حامد حدادی ، گرانقیمت ترین ورزشکار ایران از زندگی شخصی اش می گوید+عکس
حامد حدادی
حامد حدادی ستاره ای است که وقتی با او هم صحبت شوید فکر می کنید یک دوست صمیمی و قدیمی
روبروی شما ایستاده و حرف می زند.
آرام حرف می زند و سعی می کند پاسخ همه سوال ها را به خوبی بدهد.
روراست است و به همین دلیل از صحبت کردن با او خسته نمی شوید.
حدادی ۲۱۸ سانتیمتری اکنون به یک سنتر کامل تبدیل شده و پخته تر از همیشه در ترکیب تیم ملی
قرار دارد و در مسیر رسیدن به المپیک ریو گام برمی دارد.
تیم ملی بسکتبال ایران خودش را برای رسیدن به المپیک ریو آماده می کند و رقابتی دشوار با حریفان آسیایی
دارد.
بسکتبالیست های ایران که مدافع عنوان قهرمانی هستند تنها با رسیدن دوباره به این عنوان سهمیه می گیرند و باید
در خانه حریف سنتی خود یعنی چین برای رسیدن به این هدف تلاش کنند.
خاطره تلخ ووهان که چهار سال پیش رقم خورد و نرسیدن تیم ملی به مدال طلای بازی های آسیایی
در سال گذشته انگیزه ملی پوشان را بیشتر کرده تا بتوانند در جام ملت های ۲۰۱۵ دوباره افتخارآفرینی کنند.
در میان همه ستاره های تیم ملی یک نفر هست که این روزها نگاه ها را بیشتر از همه به
خودش معطوف کرده است.
او که پرافتخارترین بسکتبالیست تاریخ ایران نیز شده، فکر و ذکرش را گذاشته برای قهرمانی.
حامد حدادی بازیکنی که تا یکی دو سال بعد از باخت در ووهان چین به قول خودش خواب و خوراک
نداشت حالا آماده است تا بتواند به همراه دیگر ملی پوشان دوباره قهرمانی در قاره کهن را جشن بگیرد و
آن خاطره تلخ چهار سال پیش را فراموش کند.
حدادی بعد از یک تمرین فشرده میهمان تماشاگر بود و گفتگویی مفصل انجام داد.
از وضعیت تیم ملی گفت از اینکه ملی پوشان آماده قهرمانی اند به گذشته اش اشاره کرد و پاسخ بسیاری
از سوال های شخصی زندگی اش را نیز داد.
حامد حدادی با ۲۱۸ سانتیمتر قد و ۱۳۰ کیلوگرم وزن بی شک یکی از ستاره های ورزش ایران است که
در مجموعه مردمی ترین ها نیز قرار می گیرد.
عاشق بسکتبال هستم و وقتی چند روز تمرین نداشته باشم افسرده می شوم
چهار سال پیش همین روزها بود که آن اتفاق تلخ برابر اردن افتاد. آن زمان نسل طلایی ما بود و با قدرت در مسابقات شرکت کردیم و ناکام شدیم. اکنون هم نسل طلایی ما حضور دارند و شرایط خوب است. الان چه تفاوتی با آن روزها داریم؟
– فرق امسال با آن سال این است که همه از ما تعریف می کردند.
همه می گفتند ما بهترین هستیم و کسی نمی تواند برابر ما باشد.
با غرور خاصی به مسابقات رفتیم.
تیم هم واقعا خوب بود و همه مغرور شده بودیم.
وقتی باختیم متوجه غرور کاذب شدیم.
این اتفاق سال گذشته در بازی های آسیایی افتاد.
همه گفتند خیلی راحت مدال طلای اینچئون را می گیرد اما ما قزاقستان را به زور بردیم و در فینال
باختیم.
همه بازی ها گره خورده بود.
فکر می کردیم چون در جام جهانی عملکرد خوبی داشتیم کارمان در آسیا ساده است اما اشتباه کردیم.
چهار سال پیش جوان تر بودیم و تجربه کافی را نداشتیم.
ما آن زمان خیلی دوست داشتیم به المپیک برویم اما آن اتفاق همه چیز را خراب کرد.
خیلی ناراحت شدم و هیچ کاری نتوانستیم بکنیم.
آن شب برای اردن بهترین بود و از هر جا که خواستند گل زدند.
البته این اتفاق برای هر تیمی می افتد.
ما هم برابر اردن تن به شکست دادیم.
دوپینگ اردنی ها، داوری بد و مافیابازی چینی ها به کنار اما ما هم مغرور شده بودیم.
واقعا صحت داشت که ماتیچ با چینی ها تبانی کرده بود؟
– من خبر ندارم.
واقعا چیزی در این باره نمی دانم اما مطمئنم چینی ها برای امسال برنامه های زیادی دارند.
نمونه این موضوع گرفتن میزبانی است.
درک نمی کنم که چطور یک کشور در ده سال گذشته ۵ یا ۶ بار میزبانی گرفته است.
واقعا نمی فهمم.
این پرکاری مافیای چین است یا کم کاری ما؟
– کم کاری ما هم هست.
نبود اسپانسر، بی اعتمادی مسئولان و نداشتن یک سال خوب باعث شده ایران نتواند میزبانی بگیرد.
چرا اکثر فدراسیون های ورزشی که در سطح بسکتبال یا پایین تر هستند نزدیک به ۳۰ یا ۴۰ میلیارد پول
برای هزینه کردن دارند اما بسکتبال باید با یک و نیم میلیارد کارش را پیش ببرد؟ بسکتبال با هیچی به
جنگ یک لشگر می رود.
۱۲ ملی پوش به جنگ یک لشگر یک میلیونی می رود.
من به بازیکنان گفته ام که ما یک خانواده هستیم و اگر با هم مشکل داشته باشیم تیم از هم
می پاشد چون فقط خودمان را داریم و کسی پشتمان نیست.
کم اعتمادی یا هر چیزی که وجود دارد به ضرر بسکتبال و ورزش کشور تمام می شود.
این نکته هم مطرح است که آنها زرنگ هستند و هزینه می کنند و میزبانی می گیرند، به نوعی هم
حق شان است و ما هم باید به آنجا برویم و با تماشاگران، غذا، سالن، میزبانی، دارو و همه چیز
بجنگیم تا به المپیک برویم.
با این حال ما عادت کرده ایم.
به تمام این بی مهری ها عادت کرده ایم و یاد گرفته ایم که مبارزه کنیم.
تیم ملی زیر نظر آقای باوئرمان آماده این جنگ دشوار است؟
– نمی توان پیش بینی کرد.
باید بازی به بازی پیش برویم.
اینکه بگوییم فینالیست و قهرمان می شویم درست نیست.
اصلا شاید به جمع هشت یا چهار تیم اول نرسیم.
شاید اصلا از گروه بالا نرفتیم.
ژاپن تیم خوبی است و هندی ها پیشرفت خوبی داشته اند.
حریفان سرسختی داریم و مطمئنا همه آنها با قدرت وارد جام ملت ها می شوند.
باید تمام سعی مان را انجام بدهیم.
فعلا حریفان جنگ روانی را شروع کرده اند و می خواهند همان ضربه ای که سال ۲۰۱۱ به ایران زدند
را تکرار کنند.
این روزها از دفاع ایران تعریف می کنند اما ما باید در میدان این را نشان بدهیم.
اگر ۷۰، ۸۰ گل بخوریم نتیجه ای نخواهیم گرفت.
به نظر من زمانی موفق می شویم که حریفان ما ۵۰ یا ۵۵ گل به ما بزنند و بیشتر از
این نتوانند.
باوئرمان در ابتدای کار فشار زیادی بر ستاره های تیم ملی به خصوص تو آورد.
آن فشار اولیه برایت سخت نبود و واکنشی نشان ندادی؟
– واکنش نشان دادم اما فهمیدم اگر این فشار را
تحمل کنم به نفع خودم است، به همین دلیل به حرفش گوش دادم.
قبلا وقتی گزارش ها را گوش می دادم می گفتم ای کار روزی بیاید که گزارشگران بگویند حامد حدادی
در
اینچئون فینال والیبال و بسکتبال با هم بودند.
وقتی شما قهرمان نشدید چه احساسی داشتی؟
– بعد از بازی، بچه های والیبال را دیدم.
آنها خیلی ناراحت بودند.
من خودم خیلی ناراحت بودم و نتوانستم با بچه ها باشم.
من فردای قهرمانی به والیبالیست ها تبریک گفتم.
چرا؟
– شرایط بسیار سختی به خصوص برای من بود.
بدترین بازی عمرم بود.
درست است که یکسری شرایط بسیار خاص ایجاد شده.
شاید توپ خوبی به من نرسید اما من واقعا بد بودم.
از خودم می پرسیدم که حامد چی شده؟ تو که همیشه بهترین بازی ات را در فینال داشتی چرا اینجا
در این مسابقه اینقدر بد بازی می کنی؟ به خودم می گفتم چرا امروز که مهمترین روز زندگی بچه هاست
بد بازی می کنی.
ما ۶ بازیکن داشتیم که سرباز بودند و نگاه شان به این قهرمانی بود تا معارف شوند و پیروزی در
فینال برایشان اهمیت زیادی داشت.
امید آنها به ما بزرگترها و به خصوص من بود.
ناراحتی من هم از این بود.
ناراحتی مردم و نتیجه گرفتن به کنار اما واقعا برای بچه ها ناراحت بودم.
اکنون هم که چهره هایشان به یادم می آید دلم می گیرد.
در ۴۰ ثانیه سرنوشت بچه ها عوض شد.
بد بازی کردن من یا هر کس دیگر سرنوشت بچه ها را عوض کرد.
قسمت بود.
البته داوری هم خیلی بد بود و در آن صحنه های آخر روی من و صمد خطا کردند که داور
نگرفت.
اینها همیشه در ذهن من وجود دارد.
حامد حدادی از حضورش در بسکتبال راضی است؟
– چرا نباشم؟ خدا یک نعمت و استعدادی داده که من با
استفاده از آن می توانم موفق باشم و در ورزشی که به آن عشق می ورزم فعالیت کنم.
من عاشق بسکتبال هستم و وقتی چند روز تمرین نداشته باشم افسرده می شوم.
از الان به این فکر هستم که اگر بسکتبال را کنار بگذارم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ فکر می کنم افسردگی
بگیرم اگر بخواهم بدون بسکتبال زندگی کنم.
خدا را شکر تا امروز راضی هستم.
البته اگر به گذشته برگردم کمی تصمیم هایم را تغییر می دهم اما در کل راضی ام.
این تغییر در تصمیم ها به زمان حضورت در NBA بازمی گردد؟
– بله، من یک سال فرصت داشتم
تا تیمم را عوض کنم اما ممفیس ماندم و با همان مربی کار کردم.
من به مربی تیم گفتم که می خواهم تیمم را عوض کنم چرا که علاقه دارم زمان بیشتری بازی کنم.
آن زمان مربی تیم به من گفت که سال گذشته زمان خوبی برای بازی داشتی و امسال این زمان افزایش
پیدا می کند اما متاسفانه وقتی قرارداد دو ساله امضا کردم اصلا بازی نکردم.
سال پنجم بود که خیلی آماده بودم اما بازی نکردم.
من در آن سال کل تابستان را در آمریکا بودم، مربی اختصاصی داشتم و تمرین می کردم اما باز هم
بازی نکردم.
وقتی زمان کمی به من می رسید خیلی ناراحت شدم و گفتم ای کاش تیمم را تغییر می دادم.
خب لیگ NBA هم طولانی است.
۸۲ مسابقه برگزار می شود و شما فکر کنید برای بازی در این تعداد مسابقه آماده می شوی اما زمانی
به شما نمی رسد تحمل این فضا خیلی دشوار است و سال بسیار سختی برای من بود.
تصمیم دیگر هم آسیب دیدگی دستم بود.
در گذشته آن اتفاق برایم افتاد و دستم مصدوم شد.
اگر عقل و پختگی امروز را داشتم هیچ وقت آن کار را نمی کردم.
شور جوانی و عصبانیت بود که آن آسیب دیدگی اتفاق افتاد.
آن مسئله باعث شد از زندگی و بسکتبال عقب بیفتم.
مطمئنا اگر می توانستم از دو دستم استفاده کنم، هم برای باشگاه و هم برای تیم ملی تاثیر بیشتری داشتم.
باز هم خدا را شکر، چرا که آن مصدومیت باعث شد تمرینم را بیشتر کنم و انگیزه ام بیشتر شد.
می توانستی در لیگ NBA بمانی اما خودت ترجیح دادی به لیگ چین بروی؟
– بله، آن زمان واقعا ترجیح
دادم به لیگ چین بروم.
چقدر بحث مالی در این ترجیح تاثیرگذار بود؟
– خیلی.
من آدم روراستی هستم.
بحث مالی لیگ چین خیلی در تصمیم من تاثیر داشت.
نکته دیگر زمان بازی ام در لیگ NBA بود.
خب من در آنجا کم بازی کردم اما در لیگ چین بازی می کردم.
در یک مسابقه به طور کامل حضور داشتم.
خب این دو موضوع کنار هم باعث شد این تصمیم را بگیرم.
در آمریکا حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد از دستمزد برای مالیات کم می شود اما در چین مالیات خیلی کم
است.
من به این دلیل چین را انتخاب کردم و سعی می کنم بهترین عملکردم را داشته باشم چون خوب بازی
می کنم هم قراردادم هر سال بیشتر می شود.
حامد حدادی نزدیک به یک دهه است که گرانقیمت ترین ورزشکار ایران است.
– اشتباه می کنید.
از زمانی که وارد NBA شدی این اتفاق افتاده است.
– خب در NBA نصف دستمزد من برای مالیات کم می شد.
از نظر قراردادی گران ترین هستی.
– (با خنده) نه.
باید ببینید چقدر از آن پول به من می رسد.
مالیات، خرج زندگی و موارد دیگری که از پول من کم می شد را نیز باید حساب کنید.
من از اروپا پیشنهاد داشتم که جدا از دستمزد، هزینه خانه، ماشین و غذا را نیز می دادند اما در
آمریکا تمام این هزینه ها توسط خودم پرداخت می شد.
در آمریکا بعد از مالیات، جریمه و تمام کسری های ممکن، دستمزدت پرداخت می شود که در نهایت می بینی
تمام مالیات سفر به شهرهای مختلف آمریکا برای مسابقه نیز از پول اولیه کم شده است.
شاید به اسم گران ترین بودم.
من خودم خیلی می خواندم که گران ترین هستم اما خب فکر کنم فوتبالیست ها بیشتر از من در این
مدت پول گرفتند.
از زمانی که وارد لیگ چین شدی مبلغ دستمزدت منتشر می شد.
با این شرایط از زمان حضورت در لیگ چین می توان گفت که گران ترین ورزشکار بودی؟
– فکر کنم
فقط امسال این اتفاق افتاد.
مبلغ قراردادت را می گویی؟
– (با خنده) نه.
البته همه جا نوشته اند که چقدر گرفته ام.
برخی رسانه ها بارها نوشتند که تو و اشکان دژاگه امسال رقابت نزدیکی داشتید اما باز هم گرانقیمت ترین نام
گرفتی.
– من این چیزها را نمی دانم.
خب کشورهای عربی به فوتبال علاقه دارند، همانطور که چینی ها بسکتبال را دوست دارند.
به همین دلیل کشورهای عربی پول خوبی به فوتبالیست ها می دهند و چینی ها قراردادهای خوبی با بسکتبالیست ها
می بندند.
در فکر ازدواج هستم
پیشنهادی از کشورهای عربی نداشته ای؟
– پیشنهاد داشتم اما خب کشورهای عربی بسکتبالی نیستند
و زیاد هم دوست ندارم در این کشورها بازی کنم.
بعد از NBA و یورولیگ، لیگ چین از همه کشورها بهتر است.
شاید چند چیز اشتباه دارند اما الگوبرداری خوبی که از NBA دارند خیلی خوب است.
داوری در آنجا ضعیف است اما خب کیفیت مسابقات بالاست.
بسکتبال چین پیشرفت خیلی خوبی دارد و از هر نظر رشد کرده اند.
از نظر اسپانسر خیلی قوی هستند.
بازیکنان خوبی از NBA وارد چین شده اند و کیفیت رقابت ها بالا رفته است.
در ابتدا انتقادهای زیادی شنیدی که چرا لیگ چین را انتخاب کرده ای .
– بله.
آن روزها همه می گفتند چرا حامد رفته به چین اما واقعا لیگ خیلی خوبی دارند.
دو سال پیش از فنرباغچه ترکیه پیشنهاد داشتی چرا قبول نکردی؟
– دو سال پیش از فنرباغچه و سال قبل
از رئال مادرید پیشنهاد داشتم اما قبول نکردم.
خب من پنج سال در NBA بودم و بازی نکردم و تقریبا داشتم بسکتبال را فراموش می کردم.
دوست داشتم جایی باشم که بازی کنم.
۲۸ سال سن داشتم و می خواستم در تیمی باشم که زمان بازی زیادی در اختیارم قرار بگیرد.
من از ۲۳ سالگی در آمریکا بودم و تنها تمرین می کردم و زمان بازی کمی داشتم.
با اولین اشتباه یا حتی در روزهایی که خوب بودم تعویض می شدم.
اعتماد به من وجود نداشت.
من درباره فنرباغچه تحقیق کردم.
پرسیدم که سنتر چندم این تیم هستم؟ ابتدا گفتند سنتر اول هستم اما وقتی تحقیق کردم متوجه شدم که دو
سنتر خیلی خوب در این تیم هستند.
درست است باید وارد رقابت می شدم و زمان می گرفتم اما ترسیدم.
از طرف دیگر چون فنرباغچه در یورولیگ بود رقابت هایش نزدیک به ۱۱ ماه طول می کشید و خیلی طولانی
بود و دو ماه هم برنامه های تیم ملی بود و دیگر زمانی برای استراحت نداشتم.
در کنار اینها مبلغ پیشنهادی آنها خیلی کمتر از چین بود.
من تصمیم گرفتم به چین بروم چون بعد از تمام شدن این لیگ فرصت حضور در NBA، یورولیگ یا ایران
را داشتم.
حامد حدادی همیشه خوش برخورد بوده و جزو بازیکنان شوخ تیم ملی نام می گرفته.
حالا که پخته تر شده ای آیا همان شیطنت های همیشگی را داری یا نه؟
– (فکر می کند) مثل
همیشه هستم با همان شور و نشاط همیشگی.
ماشاءالله جوان های این روزها آنقدر انرژی و توان دارند که برابرشان کم می آوریم.
سجاد مشایخی، فرید اصلانی، آرمان زنگنه و دیگر بازیکنان جوان آنقدر جنب و جوش دارند که ما دیگر برابرشان کم
می آوریم.
امسال کلی هم من را اذیت کردند.
خیلی شوخی می کنند و من هم سعی می کنم پا به پایشان بروم تا این نشاط در تیم ملی
باشد.
سعی می کنم این حس ایجاد نشود که من بزرگترم اما احترام در تیم ملی حفظ شده است.
حامد حدادی ورزشکار تنبلی است؟
– بله، چرا که نه.
۲۱۸ سانتیمتر قد و ۱۳۰ کیلوگرم وزن دارم و خب طبیعتا باید گاهی تنبل باشم ولی اگر بخواهم تمرین کنم
و از خودم کار بکشم همه کار انجام می دهم.
قبول داری در سال های اخیر تفکر تمرین بیشتر در زندگی ات نقش پیدا کرده است؟
– بله.
خب زمانی که جوان تر بودم کمتر تمرین می کردم و داخل زمین کارم را انجام می دادم اما اکنون
اگر آماده نباشیم، حریفان داخل زمین ما را می خورند.
من خودم جوان بودم و همه کار می کردم اما اکنون اگر آمادگی ام را حفظ نکنم کم می آورم
و به همین دلیل از هر نظر آماده ام تا بتوانم در میدان همه را شکست بدهم.
اهل تجارت هم هستی؟
– نه.
فعلا فقط بسکتبال.
پس پول هایت را چه کار می کنی؟
– (با خنده ای طولانی) خب این یک راز است و نمی
شود گفت.
بهترین هم تیمی های خارجی و ایرانی ات چه کسانی بوده اند؟
– ایرانی که همه خوب هستند.
واقعا از بازی با همه هم تیمی هایم لذت می برم.
به معنای واقعی لذت می برم.
همیشه هم سعی کرده ام رفاقتم با آنها حفظ شود.
خارجی هم (فکر می کند) با مارک گسول و رودی گی دوستان خوبی بودیم.
در ممفیس خیلی رفیق بودیم.
با اسپانیا همگروه بودیم و مارک گسول هم بود.
صحبتی با مارک داشتی؟
– بله، در لابی هتل همدیگر را دیدیم.
یک بار نشستیم صحبت کردیم و قهوه ای خوردیم.
حتی قرار شد من را با مدیر برنامه هایش آشنا کند که در اروپا با تیم ها صحبت کنیم.
یکی دو ساعت با هم صحبت کردیم.
اهل موسیقی هم هستی؟
– خیلی.
قبل از بازی همیشه موسیقی گوش می دهم تا تمرکز کنم.
همیشه در اتوبوس بچه ها شوخی می کنند اما من دوست دارم در حال خودم باشم و تا زمان شروع
صحبت های مربی در رختکن موسیقی گوش می دهم.
چه سبکی؟
– آهنگ های مختلف گوش می دهم.
اهل فیلم و سینما هم هستی؟
– خیلی کم اما سعی می کنم هر زمان که وقت داشتم به سینما
بروم.
آخرین فیلمی که در سینما دیدی چه بود؟
– (فکر می کند و اسم فیلم را به یاد نمی آورد)
یک فیلم خنده دار بود.
نهنگ عنبر.
به سینما که می روی راحت هستی؟
– در صندلی جا نمی شوم.
صندلی ها غیراستاندارد هستند (با خنده) شاید هم من استاندارد نیستم.
واکنش مردم چطور است؟
– خوب است و من هم سعی می کنم که کنار مردم باشم.
یک زمانی مردم فقط بسکتبالیست ها را می شناختند اما اکنون والیبالیست ها نیز طرفداران زیادی دارند و از بسکتبال
هم پیشی گرفته اند.
– بله.
خدا را شکر یک رشته توپ و تور دیگر هم بین مردم جا باز کرده و مردم با آن ارتباط
برقرار کرده اند.
حس حسادت به والیبال که ایجاد نشده است؟
– (با تعجب) حسادت؟ به چی حسادت کنیم؟
قبول داری که بسکتبال
خیلی زودتر به موفقیت های بزرگ رسید اما به اندازه والیبال به بسکتبال توجه نشد.
– خب در آن زمان این صحبت ها مطرح نبود و کارهای ما اصلا دیده نشد.
قهرمانی های ما از سال ۲۰۰۷ شروع شد.
در آسیا قهرمان شدیم.
به المپیک رفتیم و در جام جهانی حضور داشتیم.
هیچ کس از ما حمایت نکرد.
چهار رییس وارد سازمان تربیت بدنی شدند و قول یک سالن دادند اما هیچ کدام عملی نشد.
۱۸ سال داشتم قول سالن به ما دادند و اکنون ۳۰ سال دارم و این اتفاق نیفتاده است.
لباس از کجا می خری؟
– از آمریکا می خرم.
در ایران جایی هست که بتوانی خرید کنی؟
– نه.
خیلی کم هستند که جنس خوبی ندارند و خیلی زود خراب می شوند.
اگر به یکباره بخواهی لباس بخری چه کار می کنی؟
– کاری نمی توانم انجام دهم.
کل لباس هایت را از آمریکا می خری؟
– بلفه، سفر که می روم چند چمدان کفش و لباس می
آورم.
خیلی اضافه بار هم پرداخت می کنم اما مجبورم و کاری نمی توانم انجام بدهم.
مارک های خاصی است یا مکان های خاص؟
– جاهای خاصی وجود دارد به نام «بیگ اند تال» (بزرگ و
بلند) برای کسانی که وزن زیاد و قد بلندی دارند.
حامد حدادی بعد از بسکتبال در این رشته می ماند یا نه؟
– فعلا فقط به بازی کردن فکر می
کنم.
اکنون پر افتخارترین بسکتبالیست ایران هستی.
آیا یک روز به رسیدن به این عنوان فکر می کردی؟
– قبلا وقتی گزارش ها را گوش می دادم
می گفتم ای کار روزی بیاید که گزارشگران بگویند حامد حدادی.
با خودم می گفتم اسم و فامیلم به هم می آیند و چقدر قشنگ است.
دوست داشتم بشنوم.
خب این اتفاق افتاد.
دوست داشتم ملی پوش شوم.
بعد از آن علاقه داشتم در آسیا به میدان بروم.
سپس می گفتم یعنی می شود در NBA به میدان بروم و بازی کنم.
جمعه ها صبح با صدای آقای آتشی و بنکداران لیگ را تماشا می کردم و لذت می بردم.
وقتی در این لیگ به میدان رفتم به ته آرزوهایم رسیده بودم.
حامد حدادی در نوجوانی و جوانی به دلیل فیزیکی که داشت در بازی های دوستانه مشکلی نداشت و ضعیف تر
از دوستانش نبود؟
– نه.
من فوتبال بازی می کردم و بازی ام خیلی خوب بود.
خیلی شیک گل می زدم.
دروازه بان بودی یا فوروارد؟
– در زمان پنالتی ها روی خط دروازه دراز می کشیدم و هیچ کس نمی
توانست گل بزند.
واقعا می گویم.
دراز می کشیدم و هیچ توپی از من عبور ونمی کرد.
اگر هوایی می زدند چی؟
– نه.
آنطور نمی زدند چون دیرک ها با سنگ بود.
با ارتفاع نمی زدند.
فوتبال ما چهار سنگ داشت و یک توپ.
از دوستان آن روزهایت کسی معروف و ستاره شده است.
– فکر نمی کنم.
فکر کنم فقط من بودم.
به دوستانت سر می زنی؟
– پدرم خانه مان را عوض کرد اما هر وقت می روم به دوستانم سر
می زنم.
همه ازدواج کرده اند و بچه هم دارند.
برخی هم شهرهای دیگر رفته اند.
برنامه ای برای ازدواج نداری؟
– در فکرش هستم اما فعلا تمرکزم بر روی بسکتبال است.
بسکتبالیست نمی شدی والیبالیست می شدی؟
– نه.
شاید هندبال.
در مدرسه هندبال بازی می کردم.
اهل دعوا و بزن بزن هم بودی؟
– (مکث می کند و می خندد) نه زیاد.
همشهری تماشاگر