عباس غزالی از زندگی شخصی و کاری اش می گوید / او از محدودیت های بازیگریش میگوید
زندگی عباس غزالی
تا مدتها پس از پخش سریال موفق «وضعیت سفید» همه عباس غزالی را با نام عمو بهروز، شخصیت معتاد
اما سرخوش آن سریال میشناختند.
موفقیت این سریال باعث شد غزالی با پیشنهادهایی مشابه همان نقش روبهرو شود اما این بازیگر جوان علاقهای به حرکت
روی نوار موفقیت کار قبلیاش نداشت و تجربه گرایی و پیشرفت برایش از اهمیت بیشتری برخوردار بود.
تا مدتها پس از پخش سریال موفق «وضعیت سفید» همه عباس غزالی را با نام عمو بهروز، شخصیت معتاد اما
سرخوش آن سریال میشناختند.
موفقیت این سریال باعث شد غزالی با پیشنهادهایی مشابه همان نقش روبهرو شود اما این بازیگر جوان علاقهای به حرکت
روی نوار موفقیت کار قبلیاش نداشت و تجربه گرایی و پیشرفت برایش از اهمیت بیشتری برخوردار بود.
صبر، گزیده کاری و تلاش غزالی در این سالها از او یک بازیگر توانا و باتجربه ساخته است؛ بازیگری که
حالا تجربه حضور در کارهای خوب سینمایی مانند «اعترافات ذهن خطرناک من» و «قیچی» را دارد.
به بهانه اکران فیلم «قیچی» گفتوگویی با این بازیگر جوان داشتهایم که خواندنش را به همه ایدهآلیهای عزیز توصیه می
کنیم(dot)
کودکی پر شر و شور من
در دوران کودکی بسیار پر جنب و جوش و پرانرژی بودم و به اصطلاح از دیوار راست بالا
میرفتم.
مطمئنم اگر از مادرم سوال کنید که در بین شش فرزندش کدامشان از همه شیطانتر بود قطعا میگوید عباس
.
(میخندد) تا جایی که خودم یادم است واقعا هم این طور بودم و یک لحظه آرام و قرار نداشتم .
علاقه مندی من به دنیای هنر و بخصوص بازیگری از همان زمان آغاز شد.
از سن خیلی پایین مرتب جلوی آینه در حال شکلک و ادا درآوردن و تقلید از بازیگران و مجریان تلویزیون
بودم.
مادرم تعریف میکند که مدام با لوازم آرایشی او صورتم را رنگ میکردم تا مثلا گریم شوم و برای بازی
آمادگی داشته باشم یا مثلا خانوادهام گاهی مرا در حال لنگیدن میدیدند و نگران میشدند و بعد میفهمیدند که دارم
نقش بازی میکنم.
خلاصه از این شیطنتها و خرابکاریها زیاد داشتم.
(میخندد)
شبی که از خوشحالی تا صبح نخوابیدم
در منطقهای ما زندگی میکردیم که خبری از راهنمایی یک
کودک یا نوجوان در جهت درست و حرفه ای به سمت علایق هنریاش نبود و علاقه من به بازیگری تا
دوره نوجوانی در حد همان تقلیدهای کودکانه باقی ماند تا اینکه در اوایل دوره راهنمایی به آرزویم رسیدم.
در تابلوی اعلانات راهروی مدرسه عنوان شده بود برای اجرای یک تئاتر از علاقه مندان به بازیگری تست گرفته میشود.
آن تئاتر قرار بود در سطح استانی با تئاتر مدارس دیگر رقابت کند و موقعیت خیلی خوبی برای من بود
تا بتوانم بازیگری را برای اولین بار تجربه کنم.
یادم هست که آن شب تا صبح از هیجان و خوشحالی نخوابیدم و فردای آن روز برای تست بازیگری رفتم
و خوشبختانه در نهایت از بین ۶۰ دانشآموز داوطلب انتخاب شدم.
یادش بخیر آن تئاتر در منطقه و استان مقام آورد و من هم جایزه بهترین بازیگر را گرفتم.
یکی از داوران همان جشنواره وقتی متوجه علاقه و استعدادم شد من را به کانون فرهنگی حر که در میدان
راهآهن قرار داشت معرفی کرد.
جایی که پیش از انقلاب کاخ جوانان نام داشت و بعدها فهمیدم بزرگان بسیاری مانند استاد پرویز پرستویی را به
جامعه هنری کشور تحویل داده است.
فیلمسازان مختلفی به آن کانون رفت و آمد داشتند و از علاقهمندان به بازیگری برای حضور در کارهای شان دعوت
میکردند و ورود من به دنیای حرفه ای بازیگری هم به این شکل آغاز شد.
ادای آقاتقی را در میآوردم
وقتی وارد دنیای بازیگری به شکل حرفهایاش شدم تازه فهمیدم بازیگری چقدر با تقلید تفاوت دارد.
در دوران کودکی ادای آقا تقی سریال «آیینه عبرت» را برای اعضای فامیل در میآوردم و آنها را میخنداندم و
حسابی تشویق میشدم و فکر میکردم بازیگری همین است و من هم یک پا بازیگرم.
(میخندد) اما با ورود به کلاسهای بازیگری فهمیدم یک بازیگر مقلد نیست و در اصل بازیگری یعنی آفریدن و خلق
کردن.
بازی هر بازیگر مانند اثر انگشت او میماند .
باید اجرای نقش مال شما شود؛ به طوری که بتوان گفت امضایتان پای آن حک شده است.
عشق به سینما را از پدرم به ارث بردم
خدا را شکر خانوادهام در تمامی مسیر زندگیام یار و حامیام بودند.
وقتی به کلاسهای بازیگری میرفتم با دوستانی آشنا شدم که خانوادههایشان مخالف این کار یعنی حضورشان در کلاس های هنری
و بازیگری بودند اما خانواده من در این مورد هم من را حمایت کردند.
پدر و مادر و حتی برادرهای بزرگترم همیشه مشوقم بودند و اگر تشویقها و حمایتهای آنها نبود من به عنوان
بازیگر تازهکاری که بدون پارتی و آشنا وارد این دنیا شده و با موانع مختلفی روبهرو بودم، شاید هرگز به
هیچ موفقیتی دست پیدا نمیکردم.
پدر مرحومم با اینکه هنرمند نبود و حتی از فضای هنری دور بود اما هنر را دوست داشت و حتی
نظرات کارشناسانهای در این باره ارائه میکرد.
اگر در تئاتر بازی داشتم به دیدن تمرینها و اجراها میآمد و تمامی کارهای تلویزیونی و سینمایام را دنبال میکرد
و همیشه نقطهنظرات جالبی داشت و به درستی کارهایم را نقد میکرد و من هم با عشق و علاقه به
نظراتش گوش می کردم.
پدرم به شدت فیلمبین بود و فیلمهای مورد علاقهاش هم اتفاقا جزو آثار درخشان سینمای جهان
بودند.
من عشق و علاقهام به سینما و بازیگری را از پدرم به ارث بردم(dot)
فیلمی که خیلی برایش زحمت
کشیدم
یکی از تجربیات جذاب من در بازیگری بازی در فیلم خوب «قیچی» است که این روزها در حال
اکران است.
به نظرم دیدن این فیلم میتواند برای مخاطب جالب باشد چرا که فیلمی متفاوت، خاص و تاملبرانگیز است.
در این سالها با احترام به فیلمهای خوب، فیلمهای آپارتمانی زیاد داشتهایم و حالا در فیلم «قیچی» از این جو
و از این فضا دور میشویم و لوکیشنهایی در قطار، دریا، جزیره و…
داریم.
من نقش اصلی این فیلم را بازی میکنم که واقعا نقش سخت، چالشبرانگیز و پیچیدهای بود.
پیام این فیلم هم این جمله است که میگوید «دنیا دار مکافات است.» من این فیلم را خیلی دوست دارم
و برایش خیلی زحمت کشیدم(dot)
برادرم بازیگری را دوست ندارد
برادرم یونس هیچوقت بازیگری را دوست نداشت
و حالا هم کلا آن را کنار گذاشته است.
به نظرم استعداد و نبوغ خاصی در این زمینه دارد اما خب، وقتی علاقه نباشد در نهایت نمیتوان او را
مجبور به انجام کاری کرد.
اتفاقا پیشنهادهای خیلی خوبی هم در زمینه بازیگری دارد ولی فعلا تصمیمی به حضور در عرصه سینما یا تلویزیون به
عنوان بازیگر ندارد(dot) البته قطعا از علاقهمندان به سینماست و این هنر را مشتاقانه پیگیری میکند و علاقه اصلیاش هم
انیمیشن و فعالیت به عنوان انیماتور است که در حال حاضر به شکل جدی آن را دنبال میکند(dot)
ارتباط نزدیک در شبکههای اجتماعی
به شدت از مردم انرژی میگیرم و نظراتشان برایم خیلی مهم است.
ایجاد فضاهای مجازی و شبکههای اجتماعی در این سالها باعث شده است که ارتباط ما با مردم بیشتر و نزدیکتر
شود؛ مثلا اگر تا پیش از این فقط میتوانستم در جاهایی که تردد دارم با مردم صحبت کنم، الان دوستان
و مخاطبانی از شهرهای دیگر و حتی خارج از کشور دارم.
کامنتهایشان را میخوانم و گاهی به آنها جواب میدهم.
به نظرم ارتباطها به این شکل قشنگتر و راحتتر شده است.
ضمن اینکه همیشه نظرات مردم برایم مهم بوده و هست و انتقادپذیر هستم(dot)
بدن بازیگر باید همیشه آماده و
ورزیده باشد
گذشته از اینکه چه شغلی داریم، باید در هر حرفه و سنی که هستیم از روح و
جسممان مراقبت کنیم.
در بازیگری هم مطمئنا یکی از اصول و ابزار، بدن است.
بدن یک بازیگر باید آنقدر آماده باشد و انعطاف داشته باشد تا بدون نگرانی بازی در هر شخصیتی را بپذیرد.
زمان فیلمبرداری سریال «وضعیت سفید» من خیلی حرکات فیزیکی داشتم و مرتب باید بالا و پایین میپریدم و معلق میزدم
و …
اگر بدن آماده نداشتم و در کودکی ورزش ژیمناستیک را تجربه نکرده بودم انجام این حرکات حتما برایم سخت میشد.
در کل ورزش همیشه برایم جدی بوده(dot) ممکن است به خاطر مشغلههای کاری دیگر نتوانم مدام ورزش کنم اما ورزش
را هرگز از زندگیام حذف نمیکنم.
به شدت به فوتبال و شنا علاقهمندم و بدنسازی کار میکنم؛ البته نه در حدی که شبیه آرنولد شوم.
(میخندد) ولی در حدی که بدنم استایل منطقی و خوبی داشته باشد این ورزش را دنبال میکنم.
ازدواج انگیزهام برای کار را بیشتر کرد
خیلی از همکارانم معتقدند با ازدواج برای ادامه کار در فضای
هنری به مشکل برخواهند خورد اما من به عنوان یک بازیگر متاهل هرگز این موضوع را حس نکردم و اتفاقا
فکر میکنم همسرم انگیزهام را برای ادامه کار بیشتر کرده است.
ایشان نهتنها مانع من نشده است بلکه با ورودش به زندگیام در فضای کاری باعث پیشرفت من شده است.
البته این موضوع خیلی به انتخاب بستگی دارد.
همسر من مهندس معمار است و کاملا با فضای هنر آشناست.
ایشان همراه، یار و دوست من است و حتی در زمینه انتخاب نقش ها با من همفکری میکند.
گذشته از فضای کاری، تاهل در زندگی شخصیام هم تاثیر مثبت داشته است.
پس از ازدواج احساس آرامش بیشتری دارم و از زندگی خیلی بیشتر از قبل لذت میبرم.ازدواج انسان را مسئولیتپذیرتر میکند.
من پیش از ازدواج هم به خاطر فوت پدرم شرایطم طوری بود که این موضوع را آموخته بودم چرا که
سنگینی مسئولیتهای مختلفی روی دوشم بود اما ازدواج این مسئولیت را بیشتر کرد.
شاید بهتر باشم بگویم ازدواج از شما یک مدیر میسازد.
من هم احساس میکنم پس از ازدواج مدیرتر شدهام(dot) ازدواج برگی از زندگی است و من دوست داشتم پیش از
آنکه سنم بالا برود آن را تجربه کنم و از این تصمیم و از انتخابم راضی هستم و خدا را
شکر زندگی خوبی دارم.
سفر رفتن بهترین کار دنیاست
اگر از من بپرسند بهترین کار در دنیا چیست؟ من بدون تردید جواب
می دهم« سفر.» سفر حس و حال خیلی خوبی به من میدهد و خیلی اهل مسافرتم.
احساس میکنم انسانها باید کاری کنند که در زندگی به آرامش برسند.
اگر آرامش برایشان خریدنی است آن را بخرند، اگر به دستآوردنی است آن را به دست بیاورند و …
من آرامش را در سفر به دست میآورم.
در واقع وقتی در سفر هستم از ثانیه ثانیه زندگیام لذت میبرم و با هر سفر حس میکنم دوباره متولد
شدهام.
جالب است بدانید بعد از بازی در کارهای سخت به سفر میروم تا بتوانم قوا و انرژی سابق را به
دست بیاورم(dot) برای من که به شدت تجربهگرا و اهل مکاشفه هستم سفر رفتن در حکم کشف زیباییهای جدید و
به دست آوردن تجربیات جالب است و آنقدر در کشورمان و دنیا زیبایی وجود دارد که اگر تمام عمرمان را
هم در سفر بگذرانیم باز هم نمیتوانیم همه آنها را ببینیم.
محدودیت هایی که بازیگر بودن به همراه دارد
خیلی اهل خانه و خانوادهام و رفت آمد با فامیل
را دوست دارم و از آن لذت میبرم.
البته شاید نتوانم خارج از دایره خانواده درجه یک خودم یا همسرم به خاطر همان قضیه محدودیتهایی که بازیگر بودن
دارد رفت و آمد داشته باشم؛ مثلا چند روز پیش مراسم عروسی پسرداییام بود و نتوانستم به این مراسم بروم
.
چند سال پیش به مراسم ازدواج دخترعمویم هم نرفتم.
البته من خیلی دوست دارم در روزهای خوب زندگیشان در کنارشان باشم اما به خاطر همان محدودیتها نمیتوانم این کار
را بکنم و از آنها عذرخواهی میکنم و خوشبختانه آنها هم کاملا من را درک میکنند(dot)
شعرهایی را که
دوست دارم دکلمه میکنم
شعر و موسیقی را دوست دارم.
اخیرا اگر متن یا شعر زیبایی را در کتابها و شبکههای اجتماعی از شاعران خوب و بزرگ بخوانم سیو یا
یادداشت میکنم و آنها را در خلوت خودم دکلمه میکنم.
البته آرشیوی از موزیکهای آرام هم دارم که در زیر صدای خودم پخش میکنم.
گاهی این دکلمهها را در فنپیجی که دوستان آن را اداره میکنند یا کانال تلگرامی که با اعضای خانواده ام
در آن عضو هستیم پخش میکنم.
این گروه تلگرامی که با اعضای خانواده در آن عضو هستیم برایم خیلی عزیز است.
مدیریت این گروه را مادر همسرم بر عهده دارد.
ایشان همچنین یک محفل و شب شعر هر سه شنبه شب دارد که در این محفل به مدت یک ساعت
همه شعرخوانی میکنند و من هم دکلمه هایم را در همان شب پخش میکنم(dot) طرفدار خواننده خاص یا سبک موسیقی
خاصی نیستم و به نظرم همه خوانندهها حداقل یک آلبوم خوب دارند.
کلا گوش کردن به موسیقی برایم کاملا بستگی به روحیهام دارد و ممکن است گاهی پاپ گوش کنم و زمانی
احساس کنم موسیقی سنتی با حال و هوایم سازگارتر است.
بدون مردم ما هیچ هویتی نداریم
تجربه حضور در مدیوم سینما برایم خیلی جذاب است.
امتحانم را در تلویزیون پس دادهام و طبیعی است که دوست داشته باشم بیشتر در سینما کار کنم.
اما در هر مدیومی که کار کنم تمام تلاشم را میکنم به اصطلاح کم نگذارم.
دلیلم هم این است که تمامی این مدیومها یعنی تئاتر، تلویزیون و سینما یک نقطه اشتراک با هم دارند و
آن هم مخاطب است.
مخاطب ما مردم هستند و اگر آنها کارهای ما را نبینند ما هیچ هویتی نداریم.
برای مردم باید بهترین و بیشترین انرژی را گذاشت و تردید نکنید که من احترام فوقالعاده ای برای مخاطبم قائلم
.
اگر این روزها گزیدهکار شدهام و سخت نقشی را میپذیرم و وسواسم به قول برخی از دوستان و همکارانم زیاد
شده، دقیقا به همین خاطر است(dot) من همه اعتبارم را مدیون مخاطبانم هستم و این بار مسئولیتم را بیشتر میکند.
اولین ملاکم برای انتخاب نقش هم علاقه مردم است.
پیش از انتخاب هر نقش با خودم فکر میکنم آیا این نقش به شعور مخاطبم احترام میگذارد؟ آیا تاثیرگذار خواهد
بود و آیا مخاطب از تماشای آن لذت می برد؟ اگر جواب همه این سوالات مثبت باشد نقش را میپذیرم.
بازیگری را شغل نمیدانم
اصلا بازیگری را یک شغل نمیدانم؛ به همین خاطر فکر میکنم باید در کنار آن
یک شغل و حرفه ثابت داشت.
متاسفانه تا الان شغلی در کنار بازیگری نداشتهام اما در این فکر هستم که حرفهای داشته باشم که هم لطمهای
به بازیگریام نزند و هم به آن علاقهمند باشم.
به نظرم بازیگری عشق است و با داشتن چنین دیدگاهی و گزیدهکار بودن این کار جواب معاش را نمیدهد و
سختیهایی را به ما تحمیل میکند.
مسلما داشتن یک شغل در کنار بازیگری میتواند از این سختی کم کرده و امنیت اقتصادیام را تامین کند.
حالا که دوست ندارم بازی در هر کاری را بپذیرم و صرفا به خاطر پول همکاری کنم، داشتن یک شغل
از دغدغههایم کم میکند و دیگر نگرانی بابت اینکه از گرسنگی بمیرم نخواهم داشت.
(میخندد)
استاد پرستویی از بازیگران خوب و بااخلاق کشور ما هستند و من ایشان را خیلی دوست دارم
و هم زندگی جلوی دوربین ایشان و هم زندگی شخصی شان برایم الگوست.
از پلان به پلان بازی ایشان در آثار مختلف درس میگیرم و افتخار میکنم که ایشان تلفنهای من را جواب
می دهند و میتوانم از راهنمایها و مشاورهشان استفاده کنم.
امیدوارم همیشه سلامت باشند و سایهشان بر سر سینمایمان مانا باشد.
فیلمباز هستم و آرشیو بزرگی از فیلم دارم.
به شدت اهل فیلم دیدن هستم؛ به خصوص فیلمهای روز جهان.
جدیدا بیشتر فیلمهای اروپایی و شرق آسیا را میبینم.
اما سریال کمتر میبینم چون کمی در این قضیه تنبلم.
فکر میکنم اگر قرار است یک سریال سی قسمتی ببینم و آن را دنبال کنم بهتر از است به جای
آن بیست تا فیلم ببینم.
مجله زندگی ایده آل