به خودتان افکار مثبت تلقین کنید!!
برای درمان افسردگی می توانید از روش های خود امدادی بهره بگیرید. در مقاله گذشته به ۲ مورد از روش های خودامدادی اشاره شد: رفتار و احساسات.
با آموزش مهارت های اجتماعی، تصمیم گرفتن و کنترل خود برای کاهش ناامیدی می توانید به خود کمک کنید. واکنش آدم ها در موقعیت های غم انگیز به شدت متفاوت است. پس هر کس احتیاج به مهارت متفاوتی دارد.
آموزش مهارت های اجتماعی
برخورد با دیگران ، حرف زدن، قصه تعریف کردن و انتخاب دوست از این جمله اند. هیچ کس مادر زاد صاحب این مهارت ها نیست، بلکه باید آن ها را با روش های مختلف بیاموزد. حمایت دیگران باعث می شود احتمال بروز مجدد افسردگی کم شود و جلب حمایت دیگران هم فقط با داشتن مهارت های اجتماعی میسر است. لازم است این افراد برخوردشان را عوض کنند. باید به شنونده وقت کافی بدهند تا او هم حرف بزند و به حرف او هم به دقت گوش کنند. برای دیگران کاری بکنند.همه آدم ها می خواهند از رابطه ای که برقرار می کنند چیزی گیرشان بیاید.
آموزش قاطعیت
قاطعیت پرخاش کردن نیست. بیان احساسات و نیازهاست و به رابطه عمق می بخشد. اما یادتان باشد که نمی شود هر احساس و نیازی را در هر زمان و به هر کسی ابراز کرد، این خودخواهی است.
همدلی
به عمق رابطه می افزاید. با جملات " من حس می کنم و …" همدردی کنید.همچنین مشکل خودتان را هم بازگو کنید.
مهارت های ارتباط زناشویی
مشاجره دوستانه، رفع سوء تفاهم و خود افشایی از این جمله هستند. این مهارت ها شدیداً رابطه را بهتر می کنند. صمیمیت و نزدیک شدن ( با بیان خاطرات شخصی، افکار، احساسات و آرزوها) بسیار موثر است.
با مثبت فکر کردن، مقابله با افکار غیر منطقی، نگاه مثبت به خود، افزایش تحمل و پیدا کردن ارزش های مثبت افسردگی را از خود دور کنید.
افکار منفی خود را کشف کنید. می شود جور دیگری هم به موضوع نگاه کرد. مثلا کسی که خود خوری می کند دچار این فکر غیر منطقی است که " من هیچ کاری را درست انجام نمی دهم" اما باید منطقی فکر کرد" خراب کردم، ولی دفعه بعد درست انجام می دهم".
به خودتان مثبت تر نگاه کنید
بیشتر به موفقیت ها، توانایی ها، اخلاق خوب و اعمال شایسته تان فکر کنید.این کار برای آدم های افسرده واجب است. هر کس باور کند که موفقیت هایش در سایه مهارت و برنامه ریزی به دست آمده، صاحب اعتماد به نفس می شود.
با افکار غلط و غیر منطقی ، نتیجه گیری های نادرست و احساس گناه افراطی مبارزه کنید
افکار منفی خود را کشف کنید. می شود جور دیگری هم به موضوع نگاه کرد. مثلا کسی که خود خوری می کند دچار این فکر غیر منطقی است که " من هیچ کاری را درست انجام نمی دهم" اما باید منطقی فکر کرد" خراب کردم، ولی دفعه بعد درست انجام می دهم".
برای مبارزه با افکار منفی و نادرست باید:
* تحمل را یاد بگیرید( مقابله با خواسته های غیر منطقی) یاد بگیرید که هر چه را بخواهید نمی توانید داشته باشید، نمی شود جلوهرچیز را که دوست ندارید بگیرید. با باید ها مبارزه کنید. بایدهایی مثل : همه باید دوستم داشته باشند، یک نفر باید عاشق من باشد، نباید به من دروغ می گفتند و …
* با نتیجه گیری های غلط مبارزه کنید: آدم افسرده عادتاً منفی و غیر منطقی فکر می کند. دست خودش نیست. ولی باید خودتان با این شیوه غلط مقابله کنید. مثلا: نتیجه گیری غلط( اشتباه از من بود، من مقصر هستم) و فکر منطقی تر( اشتباه شد، دیگر تکرار نخواهد شد)
* خود را مسئول وقایع بد ندانید: روی خطاهای گذشته تان تکیه نکنید، به فکر نقاط قوت تان باشید که آینده را بهتر سازید
یادتان باشد: مثبت گراها سخت تلاش می کنند و باور دارند که موفقیت یعنی تلاش و ربطی به استعداد ذاتی، شانس ، تیپ، یا این که پدر آدم چه کاره است ، ندارد.
افسردگی
آدم های افسرده عقیده دارند" این وضع عوض نخواهد شد" تغییر توجیه سبب تغییر واکنش های احساسی می شود. طوری توجیه کنید که امید به آینده بیشتر باشد. مثلا وقتی تصمیم می گیرید: " بیشتر کار می کنم تا موفق شوم" این یعنی در گذشته موفق نبوده اید اما امیدوار هستید. آدم های افسرده از همه چیز توجیه غیر قابل تغییر دارند، اما اغلب غلط است. برای اصلاح، راه بسیار است، هیچ وقت نباید ناامید شد.
اگر بی هدف یا خسته اید، اگر احساس گناه می کنید، اگر فکر می کنید که آدم ارزشمندی نیستید، بدانید زندگی تان تا به حال بی معنی بوده است. زندگی با معنی یعنی زندگی ای که هر روزش برنامه دارد.
مذهب
مذهب منشأ آرامش و پذیرش انسان هاست. بسیاری از آدم ها با مدد گرفتن از مذهب بر افسردگی غلبه کرده اند.
به خودتان افکار مثبت تلقین کنید
فرض کنید تصمیم به جدایی گرفته اید؛ درد آور است. جلو درد را هم نمی شود گرفت ، اما می توان درد را کمتر کرد؛ جنبه های مثبت قضیه را در نظر بگیرید: " حداقل به یک نتیجه ای رسیدیم" و " خوب شد زود فهمیدم که از زندگی اش راضی نیست"
.عوامل ناخودآگاه
درباره افسردگی مطالعه کنید، احساسات فرو خورده منجر به احساس گناه را پیدا کنید و منشأ شرم خود را بیابید.
افسردگی غالباً با خشم و احساس گناه همراه است
گاهی عصبانیت از دست همسر علت اصلی افسردگی است. احساس گناه ممکن است ناروا باشد ، یا خشم ممکن است پنهان باشد. بهتر است از تخلیه احساسات کمک بگیریم
گاهی (مثلا در مورد شرم مسموم) باید ریشه های کودکی را پیدا کنیم
کسانی که افسردگی شان ریشه در کودکی دارد بسیار سخت درمان می شوند و توصیه هایی مثل " مثبت فکر کنید" دردی از این ها دوا نمی کند. بعد از پیدا کردن ریشه و رفع مشکل ، اقدام به ترمیم اعتماد به نفس کنیم.
تبیان