زندگی نامه علیرضا منصوریان یک استقلالی – رئالی واقعی!+ عکس
علیرضا منصوریان
علیرضا منصوریان دوباره بر سر زبان ها افتاد، به مرور زمان باز هم تیمش را جمع کرد و برد مقابل
پرسپولیس او را تبدیل به یک چهره ویژه کرد.
هفته نامه شماره یک: علیرضا منصوریان دوباره بر سر زبان ها افتاد، او فصل گذشته آن قدر خوب کار
کرده بود که همه او را گزینه سرمربیگری استقلال می دانستند اما باشگاه نقت تهران آن قدر مشکل داشت که
تیم نفت شروعی بسیار بد داشته باشد اما به مرور زمان باز هم علی منصوریان تیمش را جمع کرد و
برد مقابل پرسپولیس او را تبدیل به یک چهره ویژه کرد.
علی منصوریان حالا دوباره در اوج است.
او در تمرین تیم نفت، با پیراهن آبی رنگ حاضر می شد که یادآور روزهای استقلالش بود.
با علی منصوریان از هر دری صحبت کردیم و او مثل همیشه با خوشرویی پاسخگو بود.
بیا از اول شروع کنیم، از کودکی…
– من در جنوب شهر تهران در محله عباسی در یک خانواده ۶ نفره به دنیا آمدم.
من یک برادر و دو خواهر دارم و خدا را شکر سایه پدر و مادرم هم بالای سر ماست.
من حتی الان هم با وجود مشغله زیادی که دارم، همیشه به خانه پدری و محله کودکی ام سر می
زنم.
هنوز هم به شدت به خانواده ام وابسته هستم و با اینکه خودم تشکیل خانواده داده ام اما خودم را
برای پدر و مادرم کوچک می دانم.
همه می گویند منصوریان خیلی وابسته خانواده است…
– من چه در دوران مجردی و چه الان که خودم خانه و زندگی دارم به شدت وابسته خانواده ام
هستم.
جز زمان تمرین و مسابقه و زمان هایی که در رستوران هستم، من را فقط در خانه پیدا می کنید.
بهترین زمان زندگی من کنار خانواده ام می گذرد و خصوصا به پسرم امیر که همه زندگی من است.
رابطه ات با او چطور است؟ رفیق هستید یا …
– همیشه سعی کرده ام قبل از اینکه پدر فرزندم باشم، دوست او باشم و با او رفاقت کنم.
امیر بزرگ ترین سرمایه و همه چیز زندگی من است و رابطه بسیار دوستانه ای با او دارم.
امیر هم با من خیلی صمیمی است و حرف ها و درد دل هایش را به من می گوید.
چطور شد که به فکر باز کردن رستوران افتادی؟
– از آنجایی که خودم آدم خوش اشتها و خوش غذایی هستم، به فکر باز کردن رستوران افتادم.
مدت ها بود که می خواستم یک بیزینس جدید راه بیندازم و دیدم با توجه به علایقم، بهترین شغل برایم
رستورانداری است.
الان هم چند شعبه دارم و خدا را شکر از کارم بسیار راضی هستم.
استقبال مردم چطور بود؟
– بهتر است بپرسید استقبال استقلالی ها چطور بود.
استقلالی ها همیشه به من لطف داشته اند و استقبال شان از رستورانم هم خیلی خوب بود.
البته پرسپولیسی ها هم همیشه لطف داشته اند اما اکثر مشتریانم استقلالی ها هستند.
در حال حاضر دو رستوران و یک کافی شاپ در شمال غرب و شمال شرق تهران دارم که البته این
دو رستوران بیشتر حالت فست فودی است.
شاید روزی رستوران هایم را به حالت زنجیر ظاهرا خودت هم آشپز قابلی هستی؟ ه ای دربیاورم.
– بله؛ من در زمینه آشپزی مهارت دارم و می توانید من را یک آشپز خوب به حساب بیاورید.
البته اوج هنر من پختن کباب است.
از کوبیده و برگ و چنجه گرفته تا جوجه و قفقازی و سلطانی و …
خلاصه هر چه کباب است، بهترین آن را من درست می کنم.
یعنی به غذاهای سنتی بیشتر علاقه داری؟
– بله؛ من به غذاهای سنتی علاقه خاصی دارم.
به جز خورشت قیمه و قورمه سبزی که غذای مورد علاقه همه ایرانی هاست، لوبیاپلو را هم خیلی دوست دارم.
در کل غذاهای گوشت دار را دوست دارم.
علیرضا منصوریان چقدر به لباس و تیپ خودش اهمیت می دهد؟
– دوستانم من را به عنوان یک مرد خوش
تیپ می شناسند.
من هم درباره لباس و هم درباره ادکلن بسیار حساس هستم و هر چیزی را استفاده نمی کنم.
وقتی درگیر فوتبال یا رستوران نیستی به چه کاری بیشتر می پردازی؟
– من یک عشق فیلم واقعی هستم.
از آنجایی که زبانم هم خیلی خوب است ترجیح می دهم فیلم ها را با زبان اصلی ببینم.
معمولا در خانه یا در حال فیلم دیدن هستم یا اینکه با پسرم پلی استیشن بازی می کنم.
من یک پلی استیشن باز قهار و حرفه ای هستم که همه بازی های پلی استیشن را بارها به پایان
رسانده ام و آنها را دوره کرده ام.
از علایق خاص من، انجام بازی های کامپیوتری با پسرم امیر است.
چقدر اهل دنیای مجازی هستی؟
– این روزها استفاده از دنیای مجازی و حضور در آن اجتناب ناپذیر است و
من ناگزیر تا حدودی در این دنیا سیر می کنم اما علاقه زیادی به آن ندارم.
تنها یک صحنه اینستاگرام دارم که از طریق آن با هواداران در ارتباط هستم.
همه دوستان، نزدیکان، آشنایان و خلاصه هر کسی که من را می شناسد و با من ارتباط دارد، قطعا می
داند که از موبایل متنفر هستم و تنها به جهت کارهای ضروری از آن استفاده می کنم.
معمولا هم صدای موبایلم بسته است و خیلی کم از آن استفاده می کنم مگر اینکه کار ضروری باشد.
البته تقصیری هم ندارم چون آن قدر تلفنم زنگ می خورد که کلافه می شوم.
قاری قرآن هم هستی؟
– در دوران نوجوانی و جوانی در مسابقات قرائت قرآن کشور نیز شرکت کرده و عناوینی
نیز در این زمینه داشته ام.
من عاشق اهل بیت (ع) و به خصوص، امام حسین (ع) هستم و در دهه اول محرم هر کاری داشته
باشم، کنار گذاشته و به هیات می روم.
تعصب خاصی روی هیات قدیمی محل پدری ام دارم.
پدرت استقلالی متعصبی است.
– پدرم (حاج یدالله منصوریان) از تاجی های بسیار متعصب قدیمی تهران است که خودش از دوران نوجوانی یک استادیوم
رو بوده و در تعصب وی به تاج و استقلال تردیدی نیست.
او از من هم استقلالی تر است.
خیلی ها می گویند چرا منصوریان در بازی هایی که مقابل استقلال دارد، از روی نیمکت تکان نمی خورد، شاید
خیلی ها فکر می کنند او فیلم بازی می کند.
– پدرم همیشه توصیه می کرد اگر مربی شدی حق اینکه مقابل استقلال از روی نیمکت تکان بخوری را نداری
و این آویزه گوش من شده است، ضمن این که عاشق استقلال هستم و هر چه در زندگی ام دارم
و داشتم به دست آورده ام از نام استقلال است، مگر می توانم جلوی تیمی که همه زندگی ام را
مدیونش هستم بلند شوم؟
برادرت پرسپولیسی است؟
– این را همه می دانند اما خب انصافا تعصبی که محمدرضا روی
من و تیم هایم دارد واقعا مثال زدنی است.
شنیده ام دوستان صمیمی زیادی هم نداری…
– بله؛ من خیلی دوست و رفیق باز نیستم و تعداد دوستان خیلی نزدیکم محدود است.
از فوتبالی هایی که خیلی با من رفیق هستند و رفت و آمد خانوادگی داریم، محمد خرمگاه، علی چینی، علی
سامره و بهزاد غلامپور هستند.
نزدیک ترین دوست فوتبالی ام حمید بابازاده است که خیلی ارتباط نزدیکی داریم.
هنوز هم اهل ورزش و تمرین هستی؟
– اگر ورزش نکنم که خیلی چاق می شوم.
هنوز هم به شدت تمرین و ورزش می کنم.
علاوه بر اینکه هم زمان با تمرینات تیمم با شدت تمرین و ورزش می کنم، در منزل نیز تقریبا یک
باشگاه بدنسازی کامل دارم.
یک اتاق را اختصاص داده ام به دستگاه های بدنسازی و امکان ندارد که روزی یک ساعت را به صورت
حرفه ای و جدی ورزش نکنم.
قبلا گفته بودی رئالی هستی و همه تو را به عنوان یک استقلالی – رئالی می شناسند.
– بله؛ علیرضا منصوریان یک استقلالی – رئالی واقعی است.
من همان قدر که روی استقلال تعصب دارم، روی رئال هم تعصب دارم.
جالب اینجاست که امیر هم مثل من یک استقلالی – رئالی متعصب است اما باز هم جالب تر این است
که محمدرضا برادرم، یک پرسپولیسی – بارسایی است و در زمینه فوتبال ۱۸۰ درجه با من تفاوت دارد.
در واقع محمدرضا تنها پرسپولیسی خانواده ماست.
نظرت در مورد رئال مادرید با زیدان چیست؟
– زیدان بازیکن مورد علاقه من بود.
وقتی که از فوتبال خداحافظی کرد، من گریه کردم.
رئال هم تیم مورد علاقه من است، برای همین هیچ چیز زیباتر از قهرمانی رئال با زیدان در لیگ قهرمانان
اروپا نیست.
بدترین فوتبالی که در زندگی ات دیده ای چه بوده است؟
– بدترین فوتبالی که به عمرم نگاه کردم و
خاطره بدش هیچ وقت از ذهنم پاک نمی شود و حتی بعد از آن اشک ریختم، همان دربی بود که
در آن ایمون زاید هت تریک کرد.
آن دربی را با برادرم می دیدم و بعد از هر گل استقلال به شدت برای محمدرضا کری می خواندم
اما در پایان بازی، محمدرضا تا توانست تلافی درآورد.
بیا بحث را فوتبالی کنیم، از برد مقابل پرسپولیس همین اواخر بگو…
– آن روز یک روز فوق العاده بود، نه به این خاطر که ما بردیم، آن روز، روز فوتبال بود.
۹۰ هزار نفر آمده بودند.
بعد از بازی در رختکن به بچه ها گفتم چه حالی می دهد آدم برای چنین جمعیتی بازی کند.
راستش فارغ از رنگ ها می گویم، وقتی این همه هوادار به ورزشگاه می آید، فوتبال هم زیباتر می شود.
زمان بازی عالی بود، چمن هم عالی بود و هواداران پرسپولیس برای تیم شان سنگ تمام گذاشتند.
اینها کمک کرد به بهتر شدن بازی…
در این بازی خودت هم خیلی حرکات عجیبی داشتی.
– واقعا در طول این نود دقیقه خیلی استرس داشتم.
آن قدر دهانم خشک شده بود که له له می زدم؛ بس که دویده بودم و سعی می کردم با
بچه هایم حرف بزنم.
بعد از بازی پنج بطری آب معدنی پشت هم خوردم.
شاید هم یک کیلو در طول بازی وزن کم کردم.
بچه هایم جوانند، ناچارم هر لحظه کاری کنم حس کنند من کنارشانم.
باید با آنها حرف بزنم.
برای همین خیلی استرس رویم می ماند در روزهای بزرگ.
در همین بازی ما چهار یار زیر ۲۰ سال و جوان داشتیم.
در این بازی مثل سیمئونه شده بودم.
روی عرض زمین در محدوده فنی می رفتم و برمی گشتم.
در یکی از صحنه ها علی پور از سمت راست در رفت، من هم ناخودآگاه مثل یک دفاع یارگیر با
او کورس بستم و می دویدم.
فکر می کردی بازی را ببری؟
– پدرم می گفت اگر این بازی را مساوی کنی یا حداقل با یک
گل ببازی هم سرت بالاست اما من دنبال این نبودم که با شکست یا مساوی زمین را ترک کنم.
نمی گویم به لحاظ فوتبالی سرتر از پرسپولیس بودیم اما می دانستیم از این بازی چه می خواهیم من به
بچه هایم گفته بودم اگر قرار باشد گلی بخورند از کدام ناحیه است.
این را هم گفته بودم که به این پرسپولیس فقط می توان با ضد حمله گل زد.
ما باید جلوی تیمی می ایستادیم که ۲۲ هفته نباخته بود و در بیش از ۳۰ بازی متوالی گلزنی کرده
بود.
پرسپولیسی ها داشتند رکورد ۲۶ بازی بدون باخت ما در فصل گذشته را می شکستند.
یک جا گفتی مثل بازی ایران و آرژانتین می مانست…
– من به بچه ها هم گفتم می رویم به استادیومی که به ما تا دقیقه ۹۰ سخت می گذرد.
می رویم جایی که ۱۰۰ تا هوادار در برابر ۱۰۰ هزار نفرند.
گفتم الگویم در این تک بازی می شود ایران و آرژانتین کی روش.
او برای یک بازی ۹۲ دقیقه ای جلوی آرژانتین که فقط نیمکت ذخیره هایش به پول ما هزار میلیارد ارزش
داشت، برنامه ریزی کرد.
به بچه ها گفتم برابر تیمی که خیلی خطرناک است باید با دقت تمام بازی کرد.
باید بازیکنی مثل مسی را از جلوی ۱۸ قدم دور کرد.
اتلتیکو را ببینید، وقتی می بیند حریفش شانس راحت برای گل زدن می گیرد، بازی را می بندد.
۱۸ خودش و ۱۸ قدم بالاتر از آن را می بندد.
ما در بازی با پرسپولیس همین کار را کردیم و نشستیم تا حریف اشتباه کند.
واقعا بازی سختی بود.
خیلی استرس داشتیم.
خیلی ها گفتند تیم تو با آنالیز گروه کی روش برنده شد…
– پارسال هم پرسپولیس را بردم، آن وقت هم کی روش کمکم کرده بود؟
بعد از برد پرسپولیس چند بار
گوشی تو زنگ خورد؟
– تعدادش از دستم در رفته است.
از وقتی که بازی تمام شد و به رختکن رفتم، گوشی ام شروع به زنگ زدن کرد.
شب هم که به خانه رفتم، دوستان زیادی زنگ زدند.
روز جمعه هم که ماشاءالله گوشی ام یک لحظه آرام و قرار نداشت و مدام زنگ می خورد که همسرم
گفت چه خبر است؟
بعد از بازی کجا رفتی؟
– مستقیم رفتم خانه ام و چند دست با پسرم پلی
استیشن بازی کردم.
در این چند روز زیاد وقت نکرده بودم کنار خانواده باشم.
من از نزدیک به دو هفته قبل به دستیارانم گفتم که از این به بعد کار ما دو چندان است.
یعنی برنامه عوض شد.
روزانه پنج ساعت کار می کردیم و ناگهان ساعت کاری ما شد ۹ ساعت، به همین خاطر خیلی کمتر در
کنار خانواده بودیم.
پرسپولیس را بردید، اما به نظر نمی آید ذره ای از مشکلات تیم شما کم شده باشد.
– همین طور است.
ما سال خیلی سختی را گذراندیم.
من معتقدم یک مربی سالی ۱۵ یا ۲۰ چالش باید داشته باشد تا بعد از ۲۰ سال تبدیل شود به
فرد باتجربه ای مانند محمود یاوری یا منصور پورحیدری.
من امسال همه این چالش ها را یک جا پیش رو داشتم و احساس می کنم پنج شش سال نسبت
به سن واقعی ام پیرتر شده ام.
با وجود همه این چالش ها چرا کار را رها نکردید؟
– ساده ترین کار این بود که تیم را
رها می کردم و می رفتم.
بهانه هم کم نبود.
نه امکانات در اختیار ما گذاشتند و نه پول.
دوستان زیادی هم بودند که مشاوره می دادند و می گفتند رها کن و اجازه نده با آبرویت بازی کنند
اما من همیشه این حرف کی روش آویزه گوشم بود که می گفت بمان و مبارزه کن.
این ترسوها هستند که فرار می کنند.
بگذار مردم درباره تو قضاوت کنند.
شنیده می شود مسئولان شرکت نفت نمی خواهند برای فصل آینده تیمداری کنند، پس این همه تلاش برای چیست؟
–
در نشست خبری بعد از بازی پرسپولیس هم یکی از خبرنگاران همین سوال را مطرح کرد و گفت اگر سهمیه
آسیا بگیرید اما امتیاز نفت واگذار شود، چه می کنید؟ من در جواب گفتم ما به آنجا فکر نمی کنیم.
الان هم به شما می گویم؛ می خواهم از خودم یک اثر خوب باقی بگذارم.
ما به آبروی خودمان فکر می کنیم و هدفی که پیش رو داریم.
بعدها حتما درباره این تیم نفت که یک سال تمام بدون پول جنگید، صحبت خواهند کرد.
ما مثل دوومیدانی کاران رشته ماراتن هستیم که شاید به خط پایان نرسیم اما تا آنجا که توان داریم، می
دویم.
در این فصل چقدر از بودجه تیم نفت در اختیار این تیم قرار گرفت؟
– بودجه ای را که آنها
خودشان مصوب کردند ۲۱ میلیارد تومان است اما حتی هزار تومانش را هم پرداخت نکردند.
من به جرأت می گویم در زیرمجموعه های وزارت نفت مجموعه های عجیب و غریبی وجود دارد که اجازه نمی
دهند تیم فوتبال نفت رشد کند.
الان هم با تمام احترام به وزیر نفت باید بگویم برای زمین زدن این تیم همه چیز را در نظر
گرفته بودند جز خدا.
آن بالایی بود که دست ما را گرفت و چنین سرنوشتی را برای ما رقم زد.
************************************
الگوهای مربیگری از ایویچ تا کی روش
مربیگری برای علی منصوریان یک مسئله کاملا جدی است.
او از خیلی وقت پیش برای این روزها برنامه ریزی کرده بود.
در این بخش حرف های منصوریان را در مورد مربیگری در فوتبال و الگوهایش در این زمینه می خوانید.
از کی فهمیدی که می توانی مربی بشوی؟
– دقیقا یادم نیست چون فکر می کنم به شکل ذاتی در
برخی فوتبالیست ها شکل می گیرد اما به خوبی یادم هست که نت های زیادی از تمرین های مربیانی که
تا امروز با آنها کار کرده ام برداشته ام.
پس کلی یادداشت دور و برت داری.
– بله، واقعا زیاد است.
این کار به سال ها پیش برمی گردد؛ زمانی که با ایویچ کار می کردم، شب ها کمی دیرتر می
خوابیدم و شروع می کردم به نکته برداری از تمرین ها.
همین طور می نوشتم تا اینکه دیگر خسته می شدم.
الان همه آن دست نوشته ها را با خودم دارم.
زمانی هم که در اروپا فعالیت می کردم، تیم سن پائولی را می گویم، آنجا هم نکاتی که از تمرین
های دتماردموت بیرون می آمد را یادداشت می کردم.
این کار در یونان هم ادامه داشت.
من در تیم اسکودا بازی می کردم یک مربی داشتیم که به کماندو معروف بود.
مربی بزرگی بود که با تیم المپیاکو یونان هم دو بار قهرمانی داشت.
من نکاتی که از تمرین های او هم بیرون می آمد را یادداشت می کردم.
هنوز آنها را هم دارم.
از وقتی حرفه ای شدی به مربیگری هم فکر می کردی اما تجربه تلخی در این حرفه تو را همراهی
می کند.
آن شرایطی که در پاس به وجود آمد و تیم تان سقوط کرد تا ماجرای تیم المپیک.
– خیلی ها من را می بینند و همین حرف را می زنند.
می گویند علیرضا کاش به پاس نمی رفتی اما من همیشه می گویم خدا را شکر!
به خاطر اینکه پاس
سقوط کرد؟!
– نه، از سقوط پاس خیلی ناراحت شدم.
پاس در فوتبال ایران یک اسم اصیل و بزرگ است.
حیف بود آن تیم به دسته پایین تر برود اما برای خودم هم تجربه خوبی شد.
من باید یک جوری وارد چرخه مربیگری می شدم که پاس این شرایط را برای من فراهم کرد.
و با افشین قطبی هم همین اتفاق رخ داد.
– افشین قطبی این حسن را داشت که استاندارد فکری من را تغییر دهد.
من همیشه با او در تماس هستم چون معتقدم که قطبی خیلی به من کمک کرد.
قطبی برای باتجربه تر شدن من یک نعمت بود.
فکر می کنم از وقتی با افشین کار کردم، روش کاری ام تغییر کرد.
۲۰ ماه کنارش بودم.
کی روش چطور؟
– خب، با کی روش هم وارد فضای جدیدی شدم.
کی روش به لحاظ فنی مربی بسیار بزرگی است.
من به آینده او در تیم ملی خیلی امیدوارم.
کار کردن با کی روش این حسن را داشت که علوم جدیدی را یاد بگیرم.
اصولا کار کردن با هر کسی می تواند حاوی نکات و تجربیات زیادی باشد.
باید از هر فرصتی برای باتجربه تر شدن استفاده کرد.
هفته نامه شماره یک