درسهایی که از «خرید عقد» باید گرفت ! ( مادر شوهر چی میگه ، عروس چی ! )
رفتهاند خرید عقد . دو تا کفش و یک لباس خریدهاند. بعد داماد گفته آخر من چقدر باید پول بدهم و داد زده و دعوا کردهاند و ازدواج به هم خورده است کلا.
۱- اینها نمونهای از بچههای ماهستند که ما اصرار داریم زودتر ازدواج کنند و بچههای بیشتری بیاورند تا… نکند فقط بچههای طلاق بیشتری داشته باشیم؟ این زنها، زنهاییاند که در جامعهٔ ما بزرگ شدهاند. نه مدرسه، نه خانواده، نه مسجد، نه صداوسیما…. یک ذره عقل و شعور به اینها نداده است. اینها مردهای ما هستند که نمیدانند وظیفهٔ اولیهشان به عنوان شوهر، تقبل هزینههای زن و زندگی است. اینها ما هستیم که بزرگ شدهایم و ازدواج میکنیم و بچه میآوریم و اینجامعه را بیشتر و بیشتر منحط میکنیم. چه کسی مقصر نیست؟
۲- به عنوان آدمی که همهٔ عمر به همهٔ سنتهای ازدواج فحش دادم، تازه منطق برخی رسوم را فهمیدهام و البته میدانم آنقدر منطق آنها تحت الشعاع بیمنطقی قرار گرفته که گاهی نتیجهٔ عکس میدهد. یکی از رسومی که به عقل ناقص من، اجرای آن واجب است خرید قبل از عقد است. با نظام (بینظام) فعلی ازدواج آدمها هیچ چیز دربارهٔ رویهٔ اقتصادی هم نمیدانند و یکی از علل درگیریها همین است.
به نظر من باید قبل از عقد و به عنوان یکی از مراحل آشنایی خرید بروید تا هر دو بفهمید که همسرتان چگونه خرید میکند؟ برای چه چقدر چه طور پول میدهد یا نمیدهد؟ ارزشهای مصرفیاش را بفهمید. سبک زندگیاش و رابطهٔ شخصیاش با پول را که بسیار نکتهٔ تاثیر گذاری است.
خرید عقد باید به داماد بفهماند که دارد عهده دار مخارج یک زندگی میشود و این وظیفهٔ او است، نه یک لطف یا امری موقت و لحظهای. خرید عقد باید به داماد بگوید که عروس چقدر با توان و تمایلات اقتصادی داماد تطابق دارد.
حالا طبیعی است که اگر به جای یک خرید طبیعی، داماد ناگهان ناچار بشود خیلی تومان پول بدهد، دیگر با واقعیت مواجه نشده بلکه در فضایی تصنعی دچار شوک شده است. پس خرید عقد به شکل فعلی، امری چرند است و باید دنبال جایگزین بود.
مثلا شاید بهتر این است که عروس و داماد-بدون عناصر غیرواقعی کنندهای مثل مادر داماد (در نقش کاهشگر هزینهها) و مادر عروس (در نقش افزایندهٔ هزینهها) – خودشان مثل دو تا آدم بالغ بروند یک حلقه و چار پنج قلم شی دیگر بخرند.
خرید عقد باید به عروس بفهماند که داماد چه قدر خسیس یا عاقل یا گشاده دست است و در ازای خدمت اقتصادی که ارائه میدهد چقدر طلبکار یا منت گذار یا آدم حسابی است. اما خیلی اوقات خرید در فضای تعارف میگذرد یا از طرف دیگر در فضای شارلاتانیسم: مثلا عروس به منظور ایجاد تصویر خوب صرفه جوییهایی میکند که بعدها نخواهد کرد یا در راستای بدآموزیهای برخی زنان زیاده خرج میکند. پس باز به همان نتیجه میرسیم که باید خرید را برگرداند به منطقش.
گاهی همین خرید وقایعی در بردارد که به دلیل شرایط مصنوعیاش رخ داده و بدل به کینه میشود. این احتمال هم هست که این اتفاقات ازدواج را لغو میکند، در حالیکه چه بسا ازدواج مذکور میتوانست، در ادامه خوب باشد. باید این احتمال را بررسی کرد اما به نظرم اگر ازدواجی واقعا خوب باشد و خدا هم بخواهد به این راحتی و به دلایل چرند بعید است لغو شود.
خرید عقد به خصوص اگر در ساعتهای پشت سرهم باشد، باید به شما اطلاعات زیادی در بارهٔ خود واقعی نام-زد ازدواجتان بدهد و فضا را از حالت تصنعی خارج کند: نمازخوان است؟ کم حوصله است؟ صبردارد؟ با مردم چه رفتاری دارد؟ موقع مخالفت با سلیقهتان چه میکند؟…
در خرید عقد در حالت صحیحاش شما باید خودتان باشید و اجازه بدهید طرفتان بشناسدتان. ممکن است به این نتیجه برسید که هماهنگ نیستید یا حتی متضادید. در این صورت یا مسائلتان را قبل از ازدواج حل کنید یا اصلا ازدواج نکنید. بدیهی است این اهداف خرید عقد بعد از عقد دیگر محقق نمیشود. پس قبل از ازدواج به خرید بروید. در ضمن هر خسیس یا ولخرجی میتواند در دوسه مورد تظاهر کند. اما عموما اگر آزمونها بیشتر شود، نتایج واقعیتر میشود. و البته فقط خدا میداند و میتواند به ما کمک کند. پس به اینها توکل نکنید.
یک تقلب به داماد: میتوانید بعد از خرید چند قلم به عروس اعلام کنید که فلان قدر بودجه به خرید اختصاص دادهاید تا او توان شما را بداند و اگر میخواهد و میتواند رعایتش کند. البته اگر از اول بگویید و عروس بپذیرد، هرگز نمیفهمید او در شرایط واقعی چه منش اقتصادی دارد و ممکن است بعدها در زندگی مشترک له شوید.
نکته۱: نمایش خریدها به خلق الله از جمله کارهای زشتی است که به جز آه ندارترها و تحقیر داراترها و کلا توهین به شعور خود و دیگران چیزی نیست. خریدها را تقدیم طرف کنید و خلاص.
نکته۲: من کارشناس نیستم و مطالب فوق فقط نظر شخصیاند.
نکته۳ و مهم: سفالگر افزود: راستش من درست نمیدانم این خرید عقد چقدر تصویر درستی، اتفاقا در همان وجه اقتصادی، به ادم میدهد.
یک دلیل بزرگش هم اینست که دامادها اغلب تاکنون در خریدهای یک خانم نظر ندادهاند. و اصلا بلد نیستند که چه چیزهایی میشود خرید، از کجاها باید خرید، چه جوریاش خوب و کدامش بد است. و حتی اینکه در مورد هر چیزی قیمت منطقیاش چیست؟ حتی اگر زیاد هم «پسر مامان» نباشند، در این زمینه و در خرید عقد بعنوان اولین تجربه خرید با یک زن، زیاد به مادرشان رجوع خواهند کرد. و مثلا در انتخاب فروشگاه و مارک خرید، یا چه میدانم کم و زیاد خریدنش، این بیشتر مارد داماد است که مدیریت میکند نه خودش.
راستش احساس میکنم بیشتر از خلق پسر، خلق اقتصادی مادرش را درخرید میفهمی! اما بقیه حواشی، خب بله سودهایی دارد.
نکتهٔ نهایی:
آنها که هی توصیه به ازدواج میکنند بیایند به جای توصیهٔ کلی، چارتا راه مشخص برای شناخت به آدمها یاد بدهند. بگویند مثلا برای شناخت اقتصادی هم این ده تا گزینه هست. یکیشان بود مثلا میگفت چند بار رستوران بروید. خب خدا امواتش را بیامرزد. بقیه هم راهکار بدهند. شما هم فکر کنید. اصلا خودماها فکر کنیم، بنویسیم، بگوییم، یاد هم بدهیم. اوضاع را بهتر کنیم.
عقل و زندگی