دختر نادعلی کربلایی اززندگی پدر و شفایش در حرم امام رضا می گوید!/رهبر معظم انقلاب او را« ابوشهیدین» نامیدند
صدا و طبع شعرش را از امام رضا(ع) گرفت، سالها برای اباعبدالله روضه خوانی کرد، پدر سه شهید بود و تمام زندگیاش را وقف سیدالشهدا(ع) کرد و در آخر رهبر معظم انقلاب او را« ابوشهیدین» نامیدند و این حاصل زندگی نادعلی کربلایی، پیرغلام اهل بیت بود. گفتوگو با دختر این مداح مرحوم اهل بیت را در زیر بخوانید:
اشعار و کتابهای ایشان حاوی چه مضامینی است؟
ایشان در همه کتابها و اشعارشان به ائمه اطهار اشاره میکردند. ولی در این میان دو کتاب بیشتر مورد توجه است که یک کتاب ویژه حضرت زهرا(س) و یک کتاب ویژه حضرت سیدالشهدا(ع) است. در خصوص نحوه شعر و شاعری ایشان باید بگویم که همیشه در کنارشان یک قلم و یک کاغذ وجود داشت. در خانه ما یک اتاق مخصوص ایشان بود که پدرم تمام لحظات زندگی خود را در آن سپری میکردند. وقتی کسی از دوستان و آشنایان شهید میشدند، ایشان به محض شنیدن نام شهید، برای آنها شعر میگفتند و یا با نزدیک شدن به ایام محرم به مداحان جوان شعر میدادند.
میشود از ماجرای شفای ایشان توسط امام رضا(ع) برایمان بگویید؟
بر اثر حادثه رانندگی پای چپ پدرم مصدوم و بعد از مدتی سیاه شد؛ دکتر توصیه کرد که پای کربلایی باید قطع شود در غیر این صورت عفونت به تمام بدنش سرایت میکند. پدرم مجاب میشود که دکتر پایش را قطع کند، اما دلش هوای امام رضا(ع) را کرده بود؛ از دکتر خواست تا ۲ روزی به او اجازه دهد به پابوس امام رضا(ع) برود تا پای کسی که سعی کرد عمری پا در راه ائمه گذاشته است، نلنگد. دکتر اجازه داد تا پدر راهی بارگاه امام هشتم شود. پدرم در جریان زیارت خوابشان میبرد و توسط دوستشان که همراه ایشان بود بیدار میشوند و بی اختیار شروع به راه رفتن میکنند و ناگهان دوستشان اشاره میکنند که نادعلی پس از عصایت کو؟ بعد از اینکه پدر فهمیدند شفا حاصل شده است، همان لحظه از امام هشتم خواستند که طبع شعری و صدای خوش به ایشان عنایت کنند و از آن زمان به بعد شاهد تبلور عنایت رضوی در ایشان بودیم.
ایشان کلاس مداحی نیز داشتند؟
بله، ایشان کلاس مداحی داشتند. پدرم بسیار در جمع مداحان صحبت میکردند به طور مثال در مورد شأن و منزلت مداحی بسیار توصیه میکردند و معتقد بودند باید این شأن حفظ شود. پدرم میگفتند نباید در شب وفات امام موسی کاظم(ع)، روضه امام حسین(ع) خوانده شود و باید مداحی مناسب آن شب خوانده شود. دیگر حساسیت ایشان بر روی خواندن شعرها بود و همواره تاکید میکردند که باید از اشعار قوی استفاده شود و خودشان نیز همیشه از اشعار شعرای معروف آیینی یا اشعار خود استفاده میکردند.
در تربیت فرزندان چقدر از سیره اهل بیت استفاده میکردند؟
ایشان همیشه نصیحتهای خود را در روزهایی مانند ولادت حضرت علی(ع) یا حضرت صدیقه در جمع خانواده مطرح میکردند. پدرم تاکید میکردند که بچهها با هم مهربان باشند و به یکدیگر محبت کنند. از ما میخواستند با خدا دوست باشیم.
ایشان به جبهه هم رفتند؟
در سال ۶۱ که برادرم مفقودالاثر شد، پدر به جبهه رفت و تا اواخر جنگ آنجا بودند و در پشت جبههها فعالیت میکردند.
کربلا هم رفته بودند؟
بله، ایشان چندین بار به کربلا رفتند؛ هم در زمان صدام و هم زمانی که او سقوط کرد. در جریان این سفرها نیز بسیار شور و شوق داشتند.
هنگام شنیدن خبرشهادت برادرانتان، پدر چه حسی داشتند؟
ایشان همیشه بسیار آرام بودند و سعی میکردند با پیروی از ائمه اطهار در روبهرو شدن با مصیبتها، به خدا توکل کنند. البته برای پیدا کردن پیکر برادر کوچکم بسیار به مناطق عملیاتی رفتند و بعد از آن کتاب شهید گمنام را منتشر کردند.
از ماجرای حضور مقام معظم رهبری در خانهتان بگویید؟
در زمانی که حضرت آیتالله خامنهای رئیس جمهور بودند، برای دیدار با خانواده شهیدان نادعلی به خانه ما آمدند. روز قبل خبر داده بودند که جمعی از پاسداران به خانه ما میآیند و پدر ساعتها منتظر آقایان بودند که بیایند چون دیر آمدند، پدرم راهی هیئت شدند و به من گفتند که به آنها بگویید: که پدرم در خانه نیستند و عذرخواهی کنید. حدود ساعت ۹ شب بود که زنگ خانه به صدا درآمد و چند پاسدار ایستاده بودند و خواستند که وارد خانه شوند که من پیغام پدرم را به آنها دادم و آنان بسیار خواهش کردند که این دیدار انجام شود. من هم رفتم به مادرم این موضوع را خبر بدهم و وقتی وارد حیاط شدم، دیدم حضرت آیتالله خامنهای وارد خانه شدند. من با دیدن ایشان دستپاچه شدم و ایشان خیلی مهربان با ما برخورد کردند و مادرم نیز چندین عکس با ایشان گرفتند و چند جلد از کتابهای پدر را نیز به ایشان هدیه کردند و مقام معظم رهبری نیز یک جلد قرآن کریم، به مادرم هدیه دادند. پدرم وقتی این خبر را شنیدند بسیار ناراحت شدند.
این تنها دیدار ایشان با خانواده شما بود؟
خیر، یک بار دیگر هم پدرم به دیدار مقام معظم رهبری رفتند و حضرت آیتالله خامنهای هم به ایشان لقب ابوشهیدین دادند چون آن زمان دو برادرم به شهادت رسیده بودند.
فکر میکنید چرا پدرتان به این جایگاه رسیدند؟
من فکر میکنم شیوه زندگی پدرم و اینکه به این درجات رسیدند برگرفته از تربیت مادر بزرگشان بود زیرا ایشان بسیار متدین، قرآن خوان و اهل شعر و شاعری بودند.
حال و هوای پدرتان در محرم چگونه بود؟
پدرم از یک ماه قبل محرم برای این ماه آماده میشدند زمانی که شروع به روضه خواندن می کردند خودشان نیز منقلب میشدند و به شدت گریه میکردند.
ایشان برای مداحی از چه سبکهایی استفاده میکردند؟
در روضه و مداحی از سبک سنتی استفاده میکردند. اما در بین اهالی روضه به ابوالفضلخوانی معروف بودند.
رابطه پدر با دیگر مداحان چگونه بود؟
ایشان رابطه خوبی با مداحان دیگر داشتند. به ویژه این رابطه با آقای ارضی گرمتر از دیگران بود. در مراسم دفن پدرم نیز حاج آقا ارضی به مداحی پرداختند و حتی چند بیتی نیز به یاد پدرم سروده بودند.
نامه نیوز