دوشنبه, ۱۶ مهر , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

اگوست کنت ، بنیانگذار جامعه‌شناسی نوین | زندگی پر فراز و نشیبش را بخوانید

اشتراک:
اگوست کنت ، بنیانگذار جامعه‌شناسی نوین | زندگی پر فراز و نشیبش را بخوانید مهارت های زندگی
اگوست کنت واضع اگوست کنت واضعِ نامِ جامعه‌شناسی (Sociology) و به عنوانِ بنیانگذارِ جامعه‌شناسیِ نوین شناخته می‌شود.تابلویِ علوم، سیرِ تکاملِ ذهنیِ بشر و توجه به جنبه‌هایِ پویا و ایستایِ جامعه از اندیشه‌هایِ برجستهٔ اوست(dot) کنت با اعتقادِ راسخ به فلسفهٔ اثبات‌گرایی (پوزیتیویسم – positivism) معتقد بود باید برایِ علومِ انسانی نیز حیثیتی مشابهِ علومِ تجربی […]

اگوست کنت واضع

اگوست کنت واضعِ نامِ جامعه‌شناسی (Sociology) و به عنوانِ بنیانگذارِ جامعه‌شناسیِ نوین شناخته می‌شود.
تابلویِ علوم، سیرِ تکاملِ ذهنیِ بشر و توجه به جنبه‌هایِ پویا و ایستایِ جامعه از اندیشه‌هایِ برجستهٔ اوست(dot) کنت با
اعتقادِ راسخ به فلسفهٔ اثبات‌گرایی (پوزیتیویسم – positivism) معتقد بود باید برایِ علومِ انسانی نیز حیثیتی مشابهِ علومِ تجربی قایل
شد، به این معنی که علومِ انسانی نیز باید از ابزارِ پژوهشِ تجربی استفاده کنند.
کنت بر این باور بود که جوامعِ انسانی از سه مرحلهٔ الهی، فلسفی، و علمی عبور کرده‌اند (بعضاً مرحلهٔ اساطیری
را نیز می‌افزایند).
در جوامعِ اساطیری، کاهنان رهبرانِ جامعه به شمار می‌روند، در جوامع الهی که تبلورِ تاریخیِ آن قرونِ وسطی است، پیامبران،
و در عصرِ رنسانس و پس از آن فیلسوفان.
اما در دورهٔ کنونی (عصرِ علمی) دانشمندان و جامعه‌شناسان رهبرانِ جامعه خواهند بود.
البته ممکن است در هر جامعه‌ای بازمانده‌هایِ فکریِ اعصارِ گذشته رسوب کرده باشد.

۱٫ تفکرات کلی کنت

هدف کنت آفرینش یک علم طبیعی جامعه بود که بتواند هم تحول گذشته نوع بشر را تبیین کند و هم
مسیر آن را پیش‌بینی کند.
گذشته از بنای علمی که بتواند قوانین حرکت حاکم بر بشر را در گذشت زمان تبیین کند کنت می‌کوشید تا
شرایط لازم را برای استواری جامعه در هر زمان معین تاریخی تعیین کند.
بررسی پویایی اجتماعی و ایستایی اجتماعی یعنی همان بررسی پیشرفت و نظم یا دگرگونی و استواری جامعه دو ستون بنیادی
نظام ساخته و پرداخته او را تشکیل می دهند.

کنت می‌پنداشت که جامعه بشری نیز باید با همان روشی مورد بررسی قرار گیرد که در جهان طبیعی به کار
برده می‌شود.
کنت می‌گفت که علوم طبیعی در اثبات قانون‌مندی پدیده‌های طبیعی موفق بوده اند و توانسته‌اند کشف کنند که پدیده‌های طبیعی
از یک رشته توالی منظم تحولی پیروی می‌کنند.
این علم نوین به جای تکیه بر مرجعیت سنت، خود را بر ترکیب مناسبی از استدلال و مشاهده به عنوان
تنها وسیله موجه برای کسب دانش متکی ساخت.
درست است که هر نظریه علمی باید بر واقعیت‌های مشاهده شده استوار باشد، اما واقعیت‌ها را نیز نمی شود بدون
راهنمایی یک نظریه مشاهده کرد.

کنت علم جدید خود را ابتدا فیزیک اجتماعی نامید اما از آن جا که تصورمی کرد اصطلاح او از سوی
یک آمارشناس بلژیکی به نام کتله دزدیده شده باشد اصطلاح جامعه‌شناسی را ابداع نمود.
اصطلاحی که از عناصر یونانی و لاتینی ساخته شده است.
علم اجتماعی موردنظر کنت هم در روشهای تجربی و مبانی معرفت شناسی و هم در کارکردهایش برای نوع بشرمی بایست
از الگوی علوم طبیعی پیروی کند.
(توجه به مصلحت نظری و نفع عینی برای بشر).

 اگوست کنت ، بنیانگذار جامعه‌شناسی نوین | زندگی پر فراز و نشیبش را بخوانید

انسان برای اینکه محیط غیرانسانی‌اش را به نفع خود دگرگون سازد باید قوانین حاکم بر جهان طبیعی را بشناسد به
همین سان کنش اجتماعی مفید برای بشر تنها با استقرار قوانین حرکت حاکم بر تکامل بشری امکان‌پذیر است و سامان
اجتماعی و توافق مدلی بر یک پایه استوارند.

اگر جامعه‌شناسی بتواند به انسان‌ها بیاموزد که قوانین دگرگونی ناپذیر تحول و نظم را در امور بشری باز شناسند در
آن صورت انسانها یادخواهند گرفت که چگونه این قوانین را در جهت مقاصد همگانی شان به کار برند.

کار علم نه تسلط بر پدیده‌ها بلکه تعدیل آن هاست و برای اینکه چنین کاری انجام گیرد نخست باید قوانین
پدیده‌های اجتماعی را باز شناخت.
با جا افتادن این سیاق علمی نوین، انسانها دیگر با مفاهیم مطلق نخواهند اندیشید بلکه برحسب و متناسب با وضع
خاص یک جامعه درباره آن فکر خواهند کرد.

این علم اثباتی نوین اقتدار سنت نوین را از اعتبار خواهد انداخت.
پافشاری سرسختانه کنت بر این که هیچ چیزی مطلق نیست و همه چیز نسبی است جان کلام آموزشهای او را
تشکیل می‌دهد.
او به جای پذیرفتن حقایق جاودانه معتبر مذهبی‌، بر پیشرفت مداوم فهم بشری و خصلت تکمیلی کار علمی تأکید نمود.
اما کنت به هیچ روی اقتدار را یکسره نفی نکرد.
تنها کسانی که به الزام‌های شدید روش شناسی علمی و اصول استشهاد علمی پایبندند می‌توانند حق راهنمایی امور بشری را
برای خودشان قایل شوند.
جامعه شناسی مستلزم این است که اکثریت مردم حق بررسی فردی شان را در موضوع‌هایی که برای تحقیق آنها واجد
شرایط نیستند به افراد واجد شرایط واگذارند.

۲٫ روشهای بررسی

حال که جامعه شناسی وظیفه تبیین قوانین پیشرفت و نظم اجتماعی را برای خود قایل شده است با چه ابزار
و وسایلی باید این وظیفه را انجام دهد؟ این وسایل همانی‌‌اند که در علوم طبیعی با موفقیت به کار رفته‌اند
: مشاهده، آزمایشگری، مقایسه و روش تاریخی.

مشاهده به معنای جستجوی بی قاعده واقعیت‌های گوناگون نیست بلکه مشاهده گر جز به راهنمایی یک نظریه مقدماتی نمی‌داند که
به چه واقعیت‌هایی باید بنگرد.
بنابراین مشاهده تنها اگر از قوانین ایستا و پویایی پدیده‌ها تبعیت کندمی تواند وجهه علمی داشته باشد.

دومین روشن تحقیق علمی، یعنی آزمایشگری تنها به گونه‌ای جزئی در علوم اجتماعی کاربردپذیر است.
آزمایشگری مستقیم در جهان انسانی امکان‌پذیر نیست.
اما هر گاه که مسیر عادی یک پدیده به صورتی مشخص دستخوش آشفتگی گردد، آزمایشگری می‌تواند انجام پذیرد.

سومین روش، روش مقایسه‌ای است.
در این جا روش اصلی، مقایسه همزمان حالت‌های گوناگون و مستقل جامعه بشری در بخشهای مختلف کره زمین را شامل
می شود.
با این روش مراحل گوناگون تکامل بشری را می‌توان در یک زمان مشاهده کرد.
مراحل معینی از تحول بشر را که تاریخ تمدن غرب هیچ قرینه‌ای از آن در دست ندارد می‌توان تنها با
این روش مقایسه‌ای مورد شناسایی قرار دارد یعنی با بررسی مقایسه‌ای جوامع ابتدایی.

گرچه این هر سه روش علمی باید در جامعه‌شناسی به کار بسته شوند اما علم جامعه‌شناسی از همه بیشتر باید
بر روش چهارم یعنی روش تاریخی توجه کند.
مقایسه تاریخی در خلال اعصاری که بشریت طی آنها تحول یافته است جان کلام تحقیق جامعه‌شناختی را ارائه می کند.

۳٫ قانون پیشرفت بشر

تکامل ذهن بشر به قرینه تکامل ذهن فردی صورت گرفته است.
اونتوژنی یعنی تحول ارگانیسم فردی بشر، یادآور فیلوژنی یعنی تحول گروههای بشری یا تحول سراسر نوع بشرمی باشد هر یک
از مفاهیم شاخص ما و هر شاخه‌ای از دانش‌ ما این سه وضع نظری متفاوت را به گونه‌ای پس پشت
سر گذاشته است.
وضع خداشناسی یا افسانه‌ای، وضع ما بعد الطبیعی یا تجریدی و وضع علمی یا اثباتی…

در مرحله خداشناسی ذهن بشر به دنبال ماهیت ذاتی هستی ها و علت‌های نخستین و غایی همه معلول هاست.

در مرحله مابعدالطبیعی ذهن می‌پندارد که نیروهای انتزاعی وموجودات حقیقی می توانند همه پدیده ها را بوجود آورند.

اما در مرحله نهایی یعنی مرحله اثباتی ذهن انسان جستجوی بیهوده مفاهیم مطلق، سرچشمه گیتی و علل پدیده‌ها را رها
می‌کند و وقت خود را به بررسی قوانین پدیده‌ها یعنی همان روابط دگرگونی ناپذیر توالی و همانندی اختصاص می دهد.

به نظر کنت هر یک از این مراحل اصلی تکامل ذهن بشر ضرورتاً از بطن مرحله پیشین آن پدید می‌آیند..
کنت همچین می‌پنداشت که به موازات وقوع تغییراتی در تحول ذهنی، سازمان اجتماعی و اوضاع مادی زندگی بشر نیز دستخوش
تحول می‌شود.
کنت بر این باور بود که نباید انتظار داشت که در هنگام مرگ یک نظام، سامان اجتماعی و نیز فکری
تازه‌ای یکبار سر برآرد.
در واقع تاریخ بشر با دوره‌های متناوب ارگانیک و بحرانی مشخص می‌شود.
در دوره ارگانیک استواری اجتماعی و هماهنگی فکری برقرار است.
برعکس در دوران بحرانی هیئت اجتماعی دستخوش عدم توازن بنیادی می‌شود که عمیقاً ناآرامند و انسانهای شیفته نظم را نگران
می‌سازد.
با این.
همه همین دوره‌های ناآرام پیش درآمد ضروی یک وضع ارگانیک تازه به شمار می‌آیند.

کنت هر یک از مراحل تحول ذهنی نوع بشر را با یک نوع سازمان اجتماعی و تسلط سیاسی خاص آن
مرحله مرتبط ساخته بود.
مرحله خداشناسی تحت سلطه کاهنان است و مردان نظامی در آن فرمانروایی می‌کنند.
مرحله مابعدالطبیعی به قرون وسطی و عصر رنسانس بر می‌گردد تحت تسلط مردان کلیسا و حقوقدانان می‌باشد.
مرحله اثباتی که تازه آغاز شده است تحت تسلط مدیران صنعتی هدایت اخلاقی دانشمندان خواهد بود.
در مرحله نخست خانواده واحد اجتماعی الگو را می‌سازد و در دومین مرحله، دولت اهمیت اجتماعی پیدا می‌کند و در
سومین مرحله کل نوع بشر واحد اجتماعی اصلی خواهد بود.
کنت علاوه بر عامل فکری بر پیشرفت بشر عواملی دیگر چون جمعیت و تقسیم کار را تعیین کننده در پیشرفت
اجتماعی تلقی می‌کند.

۴٫ سلسله مراتب علوم

دومین نظریه مشهور کنت که همان نظریه سلسله مراتب علوم است با قانون سه مرحله‌ای وی ارتباط نزدیک دارد.
همچنان که نوع بشر از طریق سه مرحله معین پیشرفت می‌کند که هر مرحله آن مبتنی بر دستاوردهای مرحله پیشین
است دانش علمی نیز مراحل تحول مشابهی را پشت سر می‌گذارد اما علوم گوناگون به نسبتهای متفاوتی پیشرفت می‌کنند.
هر دانشی هر چه که عمومیت، سادگی و استقلال آن از انواع دیگر دانش بیشتر باشد زودتر به مرحله اثباتی
می‌رسد.

اگوست کنت ، بنیانگذار جامعه‌شناسی نوین | زندگی پر فراز و نشیبش را بخوانید

ابتدا ستاره‌شناسی بعد به ترتیب فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی و سرانجام جامعه‌شناسی به مرحله اثباتی می رسد.
علم اجتماعی که از همه علوم دیگر پیچیده‌تر است و پیدایش آن بیشتر از هر علم دیگری به تحول همه‌
علوم پیشین وابسته است در بالاترین پله سلسله مراتب علوم جای دارد.
علم اجتماعی تکمیل کننده روش اثباتی است.
همه علوم دیگر زمینه ساز این علم تازه اند.
علم اجتماعی از همه منابع علوم پیش از خود برخوردار است.

علاوه بر روشهای خاص خود جامعه‌شناسی، این علم به علوم ماقبل خود وابسته است.
بطور مثال زیست‌شناسی بر وحدت ارگانیک تأکید دارد که فیزیک و شیمی ندارند که جامعه‌شناسی در همین تأکید بر وحدت
ارگانیک است که با زیست‌شناسی وجه اشتراک دارد.
در بررسی اجتماعی انسان و جامعه بصورت کلی بهتر برای ما شناخته می‌شوند و نظام کلی جامعه بهتر از اجزائی
که سازنده این نظام‌اند می‌تواند موضوع مورد بررسی ما قرار گیرد.

۵٫
ایستایی و پویایی اجتماعی

شایسته است که در جامعه‌شناسی میان ایستایی و پویایی پدیده‌های اجتماعی تمایز قایل شویم.
این تمایز میان دو دسته واقعیت نیست بلکه در اینجا ما دو جنبه از یک نظریه را از یکدیگر متمایز
می‌سازیم.
این تمایز به مفهوم دو گانه پیشرفت و نظم راجع است.
مفهوم نظم دربرگیرنده هماهنگی پایدار میان شرایط وجود اجتماعی است و مفهوم پیشرفت تحول اجتماعی را در نظر دارد که
پیوسته به یکدیگر وابسته‌اند.
در نظم اجتماعی تعادل روابط متقابل عناصر موجود در درون کل نظام مورد بررسی قرار می‌گیرد.
هنگامی که کنت به اجزای ترکیب کننده‌ یک نظام اجتماعی می‌پردازد خانواده را واحد اجتماعی در نظر می‌گیرد نه افراد
را..
واحد اجتماعی راستین همان خانواده است که از ترکیب خانواده‌ها، قبایل و از اجتماع قبایل ملت ساخته می‌شود.
در چارچوب خانواده است که گرایش‌های خودخواهانه به سود مقاصد اجتماعی سرکوب و مهار می‌شوند.

خانواده پایه‌ای ترین واحد اجتماعی و پیش نمونه همبستگی‌های اجتماعی دیگر است.
عناصر راستین ارگانیسم جمعی اساساً خانواده‌ها اند و طبقات و کاست‌ها بافت اصلی آن و سرانجام شهرها و شهرستان‌ها اندام‌های
واقعی این ارگانیسم کلی را می‌سازند.

یک ارگانیسم زیست شناختی در محدوده یک چارچوب مادی کار می کند حال آنکه یک هیئت اجتماعی را نه با
وسایل مادی بلکه با پیوندهای روحی می‌توان فراهم آورد.
از همین روی کنت اهمیت ویژه‌ای برای زبان و از آن بالاتر برای دین قایل بود.
زبان ظرفی است که اندیشه‌های نسل‌های قبل و فرهنگ نیاکانی در آن است و زبان می‌تواند ما را به آن
پیوند دهد بدون زبان امکان همبستگی وجود ندارد.
اما زبان تنها یک میانجی رفتار است و نه راهنمای مثبت.
جامعه علاوه بر زبان به یک اعتقاد مذهبی مشترک نیز دارد.
دین همان شیرازه نیرومندی است که افراد جامعه را با یک کیش و نظام عقیدتی مشترک به هم پیوند می‌دهد.
دین سنگ بنای سامان اجتماعی است و برای مشروع ساختن فرمانهای حکومت اجتناب‌ناپذیر.
هر حکومتی برای تقدیس و تنظیم رابطه‌ فرماندهی و فرمانبری به یک دین نیاز دارد.

گذشته از زبان و دین عامل سوم پیوند دهنده انسانها تقسیم کار است.
که ارگانیسم اجتماعی را این همه پیچیده‌ ساخته است.
تقسیم کار علاوه بر تحول استعدادها، از طریق ایجاد حس وابستگی در افراد جامعه همبستگی انسانی را افزونتر می سازد
با این همه او از آن چه که جنبه‌های منفی تقسیم‌ کار صنعتی نوین می‌نامید نگران بود.

اتحاد این قدرتهای مادی و معنوی باعث تحقق فکر جامعه کلی بشری و احساس وابستگی همگانی شود.
او به نهادهای زبان دین و تقسیم کاربه دید کارکردی برای جامعه نگاه می‌کرد.

به نظر کنت بررسی ایستایی اجتماعی باید با بررسی پویایی اجتماعی (تکامل بشری) ارتباطی گریز ناپذیر داشته باشد.
تحلیل های کارکردی و تکاملی نه تنها ناقض همدیگر نیستند بلکه در واقع یکی دیگری را تکمیل می‌کند.

۶٫
آیین رهنمودی

در اینجا علاوه بر طرف رئوس اصلی نوشته‌های کنت باید چکیده‌ای از نظریه رهنمودی او را نیز به
دست دهیم، همان نظریه‌ای که در نخستین نوشته‌هایش مطرح شد و در آخرین اثرش پس ازفلسفه اثباتی ساخته و پرداخته
گشت.
او یک جامعه اثباتی و خوب را برای آینده طرح ریزی کرده بود که تحت هدایت قدرت روحانی یک دین
اثباتی نوین و بانکداران بزرگ و صاحبان صنایع اداره گردد.
کنت بر این عقیده بود که چیزهایی که باید اداره گردند در واقع همان افراد بشرند بدین سان، روابط بشری
شیئیت می‌یابند.
کاهن اعظم بشریت می‌بایست با اتکاء بر دانش علمی اثباتی یک حاکمیت مبتنی بر هماهنگی، عدالت و درستکاری را بنا
نهد.
بر پایه فرمول محبوب کنت، سامان اثباتی نوین باید عشق را اصل، نظم را پایه و پیشرفت را هدف خویش
قرار دهد.
گرایش‌های خود خواهانه‌ای که در سراسر تاریخ پیشین بر بشر حاکم بودند بایستی جای شان را به انسان دوستی دهند
و فریضه برای دیگران زندگی کن باید راهنمای انسانها گردد.

کنت در واپسین سالهای عمرش خود را نه تنها دانشمند اجتماعی بلکه بیشتر یک پیامبر و بنیانگذار دین تازه‌ای می‌دانست
که می‌بایست درمانبخش همه دردهای بشرگردد.

باشگاه اندیشه

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
مهارت های زندگی
بیشتر >
ترک اعتیاد