمیگذارند بسیار ناراحت میشوم.
من در «اجارهنشینها» که بازی میکردم جلوی بزرگان این عرصه دست و پایم را گم میکردم و حتی رویم نمیشد
راحت مقابلشان بازی کنم.
مجله زندگی ایده آل