سه شنبه, ۱۵ آبان , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

زندگی بازیگرانی که روزی ستاره بودند و روی پرده سینما می درخشیدند + تصاویر

اشتراک:
زندگی بازیگرانی که روزی ستاره بودند و روی پرده سینما می درخشیدند + تصاویر مهارت های زندگی
زندگی بازیگران دو سال پیش ابوالفضل پورعرب، پس از مدت ها غیبت روی پرده سینما و با افزایش شایعه های عجیب و غریب درباره بیماری اش که تا خبر فوت او پیش رفته بود، روی آنتن برنامه هفت آمد و به محمود گبرلو گفت: «من مانند یک ساعت زنگ زده ام که زنگ هایش را […]

زندگی بازیگران

دو سال پیش ابوالفضل پورعرب، پس از مدت ها غیبت روی پرده سینما و با افزایش شایعه های عجیب و
غریب درباره بیماری اش که تا خبر فوت او پیش رفته بود، روی آنتن برنامه هفت آمد و به محمود
گبرلو گفت: «من مانند یک ساعت زنگ زده ام که زنگ هایش را زده است»(dot) پورعرب از سوپراستاری حرف می
زد که وقتی عکسش سردر سینماها بود، مردم به خاطر حضور او در فیلم بلیت می خریدند و عاشق اسم
و عکس و بازی هایش بودند.
روندی که انگار متوقف شده است و به دلایل مختلف فقط استثناهایی به تعداد انگشتان یک دست دارد.
در سال های اخیر عمر ستارگی ستاره های ما به یک دهه و گاهی به چند سال هم نمی رسد
و آفتاب جذابیت و فروششان در کمتر از چند سال غروب می کند.

در این گزارش در یک دور تند وضعیت ستاره های دهه های پیش سینمای ایران را مرور کرده ایم تا
بدانیم آنها در چه وضعیتی هستند.
سعی کرده ایم بفهمیم اسم و رسم آنها چرا دیگر آن گیرایی را که باید و شاید ندارد و چرا
اقبال مردم به آنها کم شده است.

ستاره کیست؟

وقتی از «سوپراستار»ها حرف می زنیم، مراد بازیگرانی هستند که الزاما هنرمندان برجسته و بازیگران درجه یکی نیستند اما اسم
و چهره شان فروش فیلم را تضمین- یا حداقل به آن کمک- می کند.
درواقع محبوبیت آنها به دلایل مختلف به حدی می رسد که مخاطبان فیلم های این سوپراستارها به خاطر حضور آنها
به سینما می روند.

ممکن است بازیگران خوبی نباشند اما مشتری ها جذب گیشه می شوند چون دوست دارند آنها را روی پرده ببینند.
پس اگر ستاره ای فیلمش در گیشه شکست بخورد، ستاره نیست.
چون دلیل وجودی خود را از دست داده و خاموش شده است.

ستاره های سینمای ایران کدام چهره ها هستند؟

رونق صنعت سینما در دهه های ۴۰ و ۵۰ مدیون تک ستاره ای به نام محمدعلی فردین بود.
فیلم های او «بفروش» بودند چون محبوبیت فردین آن قدر زیاد شده بود که به واسطه آن سالن سینما ساخته
شد.
تا قبل از او، ناصر ملک مطیعی تک ستاره سینما بود با «قیصر»، بهروز وثوقی یک دهه سوپراستار سینمای ایران
شد.

انقلاب و تحولات سیاسی- فرهنگی، مناسبات سینما را هم تغییر داد.
مدیران سینمایی جدید علاقه ای به ظهور ستاره ها نداشتند و سیاست هایشان طوری بود که قرار بود قهرمان بودن
آنها بیشتر از ستاره بودنشان به چشم بیاید.
در همین روزگار بود که جمشید هاشم پور- که در آن سال ها هنوز جمشید آریا بود- تبدیل به شمایل
قهرمان شد و با آن سر تراشیده اش فیلم های اکشن و پلیسی را به محبوب ترین فیلم های آن
سال ها تبدیل کرد.

«خط قرمز»، «عقاب ها»، «تاراج»، «تیغ و ابریشم» و…
فروختند چون بازیگر نقش یک اغلب آنها ستاره ای با اندام ورزیده و آشنا به فنون رزمی بود و البته
بازیگر توانایی بود که تیپ قهرمانانه داشت.
در همان روزگار که هنوز کسی از ستاره ها توقع چشم های آبی و چهره زیبا نداشت، سعید راد، فرامرز
قریبیان، اکبر عبدی و افسانه بایگان پرکار و محبوب شدند و تا سال ها سردر سینماها با تصویری از آنها
برای مردم جذاب بود.
با پایان روزگار جنگ و تغییر مناسبات اجتماعی و فرهنگی در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰، فیلم «عروس»
بهروز افخمی جریان ساز شد؛ ابوالفضل پورعرب و نیکی کریمی یک شبه ره صدساله رفتند و حداقل تا یک دهه
ستاره سینمای ایران باقی ماندند.

در این دهه مرحوم خسرو شکیبایی محبوب بود.
فریبرز عرب نیا با «سلطان» و «شوکران» به چشم آمده بود و از نیمه دوم آن، پرویز پرستویی ستاره محبوب
سینما شده بود.
فرقی نمی کرد پرستویی درام جدی «آژانس شیشه ای» را بازی کند، یا کمدی «مرد عوضی» را؛ اکثر آنها در
گیشه پرفروش بودند و همیشه از پس اجرای آن نقش های دشوار و چندپهلو بر می آمد.
در همین سال ها پای جوان ترها هم به سینما باز شد و محمدرضا گلزار و امین حیایی در این
روزگار سوپراستارهای سینمای ایران شدند.
البته و بدون شک به این فهرست باید اسم هدیه تهرانی را اضافه کرد که فیلم ها به خاطر حضور
او همیشه فروش بالایی داشتند و به او جایگاهی دست نیافتنی دادند.

بعدها نوبت ستاره هایی مانند شهاب حسینی، مهناز افشار، بهرام رادان، محمدرضا فروتن، پارسا پیروزفر، حامد بهداد و…
شد که معادلات گیشه سینمای ایران را دستکاری کنند.

حالا، یک دهه بعد از آن روزها شرایط کمی تغییر کرده است.
سینمای ایران که دهه ها بر مدار ستاره ها می چرخید، حالا فقط با تک ستاره هایی مانند رضا عطاران
طرف است و بقیه هر کدام به دلیلی اثری را که باید می داشتند ندارند و دوامی اندک دارند، با
«آن»ی که معلوم نیست چرا کاری را که باید بکند نمی تواند و نمی کند.

ستاره است؟

تحلیل دنیای ستاره های قطعا بدون درنظر گرفتن شرایط و بضاعت سینمای ایران، کار بی معنایی است چون فاکتورهای مهمی
در این سال ها روی سینما و فیلم ها موثر بوده اند.
اما آنالیز کوتاه کارنامه بعضی ستاره های گذشته ما شاید تصویر کمی واضح تری از وضعیتی که الان در آن
هستیم به مان بدهد.

ابوالفضل پورعرب

با «عروس» گل کرد و با «نرگس»، «آواز تهران»، «دو روی یک سکه»، «مردی شبیه باران»، «غریبانه»، «مردی از جنس
بلور» و «دست های آلوده» مرد شماره یک سینمای آن سال ها بود.
اما از دهه ۸۰ کم کارتر شد و مسیر حرفه ای اش تغییر کرد.
«تیک»، «چند می گیری گریه کنی؟»، «مجنون لیلی» و یکی- دو فیلم دیگر تنها بازی های او در این دهه
بودند که باعث شدند جایگاه منحصر به فردش در سینما را از دست بدهد.

سال های بعد هم سر و کله او گاه و بی گاه در سریال هایی تلویزیونی مثل «وضعیت سفید» پیدا
شد و بیماری چندساله به او مجال بازی بیشتر نداد تا این که با «سایه های موازی» به سینما بازگشت.
تجربه ای که فروش آن به پانصد میلیون تومان هم نرسید.

محمدرضا فروتن

فیلم های «مرسدس» و «اعتراض» او را به شهرت رساندند و «قرمز»، «فریاد»، «دو زن»، «متولد ماه مهر»،
«زیر پوست شهر» و…
اسم او را بر سر زبان ها انداختند و «شب یلدا»، «کنعان» و «چهل سالگی» توانایی بازیگری اش را به
رخ کشیدند اما مسیر نزولی او با فیلم هایی مثل «تجریش ناتمام»، «پیمان» و «چارسو» و سریال عجیب و غریب
«از یاد رفته» ادامه پیدا کرد.
«شیفت شب»، «خنده های آتوسا» و «عادت نمی کنیم» از مهم ترین فیلم های او در این یکی- دو سال
اخیر بوده اند که «خنده های آتوسا» فقط پانصد میلیون تومان فروخته و «عادت نمی کنیم» با حضور او و
چهره هایی مثل هدیه تهرانی و ساره بیات، به فروش دو میلیارد تومانی هم نرسید.

هدیه تهرانی

«سلطان» او را بازیگر سینما کرد و «قرمز» سیمرغ به او هدیه کرد و نقشش در «شوکران» شمایل
تازه ای از زن معاصر ایرانی را روی پرده سینماها ساخت.
او پس از تثبیت جایگاه ستارگی اش چند فیلم تجاری مثل «آبی»، «چتری برای دو نفر»، «دست های آلوده»، «پارتی»
و…
بازی کرد که بعضی از آنها فروش خوبی داشتند اما در کارنامه اش موفقیت هنری محسوب نمی شوند.

در دهه ۸۰ اما اوضاع تغییر کرد و هدیه تهران با «کاغذ بی خط» و «خانه ای روی آب» و
چند تجربه دیگر آغاز دوباره و با «چهارشنبه سوری» بازگشت شکوهمندی به سینما داشت.
از آن روزها پای تجربه های متعددی مثل طراحی لباس تئاتر، عکاسی، سرمایه گذاری در ساخت فیلم، مربیگری ورزش تایچی
چوان، حاشیه های سیاسی و آن نمایشگاه عکس کذایی سراغ هدیه تهرانی آمدند و او را از سینما دور کردند.

او که این روزها مشغول بازی در فیلم «اسرافیل» آیدا پناهنده است و بازی در فیلم «بدون تاریخ»، «بدون امضا»ی
وحید جلیلوند را به پایان رسانده، انگار تصمیم گرفته است بازیگری را جدی تر ادامه بدهد.
«عادت نمی کنیم» آخرین تجربه حضور او روی پرده بود که توفیق پرمخاطب بودن روزهای اوجش را نداشت و فقط
نزدیک به دو میلیارد تومان فروش داشت.

بهرام رادان

نادر مقدس او و مهناز افشار را کشف و به سینماهای ایران معرفی کرد.
بهرام رادان با «آواز قو» و «گاوخونی» ماه مجلس شد.
همکاری با مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، مانی حقیقی و رخشان بنی اعتماد و تجربه هایی مانند «بی پولی» اوج ستارگی
او بودند و بعد دست به کارهای دیگری زد.

مدتی آن ور آب زندگی کرد و چند سال پیش یک آلبوم موسیقی هم منتشر کرد که اقبالی نداشت و
ادامه اش نداد.
«پل چوبی»، «آتش بس ۲» و «بارکد» مهم ترین فیلم های او در چند سال اخیر بوده اند.
«بارکد»- که یک فیلم کمدی است و پای فاکتورهای مهم دیگری جز بازی رادان هم در آن در میان است-
یازده میلیارد تومان فروخته اما فروش ۷۸ میلیون تومانی «حکایت عاشقی» در اکران ساله گذشته، قضاوت درباره جایگاه رادان را
به عنوان ستاره در سال های اخیر سخت می کند.

محمدرضا گلزار

هرچقدر هم درباره بازیگر بودن یا نبودن او بحث کنیم، چه خوشمان بیاید چه نه، او تا همین
چند سال پیش وضعیتی شبیه رضا عطاران این روزها را داشت و جزو پولسازترین ستاره های سینما بود.
اما حالا وقتی اسمی از گلزار برده می شود، بیش از این که بازیگری اش به چشم بیاید، مخاطبان سینما
یاد نوازندگی و خوانندگی، مربیگری والیبال، دنیای مد و لباس، بیلبوردهای تبلیغاتی خمیردندان، رستوران داری و ادعاهای عجیب و غریبش
درباره محبوبیت خودش می افتند که در جدیدترین و غریب ترین نمونه آن گفته است: «اسم من بیشتری اسمی است
که در طول روز در تاریخ ایران تکرار می شود.»

قبل از این که «سلام بمبئی» اکران شود، «خشک سالی»
و «دروغ» آخرین بازی سینمایی او بود که (تا هفته چهارم آبان ماه) فقط حدود دو میلیارد تومان فروخت که
از یک هفتم پرفروش ترین فیلم سال هم کمتر است.

نیکی کریمی

او در سال های اخیر کارهایی مثل ترجمه، کارگردانی، بازیگری تئاتر و تهیه کنندگی را تجربه کرده اما
هیچ وقت نتوانسته به شمایلی که با فیلم های «عروس»، «سارا»، «پری»، و «دو زن» از او شکل گرفت، برسد.
کارنامه سینمایی او در این سال ها کارنامه غریبی است.
هم فیلم هایی مثل «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» و «مرگ ماهی» در آن پیدا می شود، هم فیلم های «دو خواهر»،
و «سلام بر عشق» و «آقای هفت رنگ»، «ربوده شده»، آخرین فیلم اکران شده از او، ۱۳۸ میلیون تومان فروخته
است.

امین حیایی

شمار فیلم های او از پنجاه هم گذشته است.
از سال ۱۳۷۰ تا همین امسال روی پرده فیلم داشته و حداقل برای یک دهه از پرفروش ترین بازیگرهای سینمای
ایران بوده است.
حیایی هنوز هم بازی در سینمای بدنه را به بقیه فیلم ها ترجیح می دهد و مهم ترین فیلم های
سال های اخیرش پس از «قلاده های طلا»، «رژیم طلایی» و «آتیش بازی» و «آدم باش» و «ناردون» بوده اند
که از دو تای آخر یکی ۸۸۰ میلیون تومان فروخته و دومی ۴ میلیارد تومان.

همیشه ستاره

در بین ستاره های سینما، بازیگرانی هم هستند که ستاره اقبالشان همیشه پرفروغ بوده و حتی اگر تجربه
بدی داشته اند، باز هم بلند شده اند و هنوز خاصیت ستارگی شان کار می کند.
اکبر عبدی قطعا یکی از آنهاست.
آقای بازیگر- جز یکی- دو سال اخیر که به خاطر بیمرای خانه نشین است- پس از سی سال بازیگری و
بیش از هفتاد فیلم، هنوز می تواند مخاطبان سینما را با بازی هایی مثل «خوابم می آد» غافلگیر کند و
به خودش و دیگران ثابت کند که با وجود حاشیه هایش آن بیرون، هنوز روی پرده سینما تمام نشدنی است.

رضا عطاران در سال های اخیر از عبدی هم محبوب تر و پرفروش تر است و رسما پولسازترین ستاره سینمای
ایران است.
«من سالوادور نیستم» با حضور او دومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای ایران شد و مردم هنوز فیلم ها را می
بینند چون «عطاران داره»!

در مرتبه های بعدی باید اسم شهاب حسینی را قرار داد که برخلاف خیلی از ستاره
های ما یک شبه سوپراستار نشد و پله پله از تلویزیون به سینما رسید و هر سال موفقیت های بیشتری
از سال پیش دارد و جایزه بازیگری جشنواره فیلم کن به او برای بازی در «فروشنده» مهم ترین جایزه بازیگری
تاریخ سینمای ایران است.

لیلا حاتمی هم وضعیت مشابهی دارد و از بیست سال پیش که با «لیلا» نگاه ها را به سمت خودش
برگرداند، همیشه مسیر رو به رشدی داشته و هر بار قدمی رو به جلو برداشته است.
در کارنامه بازیگری اش فیلم ها و نقش های متفاوتی از «ارتفاع پست» و «حکم» و «بی پولی» داشته تا
«چیزهایی هست که نمی دانی»، «جدایی نادر از سیمین»، «در دنیای تو ساعت چند است؟» و «من» که این آخری
همه را غافلگیر کرد چون نشان داد هنوز می تواند برگ برنده رو کند و هروقت بخواهد آن شمایل آرام
و معصومش را بشکند و باز هم جذاب باشد.

و البته این فهرست بدون ترانه علیدوستی بی معناست.
بازیگری که کارنامه اش با اصغر فرهادی، مانی حقیقی، رسول صدرعاملی، رضا کاهانی و واروژ کریم مسیحی از او یک
بازیگر جوان اما باتجربه ساخته و حالا اسمش در یک پروژه می تواند کلی سر و صدا و کنجکاوی داشته
باشد.
بازی در سریال «شهرزاد» محبوبیت و شهرت او را چند برابر کرده که نشان می دهد ترانه علیدوستی هنوز انتخاب
های درستی دارد.

تا دهه ۱۳۷۰ بار اصلی ستراه سازی و کشف ستاره ها روی دوش کارگردان هایی مانند مسعود کیمیایی، داریوش
مهرجویی و گاهی افخمی و دیگران بود.
تاریخ سینمای ایران نشان داده فیلمسازان صاحب سبکی مثل آنها هر بار استعداد جدیدی را کشف و آنها را براساس
دغدغه ها و نیازهای خودشان تربیت کرده اند.
نتیجه هم این شده است که این بازیگرها تا مدت ها در صدر فهرست محبوب ترین و حتی گاهی پرفروش
ترین بازیگران سینمای ایران بوده اند.
اما انگار از دوره ای ستاره سازی از دستور کار خارج شد و کارگردان های صاحب سبک ترجیح دادند به
جای ستاره ها، «بازیگر» داشته باشند.

اصغر فرهادی، که مهم ترین کارگردان یک دهه اخیر محسوب می شود، ترانه علیدوستی را بعد از «من ترانه پانزده
سال دارم، به فیلم هایش دعوت کرد و از «شهر زیبا» تا «فروشنده»، هر بار نقش های پییچده تر و
سخت تری به او داد و علیدوستی هم هر بار سربلند از این آزمون بیرون آمد.
فرهادی در «درباره الی…
» احمد مهران فر، رعنا آزادی ور و پیمان معادی را به عنوان بازیگران اصلی فیلمش انتخاب کرد که تا
آن موقع چندان دیده نشده بودند و با فیلم فرهادی به شهرت رسیدند.
چنان شهرتی که معادی از فیلمنامه نویسی آثار تجاری به جایزه های بازیگری برای «جدای نادر از سیمین» رسید و
بازی در فیلم های هالیوودی(dot) دوران این ستاره ها به پایان رسیده است؟!

حمید نعمت الله هم در «بوتیک» با
دعوت از گلزار هم قدرتش را در بازی گرفتن و کشف توانایی هایی کشف نشده در نام هایی که به
نظر می رسید مرزها و توانایی هاشان معلوم و محدود است، نشان داد و هم حامد بهداد را به سینمای
ایران شناساند، که البته پیش از این در «آخر بازی» حضور داشت اما با نقش مواد فروش عاصی «بوتیک» دیده
و مشهور شد.
بازیگری که همیشه در مرز میان ستارگی و بازیگری حرکت کرده است اما تقریبا همیشه محبوب بوده است.
حتی وقتی پرسونای عصبی و مجنون وار «بوتیک» را در فیلم های دیگرش هم وارد می کند.

در ترکیب کارگردان هایی که بازی متفاوت را به ستارگی ترجیح می دهند باید نام عبدالرضا کاهانی را هم قید
کرد که حتی علیرضا خمسه، کمدین کهنه کار سینما و تلویزیون را در «بیست» در نقشی جدی و تلخ به
کار گرفت.
او در فیلم هایش به رضا عطاران، مهدی هاشمی، احمد مهران فر، مهران احمدی، نگار جواهریان و…
هر بار شمایل تازه ای داده است.
او ترجیح می دهد با نقش ها و کاراکترها جذابیت خلق کند؛ با بازیگری تا ستارگی.

اگر قرار باشد به دلایل دیگر کوتاه بودن عمر ستارگی بازیگران سینمای ایران اشاره کرد، باید از فضای مجازی و
رسانه های جدید هم نام برد.
تا چند سال پیش اگر ستاره هایی مثل هدیه تهران فقط روی پرده سینما قابل رویت بودند و حتی به
مصاحبه های مطبوعاتی هم تن نمی دادند، حالا ستاره هایی هم قد و قواره او را می توان هر لحظه
در اینستاگرام و تلگرام و فیس بوک و توییتر پیدا کرد و به آخرین خبرهای آنها دسترسی داشت و حتی
به زندگی خصوصی آن ها هم سرک کشید(dot) حالا می شود به سوپرمارکت سر کوچه رفت و دی وی دی
فلان سریال شبکه نمای شخانیگ را خرید که یک دوجین از ستاره ها در آن بازی می کنند و می
توان آنها را هر هفته در خانه و در تلویزیون دید.
به خاطر همین انگار درباره ستاره هایی مثلا لیلا حاتمی که کمتر مصاحبه می کنند و در تلویزیون و اینستاگرام
و تلگرام نیستند، جادوی پرده هنوز جواب می دهد و آنها را غیرقابل دسترس و ستاره تر نشان می دهد.

به این دلایل باید هراس از ستاره سازی در بعضی دوره ها را هم اضافه کرد (که مصداق ن جمشید
هاشم پور است) و همین طور سهل انگاری در انتخاب و تکرار یک نقش و یک حال.
در این سهل انگاری حتما فیلمنامه هایی که جان و رمقی ندارند و فیلمسازانی که مدام از بازیگر همان همیشگی
را می خواهد شریک جرم اند.
چرخه معیوبی که تعریف و کارکرد ستاره را در سنیمای ایران دستکاری کرده است.

همشهری

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
مهارت های زندگی
بیشتر >