سعید جعفرزاده احمد سرگورابی “همای” از زندگی شخصی و دوران کودکی اش می گوید
سعید جعفرزاده احمد سرگورابی
بی هیچ دلیلی، دشمنان زیادی دارد.
همیشه و در هر جمعی به محض نام بردن از او قضاوت ها، نقدها و اعتراض ها به آثار و
کاراکترش، جوری بالا می گیرد که گویی او از سیاره ای دیگر آمده و جزو هنرمندان ایرانی نیست؛ اما این
موضوع در بین مردم و دوستداران موسیقی کاملا برعکس است.
« سعید جعفرزاده احمد سرگورابی » با نام هنری « پرواز همای » مخاطبان و دوستداران فراوانی دارد.
جوری که حدود شش هزار بلیت کنسرت ۲۰ و ۲۱ خرداد این خواننده (که البته در روز برگزاری لغو
شد)، در کمتر از شش ساعت به فروش رفت تا آرام آرام توجه رسانه ها به این موضوع و این
خواننده بیشتر و بیشتر شود.
آوازخواندن او آن طور که خودش می گوید زمانی آغاز شد که در ۱۲ سالگی همراه برادرش در شب های
نزدیک به نوروز به خانه همسایه ها می رفتند و بنا به رسم گذشتگان نوروزخوانی می کردند و پول می
گرفتند، اگرچه در زادگاه او هیچ گاه جایی برای آموختن هنر نبود ولی او همیشه در مدرسه سرگرم تلاش های
هنری بود و همراه با دوستانش گروه نمایش راه انداختند و بارها روی صحنه نمایش بازی کردند.
در ۱۵ سالگی به هنرستانی در شهر رشت راه پیدا کرد تا هنرش را علمی دنبال کند و از آنجا
بود که توانست به کلاس موسیقی راه پیدا کند و آواز بخواند.
پدرش توانایی کمک کردن به او را نداشت، تصمیم گرفت که به تنهایی به پایتخت سفر کند و درسش را
در هنر ادامه دهد.
به تهران رفت و وارد دانشگاه موسیقی شد و در کنار موسیقی ادبیات را نیز از استادان بزرگ پارسی آموخت.
روزها گذشت و او برای آنکه بتواند هزینه دانشگاهش را پرداخت کند کار کرد.
زمانی نقاشی هایش را در خیابان می فروخت، زمانی در ساختمان های شهر کارگری می کرد، زمانی در خیابان ها
دستفروشی می کرد و گاهی با موتور مسافرکشی می کرد.
شب ها در خانه های دوستان و گه گاهی در پارک ها می خوابید و برای رسیدن به هدفش از
هیچ چیزی هراس نداشت.
سه تارش را در دست می گرفت و در انجمن های ادبی و شب شاعران سروده هایش را با آواز
می خواند و همچنان از آنها درس ها می آموخت.
سرانجام در ۲۴ سالگی خیلی زود توانست مخاطبان بسیاری را جذب کند.
او همیشه آرزویش این بوده که بتواند پیام سروده هایش را به گوش جهانیان برساند.
همای ۳ جولای ۲۰۰۸ با کنسرتی به نام «ملاقات با دوزخیان» در «والت دیزنی کنسرت هال» لس آنجلس، تور آمریکا
را آغاز کرد و همزمان سه سی دی (CD) به نام های «ملاقات با دوزخیان»، «این چه جهانیست» و «سرزمین
بیکران» از او وارد بازار شد.
استقبال از او در بازار داخلی باورنکردنی بود ولی او اجازه اجرا در ایران را نداشت و با اینکه
حدود ۴۰۰ اجرا در سراسر جهان داشته، اوایل امسال بالاخره اجازه برگزاری رسمی برنامه هایش به او داده شد ولی
در روز اجرا کنسرت تهرانش لغو و به تاریخ دیگری منتقل شد تا « همای » در آستانه دیدار با
دوستدارانش قرار بگیرد.
در این گفت و گو درباره همه علامت سوال های «همای» و بحث هایی که درباره او در رسانه ها
و در بین مخاطبان و اهالی موسیقی و اساتید هست، به گفت و گو نشسته ایم.
برای آنکه بتواند هزینه دانشگاهش را پرداخت کند کار کرد.
زمانی نقاشی هایش را در خیابان می فروخت
اگر قرار باشد شاخصه های مهم «پرواز همای» را در آثارش نام ببریم، شاید پیش از فاکتورهایی چون شعر و موسیقی، تابوشکنی های گاه تند و تیز اوست که باعث شده آثارش مخاطبان بیشتری را به خود جذب کند. این نوع تابوشکنی ها و عبور از خط قرمزها قرار است چه پیامی به شنونده دهد؟
نمی دانم نامش تابوشکنی ست یا نوآوری یا هر چیز دیگر.
من فقط احساس و بینش خودم را بی آنکه قصدی داشته باشم با زبان خودم بیان کرده ام.
از نظر من در موسیقی خط قرمزی وجود ندارد.
هر کس می تواند سبک موسیقی خودش را داشته باشد؛ اما در ادبیات می بایست بسیار آگاهانه گام برداشت و
از این رو پیام های عاشقانه و عارفانه و اجتماعی بیشتر مورد علاقه من است.
تفسیرهای مختلفی هم از برخی آثار شما شده که هرگز پاسخ شفافی به آن نوع تفسیرها از سوی شما داده نشده. این سکوت هم جزیی از همان استراتژی کاری شماست؟
شما دنبال پاسخ ذهن خودتان هستید یا اندیشه های من؟ هر کس می تواند از هر شعر یا آهنگی تعبیر
خودش را داشته باشد.
اگر حافظ هم زنده بود همین پرسش را از او داشتید؟ تفسیر هر اثر می تواند بنابر شرایط اجتماعی و
زمانی متغیر باشد اگر کسانی بنابر دیدگاه خودشان تفسیرهای گوناگون از آثارم داشته اند من پاسخ گوی آنها نیستم و
من هرگز در برابر هیچ پرسشی سکوت نکرده ام.
با این تفاسیر از دید خودتان کدام قشر از جامعه کنونی مخاطبان موسیقی ایران را باید مخاطب اصلی آثار «پرواز همای» دانست؟
همه قشرها از دورافتاده ترین روستاها تا پیشرفته ترین شهرها، از کودکان پنج ساله تا جوان و میانسال و جوان
های قدیم نود ساله.
هم آنهایی که به موسیقی گوش می دادند و هم آنهایی که از موسیقی ایرانی دور شده بودند امروز از
مخاطبان من هستند.
مفاهیم عمده آثار شما ترکیبی از عرفان، دغدغه های اجتماعی و حتی مقوله های گاه عاشقانه را در خود دارد؛ ولی «همای» همیشه لفظ «خواننده سیاسی» را به خود می بیند. چرا این اتفاق افتاده؟
از آنجایی که جامعه ما در سال های گذشته دستخوش بحران های سیاسی بوده و هر سخنی را می شد
به مسایل سیاسی ربط داد و از آنجایی که من گاه گاه بی پرده نیز سخن می گفتم، این لقب
را آنهایی شایعه کردند که دوست ندارند من در ایران روی صحنه باشم وگرنه من هیچ علاقه ای به سیاست
ندارم.
اما شعر برخی آثار شما مثل؛ ملاقات با دوزخیان، خانه به دوش، عجب آب گل آلودی، بگرد تا بگردی و…
مشخصا قابلیت هر نوع برداشتی را از سوی شنونده دارند.
این قابلیت برداشت مفاهیم مختلف و چندوجهی، اتفاقی ست که مولف این آثار تعمدا سراغشان رفته؟
این آثاری که نام
بردید و بسیاری از آثار دیگر من سرشار از بازی های زبانی، شوخی های ادبی و پیام های گوناگون و
به ویژه پیام های ضدریاکارانه است.
یکی از ویژگی های شعر خوب چندوجهی بودن زبان و پیام آناست.
از نظر من در موسیقی خط قرمزی وجود ندارد
موضوع دیگری هم که درباره شما هست، قضاوت و طرز نگاه
های نیش دار به آثارتان از سوی اهالی موسیقی ایرانی است.
خودتان آثارتان را در کدام ژانر موسیقی رایج در کشور قرار می دهید؟
برای من نظر اهالی موسیقی مهم نیست!
نظر مردم مهم است.
من موسیقی ایرانی به سبک خودم را اجرا می کنم.
یعنی خود را صاحب سبک می دانید؟
نه یعنی اینکه موسیقی ایرانی را که من می خوانم، نوعی از موسیقی
ست که در آثار من مشهود و مشخص است.
ولی قضاوت ها و اظهارنظرهای مختلفی درباره شما بین اهالی موسیقی موجود دارد.
عده ای معتقدند که «پرواز همای» قابلیت های بالایی در موسیقی دارد ولی موسیقی او را نیم توان در شاخه
موسیقی ایران طبقه بندی کرد، چرا قضاوت ها درباره شما تا این حد متناقض است؟
نمی دانم شاید موسیقی من
سنتی نباشد اما یقینا موسیقی ایرانی ست با طعم موسیقی گیلانی- با این حال هرچه پرکارتر باشم اهالی موسیقی اظهارنظرهای
بیشتری خواهند کرد و مهم نیست موسیقی من را در کدام دسته قرار می دهند.
موسیقی باید خوب و مردم پسند باشد.
چهره های زیادی بعد از جمله معروف شما که گفتید: «من فقط سعی کردم از استاد شجریان تقلید نکنم و
سبک خودم را داشته باشم»، در مقابل شما قرار گرفتند و انتقادهای زیادی هم از شما شد.
هنوز هم به آن جمله معروف اعتقاد دارید؟
فکر نمی کنم حرف بدی زده باشم.
من خود از شیفتگان صدای استاد بودم.
انتقادکنندگان هم همیشه بهانه ای برای انتقادکردن پیدا می کنند.
هر کس می تواند سبک موسیقی خودش را داشته باشد
این جمله را ظاهرا خود استاد شجریان هم شنیده اند
و از شما رنجیده اند…
فکر نکنم استاد علاقه ای به خواندن مطلبی درباره من داشته باشند.
این حرفه فقط شایعاتی است که از جانب خبرنگارها یا اطرافیان استاد سرچشمه می گیرد تا بهانه ای برای تلخ
کردن اوقات ما داشته باشند.
وگرنه حرف من آنقدرها هم تلخ نیست که موجب رنجش باشد.
با برخی تغییر قواعد در موسیقی سنتی در سال های اخیر و فضاهای تلفیقی که این روزها به موسیقی ایرانی
تزریق شده، باز هم اعتقاد دارید نوآوری و خلاقیت در موسیقی ایران ته کشیده است؟
من اعتقاد ندارم خلاقیت در
ایران ته کشیده است.
به نظر من آدم های خلاق فرصتی برای عرض اندام ندارند.
وگرنه این مملکت سرشار از انسان های خلاق و نوآور است.
هنرمندانی چون همایون شجریان، محمد معتمدی و بسیاری از چهره های جوان حوزه موسیقی سنتی، با تلفیق فضاهای جدید با
موسیقی سنتی، این شاخه از موسیقی را وارد دوره ای جدید و یک پوست اندازی قابل توجه کرده اند.
این روند ریشه های موسیقی ایرانی را سست نمی کند؟
نه، به نظر من هر دوره از زمان نیازمندی های
موسیقی خودش را داراست.
از نظر من همه موسیقی دان های امروز که نباید پایبند سنت های تکامل نیافته موسیقی سنتی باشند، بلکه باید
موسیقی شان را بنا بر دانش روز و ذائقه شنیداری زمانه خود بنویسند.
اما نبوغ و خلاقیت نسل جدید نگرانی های زیادی را برای اساتید سنت گرای موسیقی ایرانی به وجود آورده.
حتی صدای بسیاری از اساتید هم درآمده و اعتراض ها همگانی هم شده.
شما در این باره چه نظری دارید؟
اساتید سنت گرا نگران سنت ها در موسیقی نیستند، بیشتر نگران خودشان هستند
که گویا این نوع نگرانی خود نیز بخشی از سنت هاست.
حرف زدن با مخاطب این روزهای بازار موسیقی که سلیقه و حوصله کمتری نسبت به نسل های قبلی دارد، بسیار
سخت و طاقت فرساست.
سطح سلیقه ها پایین آمده و موج موسیقی رپ و اوج گیری پاپ زیرزمینی بزرگترین دغدغه اهالی موسیقی ست.
با این مخاطب کم حوصله چطور باید برخورد داشت؟
شما کاملا در اشتباه هستید و اجازه چنین توهین بزرگی به
مخاطبان را ندارید.
مخاطب این روزها هم سلیقه دارد هم حوصله.
سلیقه دارد با استناد به اینکه مجبور نیست موسیقی اش را بنابر سلیقه شما انتخاب کند و همین که سال
هاست برای شنیدن موسیقی تازه در انتظار نشسته است یعنی خیلی هم حوصله دارد.
سطح سلیقه مردم هم پایین نیامده بلکه بالا رفته و با وجود این همه رسانه و شنیدن موسیقی های گوناگون
جهان انتظاری که مردم از موسیقی دارند، بسیار بالاست.
دلیل پناه بردن مردم به موسیقی های دیگر ضعف موسیقی سنتی ست نه سطح سلیقه مردم.
اینجا موسیقی دان ها دغدغه های مهمتر از این حرف دارند.
مانند دخالت کردن در کار یکدیگر، چوب لای چرخ هم کردن و…
اگر کاری به کار دیگران نداشته باشند و تنگ نظر نباشند و مانع پیشرفت دیگران نشوند مشکلات موسیقی حل خواهدشد.
شما به خارج از کشور رفتید، کنسرت های مختلف در نقاط مختلف دنیا داشتید و حتی اپرا کار کردید و
به نظر نمی رسد نیازی داشته باشید که به ایران برگردید و کارتان را در اینجا ادامه دهید.
چرا برگشتید؟
من فقط برای اجرای برنامه به خارج رفتم و حتی امروز که در ایتالیا مشغول تحصیل هستم هر
ماه رفت و آمد دارم چون بجز ایران علاقه ای به زندگی در هیچ کشوری را ندارم و ماندم تا
برای مردم ایران بخوانم.
حالا و پس از این همه سال قرار است به صورت رسمی در داخل کشور فعالیت داشته باشید و بدون
شک باید کمی محتاط تر فعالیت هایتان را ادامه دهید.
این محتاط تر شدن و رعایت برخی اصولی که قبلا کمتر دغدغه شما بوده، می تواند رزومه شما را تحت
تاثیر قرار دهد…
نه من همان همای هستم و همیشه آهنگ هایی اجرا می کنم که مردم لذت ببرند.
مردم نوع بیان مرا دوست دارند.
آنچه که من تا امروز برای مردم خوانده ام سرشار از صداقت بوده است و مردم صداقت را دوست دارند.
کنسرت تابستان امسال را به ۱۷۵ غواص شهید تقدیم کردید.
کنسرتی که به دلایل مختلف برگزاری اش کمی به تعویق افتاد.
این تصمیم شما سر و صداهای زیادی را در جامعه رسانه ای به پا کرد و خیلی ها تناقض های
رفتاری و کاری را به شما چسباندند.
که به خاطر مجوز چه کارها که نمی کند…
این قضاوت ها برای شما ناراحت کننده نبود؟
نه…
من آن کار را برای شهدای گمنام خواندم نه برای منتقدان و از ته قلبم.
همانکه شهدا راضی باشند کافیست، برگ سبزیست تحفه درویش در برابر بدهکاری من به کسانی که در راه سرزمین جان
باخته اند و کسانی که آن آهنگ را شنیده باشند به خودشان اجازه چنین اظهارنظری نمی دهند.
آن آهنگ باور من است و شناسنامه من.
کسانی که به شعر و موسیقی و خواندن من انتقاد دارند پیشنهاد می کنم این آهنگ را بشنوند.
بدون شک هر هنرمندی تا حد زیادی از هنرمندان و چهره های مختلف تاثیرپذیری داشته و به نوعی قهرمان هایی
را در عالم خود دارد.
این موضوع برای شما درباره کدام چهره ها وجود دارد؟
در آغاز راه کسانی برایم بت بودند که امروز خود
شکسته شدند.
اما قهرمان من ماهی سیاه کوچولوی داستان های صمد بهرنگی ست.
اولین آلبوم رسمی شما در چه مرحله ای از انتشار است؟
در بخش مجوز.
در حال طی مراحل اخذ مجوز است.
به زودی اخبار و اطلاعات رسمی آن در رسانه ها منتشر خواهدشد.
درباره آثار این روزهای حوزه موسیقی ایرانی چه نظری دارید؟ آلبومی بوده که بتواند نظر شما را جلب کند؟
نظری
ندارم برای یک بار هم که بشود کارها را گوش می کنم.
سوال آخر را درباره آینده کاری شما می پرسم.
برای آینده کاری تان در داخل کشور چه برنامه هایی دارید؟
برنامه های زیادی در نظر دارم.
فعلا فقط فکر می کنم و در حال بررسی شرایط هستم.
اگر هم چیز خوب پیش برود حتما اتفاقات خوبی خواهد افتاد شک نکنید.
ماهنامه تجربه