سینا رازانی از زندگی کاری اش می گوید،اصولا بازیگر اکتیوی هستم
رازانی که به لحاظ فیزیک چهره و بیان رسایی که دارد تاکنون توانسته است حضور موفقی را در عرصه بازیگری
پشت سر بگذارد فیلم سینمایی «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» را در حال اکران دارد.
این فیلم اولین فیلم سینمایی بلند شهرام مکری است.
با توجه به استقبال بسیار خوبی که از «ماهی و گربه» دومین فیلم سینمایی شهرام مکری در سینما هنر و
تجربه شد، پیشبینی میشود که این فیلم نیز با فروش و استقبال خوبی روبهرو شود.
سینا رازانی در این فیلم نقش اشکان را ایفا کرده است(dot)
وقتی وارد پروژه «اشکان…
» شدید چقدر روی کارهای شهرام مکری شناخت داشتید؟ با توجه به نگاه تجربی که این فیلم دارد امکان داشت
هیچگاه فرصت اکران پیدا نکند.
آیا حضور در این پروژه را به عنوان یک ریسک پذیرفتید یا به موفقیت آن ایمان داشتید؟
من شهرام مکری
را به خوبی میشناختم.
زمانی که برای آغاز همکاری با هم گفتوگو کردیم ایشان فیلمهای کوتاهشان را در اختیار من قرار دادند.
از جمله این فیلمها دو فیلم کوتاه «محدوده دایره» و «طوفان سنجاقک» بود که تاکنون موفقیتهای زیادی را کسب کرده
است.
من با دیدن این دو فیلم به سبک کار شهرام مکری علاقهمند شدم و از نحوه فیلمسازی ایشان خوشم آمد.
درست است که سناریو «اشکان…
» فرم خاص و مدرنی داشت اما من به این فکر نمیکردم که در اکران عمومی چه سرنوشتی برای این
فیلم رقم خواهد خورد.
به این دلیل که آدم تجربهگرایی هستم و بیشترین چیزی که برایم اهمیت داشت کسب تجربهای جدید در کنار آدمهایی
بود که کارشان را دوست داشتم.
اکثر بازیگرانِ این کار از دوستان تئاتری من بودند که آنها را بهخوبی میشناختم.
بنابراین احساس میکردم همکاری در کنار این گروه، نتیجه خوبی را برایم بههمراه دارد.
این فیلم با بودجه بسیار کمی تولید شد و بیشتر بچهها دوستانه وارد این پروژه شده بودند و اگر دستمزدی
هم به کسی داده شد بسیار اندک بود.
ولی شرایط به گونهای بود که هر کدام از ما خودمان را قسمتی از کار حساب میکردیم و برایمان اهمیت
داشت که کار به موفقیت برسد.
این کار برای من یک تجربه دلنشین بود(dot)
در فیلمهای شهرام مکری تا قبل از «اشکان…
» بازیگران نقش بسیار ناچیزی در کلیت فیلم داشتند و بار دراماتیکی را به دوش نمیکشیدند، ولی در این فیلم
بازیگران نقش مهمی را بر عهده دارند و اجرای آنها به فضاسازی فیلم کمک بسزایی کرده است.
آیا شهرام مکری در این فیلم به همان اندازه که به میزانسنها و اجرای دکوپاژ اهمیت میداد به بازی بازیگران
هم توجه داشت؟
اتفاقا در همان اوایل همکاریام با ایشان به شهرام مکری گفتم در کار شما تکنیک اهمیت ویژهای
دارد و کاملا مشخص است که شما کارگردانی باسواد و مسلط به تکنیکهای تصویری هستید.
اما این فیلم کمی با کارهای قبلی شما متفاوت است و بهخصوص کاراکتر اشکان بازیهای حسی زیادی دارد.
ولی خدا را شکر خیلی خوب با هم پیش رفتیم.
با وجود اینکه شهرام مکری طراحیهای میزانسن را در ذهن خود داشت اما در مورد بازیهایمان قبل از فیلمبرداری تمرین
داشتیم و قبل از گرفتن هر پلان من و شهرام با هم گپ میزدیم و به تصمیمات مشترکی برای اجرای
نقش میرسیدیم.
آقای سعید ابراهیمیفر هم که در این کار حضور داشتند، مشورتهای خیلی خوبی به من میدادند؛ البته این افتخار را
داشتم که در درصد بالایی از کارهایم با آقای ابراهیمیفر همکاری داشته باشم و این چندمین تجربه همبازی شدن من
با ایشان بود(dot)
چارچوببندیهای فرمی و تکنیکال مکری بازیگر او را محدود نمیکند؟
درست است که شهرام مکری در
کارش چارچوببندی مشخصی را برای میزانسنها و فرم فیلم در نظر دارد ولی این موضوع بازیگر او را محدود نمیکند،
بلکه صرفا مسیر حرکت را برای بازیگر مشخص میکند.
همه بازیگران، چه در تئاتر و چه در سینما، وقتی قرار است یک نقشی را بازی کنند باید به ژانر
آن نقش توجه کنند تا براساس گونه اجرایی خاصی که آن کار میطلبد نقش را خلق کنند و ارائه درستی
از شخصیت داشته باشند.
من به عنوان بازیگر وظیفه دارم با شناخت آن ژانر و آگاهی از رویکرد کارگردان نقشی که برعهده دارم را
ایفا کنم و خودم را با آن گونه اجرایی هماهنگ کرده و از این فیلترها عبور بدهم.
شاید در اول کار که تازه با شهرام مکری و سینمای او آشنا شده بودم یک سری نگرانیها برایم وجود
داشت ولی وقتی جلوتر رفتیم متوجه شدم که هر کجا که لازم باشد بازی حسی برای این کاراکتر ارائه دهم،
شهرام مکری با حوصله به ایدههای من توجه میکند و خودش هم برای هرچه بهتر شدن آن نقش ایدههای خوبی
به من میدهد.
معمولا بازیگر ایدهداری هستم.
از اینکه ایدههایم رد بشود ناراحت نمیشوم.
مثلا سعی میکنم ۱۰ ایده برای نقشم داشته باشم که اگر ۵ یا ۷ تا از آنها هم رد شد
باز هم ایدهای برای شخصیتپردازی نقشم داشته باشم.
ما لحظه به لحظه برای درست اجرا شدن کاراکتر اشکان با هم گپ میزدیم و شهرام مکری از بسیاری از
ایدههای من استقبال میکرد.
اعتقاد دارم که تمام زندگی ما را حوادث کوچکی تشکیل میدهد که یا از آنها بیخبریم و یا از کنار
آنها به سادگی عبور میکنیم.
فکر میکنم خیلی از اتفاقات کوچک در زندگی ما میتواند تأثیرات بزرگی در ادامه مسیرمان بگذارد.
به نظرم این ریزهکاریهای زندگی است که میتواند به اصل زندگی زیبایی ببخشد یا آن را به مسیر اشتباهی بکشاند.
چقدر خوب میشود اگر همه ما بتوانیم به آن ریزهکاریهایی که در زندگیمان رخ میدهد توجه کنیم.
آیا سینمای شهرام مکری برایتان جذاب بود که پذیرفتید وارد این پروژه شوید یا کاراکتر اشکان را هم دوست
داشتید؟
ترکیبی از هر دو بود.
قطعا برای بازیگر اهمیت دارد که نقش دارای چه ویژگیهایی است و چه جایگاهی در فیلمنامه دارد.
خود کاراکتر اشکان هم برایم خیلی جذاب بود.
چون اصولا بازیگر اکتیوی هستم و کاراکتر اشکان بر خلاف من با آرامش بیشتری رفتار میکرد.
شهرام مکری میگفت باید خیلی کم تحرک داشته باشی و از بازی بدن کمتر استفاده کنی.
برای همین احساس میکردم این یک تجربه نو و تازه در کارنامه بازیگری من است.
علاوه بر اینکه سناریوی «اشکان…
» را خیلی دوست داشتم، همکاری با گروه حرفهای که در این کار حضور داشتند نیز برایم تجربه بسیار جذابی
بود.
کاراکتر اشکان و خصوصیات حسیای که داشت و روند تکامل شخصیت این کاراکتر در طول داستان برایم دوست داشتنی و
لذت بخش بود.
اشکان از میانه فیلم وارد ماجرا میشود و مثل یک نخ تسبیح کل اتفاقاتی که تا آن لحظه دیدهایم را
به هم مرتبط میکند.
همه این موارد مرا به حضور در این فیلم راغب میکرد.
به نظر شما به عنوان یک بازیگر، بازی کردن در فیلمهایی که تجربی هستند با بازی در فیلمهایی که محصول سینمای بدنه است چه تفاوتی دارد؟
قطعا چگونگی اجرای این دو کار با هم تفاوت.
تفاوت کاراکترها، نگاهها و رویکردهای تولیدی این آثار با هم متفاوت است.
هر کدام از این آثار میتوانند در جای خود درخشان باشند.
منظورم این است که تفاوت رویکرد تولیدی، پخش و اجرای این آثار با هم متفاوت است.
دوست دارم در هر دو نوع این آثار تجربه کسب کنم و برایم مهم این است که به عنوان یک
بازیگر چه اثری در آن فیلم میتوانم بگذارم.
اینکه چه رویکردی برای تولید و پخش این آثار مورد نظر است برایم در اولویت نیست.
در سینمای مکری هر اتفاقی به اتفاق دیگر ربط پیدا میکند. شما در زندگی واقعیتان هم بر این باور هستید که وقایع تا این اندازه میتوانند به هم مرتبط باشند؟
خیلی به این قضیه اعتقاد دارم.
اعتقاد دارم که تمام زندگی ما را حوادث کوچکی تشکیل میدهد که یا از آنها بیخبریم و یا از کنار
آنها به سادگی عبور میکنیم.
فکر میکنم خیلی از اتفاقات کوچک در زندگی ما میتواند تأثیرات بزرگی در ادامه مسیرمان بگذارد.
به نظرم این ریزهکاریهای زندگی است که میتواند به اصل زندگی زیبایی ببخشد یا آن را به مسیر اشتباهی بکشاند.
چقدر خوب میشود اگر همه ما بتوانیم به آن ریزهکاریهایی که در زندگیمان رخ میدهد توجه کنیم.
تبیان