زندگی پرویز یاحقی؛ از عشق به ویولون تا مصاحبه پرویز یاحقی با یک قاتل زنجیره ای!
پرویز صدیقی پارسی ، در سال ۱۳۱۵ به دنیا آمد. او که خواهرزاده و شاگرد حسین یاحقی بود با نام هنری پرویز یاحقی شناخته می شود. او از کودکی با هنرمندان نامداری نظیر ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، و علیاکبر شهنازی آشنا شد و مدتی نزد ابوالحسن صبا موسیقی آموخت. همچنین پرویز یاحقی یک ژورنالیست هم بود و توانست در آن دوران با یکی از بدترین قاتلان زنجیره ای که با کسی مصاحبه نمی کرد گفتگو کند. در این شماره از زندگی افراد مشهور با پرویز یاحقی بیشتر آشنا شوید.
آشنایی با پرویز یاحقی
ویولن در آغاز که به ایران آمد، به دست کمانچهکش ها افتاد که همان شیوه کمانچهکشی را روی آن پیاده میکردند. شاید اشاره ناصرالدین شاه در سفر نامهاش به کمانچه فرنگی خیلی هم بی مورد نباشد!
حسین خان اسماعیل زاده استاد معروف کمانچه، ویولن را نیز تعلیم می داد.
بیشتر ویولن نوازان برجسته بعدی در آغاز شاگرد او بوده اند.
از جمله حسین یاحقی (دایی پرویز) و ابوالحسن صبا.
حسین یاحقی کمابیش تا آخر عمر به شیوه استاد نخست خود وفادار ماند
ولی صبا با بهره گیری از آموزههای وزیری و با ابتکارات بسیار زبان تازهای برای ویولن ایرانی پدید آورد.
این دو، سال ها، دو شیوه ویولن نوازی قدیم و جدید را نمایندگی می کردند
و شاگردان بسیاری را می پروراندند.
پرویز یاحقی که ویولن نوازی را در آغاز نزد دایی خود فرا گرفته بود،
به توصیه او به کلاس صبا نیز راه یافت و در نتیجه با هر دو شیوه نواختن ویولن آشنا شد،
و با تلفیق آن دو و تزریق شیرین نوازیهای مبتکرانه به آن٬
شیوه سومی را به وجود آورد که حس و حالی تازه به موسیقی سنتی می بخشید.
از همین روی به زودی فراگیر شد و هواخواهان بسیار به ویژه در میان جوانان پیدا کرد.
ویولن پرویز یاحقی را با هیچ ویولن دیگری نمی توان به اشتباه گرفت.
همیشه مهر ویژه خود را بر پیشانی دارد. خود او گفته است:
“سبکی را که من امروز دارم، هیچ شباهتی به کار هیچ یک از استادان من ندارد.
سبکی است که به آن سبک پرویز یاحقی می گویند. خوب و بدش را البته مردم باید قضاوت کنند…”
آهنگسازی پرویز یاحقی با سن و سال کم
پرویز یاحقی در سال ۱۳۱۵ خورشیدی در تهران و در خانواده ای اهل هنر و فرهنگ زاده شد.
از آن جا که پدرش همیشه به ماموریت های دور از مرکز میرفت،
دوره خردسالی و نوجوانی را در خانه دایی خود حسین یاحقی به سرآورد.
گوش سپردن مستمر به نواختههای دایی و گاه دوستان موسیقیدان
او استعداد پر توان پرویز را شکوفا کرد و دل و جانش را به سوی موسیقی برد.
از هفت سالگی به یادگیری ردیف موسیقی ایران پرداخت. یازده ساله که شد، به نوازندهای توانا تبدیل شده بود. بهره گیری از کلاس ابولحسن صبا نیز در پیدائی ابتکارات آینده او موثر افتاد.
پرویز در چهارده سالگی برای نخستین بار وارد استودیوی رادیو تهران شد و در
حالی که هنوز قدش به میکروفن نمی رسید، شیرین نوازیهای خود را آغاز کرد.
استعداد پرویز تنها در نواختن نبود، در ساختن نیز بود.
با سن و سال کم، ترانه های پر و پیمان می ساخت.
نخستین ترانه او را در پیوند با شعری از نواب صفا ، غلامحسین بنان خوانده است:
“ای امید دل من کجائی؟”
پخش این ترانه از برنامه گلهای رنگارنگ رادیو، در سال ۱۳۳۶، پرورده شدن آهنگسازی پر مایه را بشارت می داد.
ترانه های پرویز یاحقی را، از بنان که بگذریم، خوانندگان برجسته دیگر نیز خوانده اند.
آهنگهای پرویز همیشه با متنهای ترانه سرایان نام آور پیوند می خورد:
رهی معیری، اسماعیل نواب صفا، معینی کرمانشاهی، تورج نگهبان و بیژن ترقی که این آخری، بیشترین همکاری را با او داشته است.
ویژگی های پرویز یاحقی
گفتیم که در نواختهها و ساختههای پرویز یاحقی، ویژگیهائی به گوش می خورد که آنها را از کارهای دیگران متمایز می سازد.
در نواختن به یاری کوک های غیر متداول، بهره گیری بیشتر از سیم های بم و رویاروئی مستمر میان زیرها و بم ها و استفاده از لرزهها و مالشها، گلیساندوها، شتاب بخشیدن به آرشه کشیهای پر شور و حال، جاذبهای برای نغمههای خود فراهم میآورد.
دیگران نیز البته پیش و پس از پرویز یاحقی از این تمهیدات استفاده کرده اند،
ولی به گرد پای او هم نرسیدهاند.
او با هوشمندی مرز میان شیرین نوازی و بیگانه نوازی را دریافته بود.
تا آن جا از تمهیدات استفاده میکرد که نواختههایش ایرانی باقی بماند و در عین حال شور و حالی متفاوت پیدا کند.
پرویز یاحقی توانائی ویژهای در ساخت و نواخت چهار مضراب داشت.
چهار مضرابهای او در دشتی و سه گاه در ذهن و یاد همه علاقمندان به موسیقی سنتی باقی مانده است.
یاحقی در کار آفریدن ترانه نیز روش ویژهای داشت.
مقدمه هر ترانه، هویت آفریننده اش را بر ملا میکرد و این مقدمه های ارکسترال،
بلندتر از معمول زمان او بود. که علاوه بر آن که زمینه را برای کار خواننده آماده میکرد،
فرصتی نیز برای سازآرائی به آهنگساز می داد.
سازآرائیهای حساب شدهای که جاذبه اصلی آفریدههای یاحقی را میسازد.
ریتم این ترانه ها معمولا از ریتم خود ترانه تندتر بود و شنونده را از آغاز جذب خود میکرد.
در آن سال ها، در جریان نوآوری، بیشتر ترانه سرایان، به تصویرسازیهای توصیفی پرداخته بودند و همه آنها، موسیقی یاحقی را سازگار با تصویرهای خود مییافتند و مشتاق همکاری با او میشدند. بسیاری از ترانه های تصویری آن زمان مثل بیداد زمان، طاووس، سرو و بید و افسانه محبت، دستاورد ماندگار این همکاری است.
پرویز یاحقی سرانجام روز دوازدهم بهمن ماه سال ۱۳۸۵ در خانه خود به سکته قلبی درگذشت.
مصاحبه پرویز یاحقی با یک قاتل زنجیره ای
زنده یاد پرویز خطیبی ترانه سرا و گوینده رادیو در کتاب ‘خاطراتی از هنرمندان ‘
در باره این وجه از زندگی پرویز یاحقی می نویسد :
در دهه ۳۰ ، قاتل خطرناکی به نام ‘ هوشنگ ورامینی ‘ جلوی اتومبیل هایی را که در جاده تردد می کردند ،
می گرفت و سرنشینان آن را به طرز فجیعی مثله کرده و به قتل می رساند .
‘ مسئولان امنیتی وقت نیز به رغم تمهیدات لازم موفق به دستگیری قاتل نمی شدند
و این مساله مشکل بزرگی برای مسافران و دولت ایجاد کرده بود
تا این که پس از مدت ها موفق به دستگیریش شدند. هوشنگ ورامینی در بند
نیز از هرگونه همکاری سرباز می زد و به خبرنگاران و وکلایی که به او مراجعه می کردند پاسخ نداده و آنان را مسخره می کرد.
پرویز یاحقی که در آن زمان ضمن فعالیت هنری در رادیو به حرفه خبرنگاری
و گویندگی نیز مشغول بود، داوطلب شد که برای مصاحبه
با وی به زندان برود. ابتدا مقام مسئول مخالفت می کرد و به او می گفت
با توجه به شهرت و محبوبیتش نمی تواند چنین کاری را انجام دهد ،
زیرا در صورت ایجاد مشکل برای او ، نه تنها به خانواده اش ، بلکه باید پاسخگوی همه هنردوستان کشور باشد .
بالاخره مسئول مربوطه تسلیم اصرارهای بیش از حد یاحقی می شود
و او به منظور گفت و گو و مصاحبه با قاتل راهی زندان شد.
هوشنگ ورامینی در پاسخ به پرسش یاحقی با حالتی تمسخر آمیز می گوید :
من سئوال ازتو بزرگترا رو جواب نمی دم حالا تو یه الف بچه اومدی می خوای از من حرف بکشی تا بتونی اینجوری خودتو معروف کنی؟
یاحقی در پاسخ می گوید :
برای شهرت نیازی به شما ندارم، من همین الانم مشهورم، با دقت منو نگاه کن ببین من کی هستم.
قاتل خطرناک که تا پیش از این حرف ، به قیافه یاحقی توجه نداشت،
به دقت وی را نگاه کرد بعد پرسید : تو پرویز یاحقی نیستی؟ و
بعد از تایید یاحقی، وارمینی او را در آغوش گرفته و صورتش را غرق بوسه کرد
و کلیه مطالبی را که دیگر خبرنگاران موفق به کسب آن نشده بودند، در اختیار یاحقی گذاشت و پرده از جنایات هولناکش برداشت.
قاتل سرانجام محاکمه و محکوم به اعدام شد و به عنوان آخرین خواسته اش ، خواهان دیدار مجدد پرویز یاحقی شد و پس از آمدن یاحقی او را در آغوش گرفت و گفت : می خوام آخرین کسی را که در این دنیا می بینم تو باشی.