سه شنبه, ۱۷ مهر , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

عبدالرضا اکبری و پسرانش از زندگی شخصی شان می گویند

اشتراک:
عبدالرضا اکبری و پسرانش از زندگی شخصی شان می گویند مهارت های زندگی
عبدالرضا اکبری و پسرانش می‌گویند برخورد اول با هر کسی بسیار مهم است.آنچه در همان یک برخورد تاثیر خودش را نشان می‌دهد خارج از ظاهر، نوع برخورد افراد باهم است.رفتار ما آمیزه‌ای از نوع تربیت، گفتار و عملکردمان است که همه آنها در قالب شخصیت می‌گنجد و شخصیت ما را شکل می‌دهد.قطعا یکی از مهم‌ترین […]

عبدالرضا اکبری و پسرانش

می‌گویند برخورد اول با هر کسی بسیار مهم است.
آنچه در همان یک برخورد تاثیر خودش را نشان می‌دهد خارج از ظاهر، نوع برخورد افراد باهم است.
رفتار ما آمیزه‌ای از نوع تربیت، گفتار و عملکردمان است که همه آنها در قالب شخصیت می‌گنجد و شخصیت ما
را شکل می‌دهد.
قطعا یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های شخصیتی که می‌تواند همه این ویژگی‌های دیگر را تحت‌الشعاع خود قرار دهد اصل احترام گذاشتن
است(dot)

احترام مقوله‌ای دوجانبه است.
یعنی شما اگر می‌خواهید احترام ببینید، باید حتما خودتان هم اهل احترام گذاشتن باشید و برعکس وقتی رفتار محترمانه‌ای را
مشاهده می‌کنید، ناچار تغییر موضع می‌دهید و شما هم از در احترام وارد می‌شوید.
اما در حال حاضر این ویژگی رنگ و لعاب و جایگاه اولیه خود را از دست داده است و حتی
دیگر در اجتماعی پایه‌ای چون خانواده هم شکل اولیه و سابق خود را ندارد.
کمرنگ شدن مقوله احترام در خانواده زمینه‌ای شد تا به جمع صمیمانه خانواده اکبری برویم و با آنها درباره آن
صحبت کنیم.
عبدالرضا اکبری و پسرانش، پندار و عرفان درباره مقوله احترام و صمیمیت در یک خانواده ایده‌آل صحبت می‌کنند.

ایجاد صمیمیت در اعضای خانواده

عبدالرضا اکبری: اینکه چطور می‌شود در محیط خانواده صمیمیت را به وجود آورد و بین همه اعضای خانواده که
هر کدام در تعارض فکر و سلیقه با هم متفاوت هستند، یک فضای دوستانه ایجاد کرد؛ اول از همه این
مسوولیت برمی‌گردد به کسی‌ که اداره خانه برعهده اوست! ولی‌ وقتی‌ عمیقا به این مساله پرداخته می‌شود عواملی را درمی‌یابیم
که در برقراری ارتباط، همه اعضای خانواده احساس رضایتمندی را تجربه می‌کنند.
احترام متقابل، ابراز محبت، مشورت و تبادل نظر، اهمیت دادن به نظرات و خواسته‌های یکدیگر، گذشت و…
ازجمله این رفتارهاست که در روابط خانوادگی علاوه بر ایجاد علاقه‌مندی به یکدیگر، باعث یک حس اطمینان و احترام متقابل
می‌شود.

پندار: وقتی کلمه خانواده را می‌شنویم، همه به یاد جایی می‌افتیم که از بودن در آن لذت می‌بریم؛ جایی
که همه شادی‌های دنیا را می‌توان در آنجا جست‌وجو کرد و همه غم‌های جهان را از یاد برد.
اما خانواده به این معنی برای خیلی از ما تنها رویا و آرزوست و هیچ شباهتی به واقعیت ندارد درحالی‌که
اگر کمی بیشتر برای ساختن خانواده‌ای موفق تلاش کنیم، حتما پیروز می‌شویم.
آن‌وقت است که از حضور در خانواده‌ای ایده‌آل شاد می‌شویم و سعادتمند.
فکر می‌کنم دوره روابط پدرسالاری، زن‌سالاری یا حتی فرزندسالاری به‌نوعی به پایان رسیده و روابط متقابل و تنگاتنگ بین اعضا
حرف اول را می‌زند.
احترام یک خیابان دوطرفه ا‌ست؛ برای به دست آوردن احترام باید احترام گذاشت که خیلی‌ مواقع شاهد آن هستیم و
البته گاهی هم نیستیم و متاسفانه در بعضی‌ از خانواده‌ها این مساله دیده می‌شود.

عرفان: بعضی‌ وقتها احترام گذاشتن را با اطاعت و فرمانبرداری کردن اشتباه می‌گیرند و در اثر یک‌سری اختلاف‌نظرها کار
به جاهای باریک کشیده می‌شود.
شاید این مساله به خاطر بلد نبودن آداب معاشرت باشد.

پندار: آداب معاشرت این نیست که بدانیم چه چنگالی برای چه غذایی است یا چه لباسی را برای چه
مراسمی باید پوشید؟! بلکه یادگیری این مساله ا‌ست که چگونه به دیگران محبت کرده و حس دوست داشتن و از
خود گذشتن را نسبت به خانواده‌ام و کسانی‌ که دوست‌شان دارم ابراز کنم.

حفظ احترام و بالابردن سطح شعور

عبدالرضا اکبری : نکته اصلی‌ در روابط، احترام گذاشتن است.
احترام گذاشتن به این معناست که خواسته‌های یکدیگر را بشناسیم و به آنها اهمیت بدهیم، همچنین نقطه ضعف‌های یکدیگر را
بدانیم و به آنها احترام بگذاریم.

عرفان: مثلا اگر برادرم طرفدار یک تیم فوتبال باشد و من طرفدار یک تیم دیگر، به خواسته و دیدگاهش
احترام می‌گذارم.

پندار: خدا را شکر که همه طرفدار یک تیم مشترک هستیم (باخنده).

عرفان: ولی‌ اگر اینطوری بود فقط با همین ارتباط متقابل می‌شد برای همدیگر ارزش قائل شد و از اختلافات
عمیق جلوگیری کرد.

عبدالرضا اکبری: به هر حال اختلاف‌نظر و سلیقه بین اکثر افراد یک خانواده ممکن است وجود داشته باشد.
یکی‌ از یک رنگ خاص خوشش می‌آید و دیگری از یک رنگ دیگر یا حتی ممکن است افراد در نوع
ذائقه متفاوت باشند و خیلی‌ چیزهای دیگر اما چیزی که در اینجا نمود پیدا می‌کند این است که رفتار احترام‌آمیز
بین اعضای خانواده باعث به وجود آمدن حرمت‌ها می‌شود که به راحتی از بین نمی‌رود، ریشه یک خانواده را محکم
نگاه می‌دارد و حس اهمیت دادن و دوست داشتن را پرورش می‌دهد.

پندار: در خانواده موفق از طرفی‌ فکر می‌کنم اگر کسی‌ مرتکب اشتباهی‌ شد خوب است که آن را بپذیرد
و عذرخواهی‌ کند چون اینطوری هم به خودش احترام گذاشته و هم به دیگران.
این رفتار وقتی‌ از والدین به فرزندان انتقال داده می‌شود، نوعی تربیت را به آنها آموزش می‌دهد که در صورت
بروز اشتباه آن را بپذیرند و سعی کنند آن را جبران‌ کنند.
این صفت مثبت هم به رشد سطح شعور و درک متقابل کمک می‌کند.

عبدالرضا اکبری: احترام گذاشتن همه‌جا ضروری است به‌خصوص در جلوی جمع.
وقتی‌ فردی جلوی جمع به همسر خود، به والدین یا به فرزندش احترام می‌گذارد در اصل برای خودش و خانواده‌اش
احترام قائل شده است.

عرفان: احترام هرکسی دست خودش است و وقتی‌ برای این موضوع ارزش قائل باشد دیگران نیز به همان مقدار
برایش ارزش قائل می‌شوند.

ایجاد رابطه بر پایه صداقت و درستی

پندار: اگر می‌خواهیم روابط خود را با دیگران حفظ کنیم بهتر است همیشه حقیقت را بگوییم.
اگر رابطه ما با اطرافیان‌مان بر پایه صداقت و درستی باشد، از استحکام بیشتری هم برخوردار خواهد بود.
اما گاهی که کارها آن‌طور که می‌خواهیم خوب پیش نمی‌رود، باید کمی شهامت به خرج دهیم و حقیقت را بگوییم.

عرفان: تاثیرگذارترین فرد در تربیت صداقت، مادر است.
بچه‌ها راستگویی را از والدین یاد می‌گیرند و اگر والدین الگوی صحیحی پیش روی فرزندان بگذارند، قطعا فرزندان سالم تربیت
خواهند شد.

عبدالرضا اکبری: در زندگی مشترک نیز صداقت جایگاه بسیار بلندی دارد.
وقتی من راست می‌گویم، احساس آرامش می‌کنم.
وقتی در کار خود صداقت دارم، می‌توانم به دیگران نیز کمک کنم تا این کار را یاد بگیرند.
همیشه سر پیمان خود باشید.
وقتی می‌گویید « بله »، حتما آن کار را انجام دهید و هروقت می‌گویید « نه »، بازهم سر حرف
خود بمانید.
در عین حال اگر سعی کنیم که با دیگران در بیان احساسات خود صادق باشیم، این‌کار به آنها هم کمک
می‌کند که از نظر احساسی صداقت بیشتری از خود نشان دهند.
زمانیکه از نظر احساسی صادق باشیم، دیگر مجبور نخواهیم بود تا کارهایی که به دلخواه‌مان نیست، انجام دهیم.

پندار: آدم در شرایط بحرانی فقط کافی است یک نفس عمیق بکشد و حقیقت را بگوید، آنگاه می‌تواند با
خیالی آسوده اشتباهش را جبران کند.
ما آزاد هستیم که خودمان باشیم و والدین‌مان نیز ما را همانطور که هستیم قبول خواهند کرد.
زمانیکه ما را همانطوری که هستیم بپذیرند – نه به‌عنوان تصویری که ما تصور می‌کنیم باید آنگونه باشیم- احساس امنیت
درونی بیشتری به ما دست خواهد داد.
از سوی دیگر اگر همواره در زمان کودکی از بیان احساسات واقعی‌مان منع شویم، والدین‌مان هرگز قادر به دیدن خود
واقعی ما نخواهند شد.
چنین بچه‌هایی هرچه که بیشتر می‌گذرد، بیشتر از والدین خود فاصله می‌گیرند و در دوران نوجوانی این شکاف بیش از
پیش مشهود خواهد شد.

عرفان: گاهی فرد آن توانمندی را در خود احساس نمی‌کند و برای اینکه شرایط و موقعیتش را حفظ کند،
متوسل به دروغگویی می‌شود یا رفتارهایی انجام می‌دهد که پوششی برای تهی بودنش باشد تا بتواند موقعیت خود را حفظ
کند.

عبدالرضا اکبری: صادق نبودن با دیگران و نبود اعتماد بین مردم، خواه‌ناخواه می‌تواند به عرف و درنهایت به فرهنگ
غلطی تبدیل شود که دیگر نمی‌توان غبار آن را از جامعه زدود و حتما می‌دانید که آفتاب پشت ابر نمی‌ماند.
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من.
تصور می‌کنم صداقت کامل، زندگی‌ام را راحت‌تر کرده و باعث می‌شود متوجه شوم چه کسی من را همانطور که هستم
می‌پذیرد.

مشورت و حمایت برای پیشرفت

عبدالرضا اکبری: وقتی‌ از دوران کودکی به فرزندان خود این را می‌آموزیم که با ما صادق باشند و طریقه
راستگویی را فرا بگیرند درواقع بستری مهیا می‌شود که فرزندان همواره در انجام خیلی‌ امور با والدین خود مشورت کنند.
مشورت درهای بسته را باز می‌کند، اغلب چنان به درهای بسته چشم می‌دوزیم که درهای باز را نمی‌بینیم؛ در گفت‌وگو
و تعامل درهای بسته باز می‌شود.

پندار: آنجا که همه مثل هم فکر می‌کنند، هیچکس خیلی‌ فکر نمی‌کند.
مشورت انسان را از یکسونگری و اشتباهات پی‌درپی‌ نجات می‌دهد.
شور و مشورت، جو خانواده را به محیطی دوستانه تبدیل می‌کند.
در تصمیم‌گیری‌ها همه سهیم هستند، بیشتر احساس تعلق به خانواده می‌کنند و در رعایت منافع آن دلسوزتر خواهند بود؛ همچنین
بدون آنکه تحمیلی احساس کنند وظایف و تکالیف خود را انجام خواهند داد.

عرفان: چون موضوعات از دیدگاه‌های مختلف بررسی می‌شود، تصمیمات بهتر و سنجیده‌تر خواهد بود.
با گفت‌وگو و مشورت به تفاهم می‌رسند و سعی می‌کنند اگر سوء‌تفاهمی به وجود آمد، آن را در درون خود
بدون اینکه کسی بفهمد حل کنند.

عبدالرضا اکبری: در بین اعضای خانواده جمله « به من چه؟ یا به تو چه؟ » رد و بدل
نمی‌شود؛ چراکه اعضا به گفت‌وگو و مشورت منطقی اعتقاد دارند و احساس مسوولیت می‌کنند.
افراد به یکدیگر اعتماد دارند و از این اعتماد سوء‌استفاده نمی‌کنند و اعتماد را یکی از پایدارترین ویژگی خانواده موفق
می‌دانند.
به حریم یکدیگر احترام گذاشته و از حدود مشخص‌شده خود فراتر نمی‌روند.

پندار: اعضای خانواده باید نگران سلامت روحی و جسمی یکدیگر باشند و از هم مراقبت کنند.
اگر چنانچه مشکلی به وجود می‌آید، باید در حل مشکل نهایت تلاش را بکنند.
اعضای خانواده برای رشد یکدیگر تلاش کرده و زمینه پیشرفت خانواده را فراهم می‌کنند.

مشارکت همه  در امور خانواده

عبدالرضا اکبری: تمام اعضای خانواده باید بتوانند به راحتی نظر خود را بیان کرده، درباره مشکلات صحبت کنند و
از دیگران هم مشورت بخواهند.
به‌طور حتم این روش به‌نفع تمام افراد خانواده است.
این بحث و مشورت‌ها می‌تواند درباره مسائل اقتصادی خانواده، موضوعاتی ساده‌تر مانند رنگ‌آمیزی و نوع چیدمان خانه یا مسائل شخصی
باشد، اما موضوع هر چیزی که باشد، همه باید در تصمیم‌گیری شرکت کنند تا بهترین نتیجه را بگیرند.

پندار: البته در برخی از خانواده‌ها هم شرایط برعکس است؛ یعنی چون اعضای خانواده حس مسوولیت‌پذیری کمتری دارند، تمام
تصمیم‌گیری‌ها به عهده یک نفر است.
در این خانواده‌ها اصلا کسی اهمیتی به مسائل خانوادگی نمی‌دهد و برای‌شان مهم نیست چه اتفاقی در خانواده می‌افتد.
شرایط وقتی بدتر می‌شود که کارها به‌خوبی پیش نرود و همه آن فرد را محکوم کنند.
یعنی کسی که همیشه مسوولیت انجام کارها را به عهده داشته، باید بدون عیب و نقص و به تنهایی تمام
کارهای خانه را انجام دهد.
مشخص است که چنین طرز فکری تا چه حد غیرمنطقی و آزاردهنده است.

عرفان: ساعات پایانی روز که همه افراد خانواده دورهم جمع می‌شوند، بهترین زمان برای صحبت و مطرح کردن مسائل
خانوادگی است.
در این زمان باید مسائل مهم خانواده را مطرح کنید و با کمک دیگر افراد، تصمیم نهایی را بگیرید.
با این کار همه افراد خانواده در برابر یکدیگر و در برابر خانواده خود احساس مسوولیت بیشتری می‌کنند.

پندار: در‌ ‌این‌ ‌خانواده‌ ‌به‌ ‌جای‌ ‌مردسالاری‌ ‌یا‌ ‌زن‌‌‌سالاری‌، ‌حق‌‌‌سالاری‌ ‌حاکم‌ ‌است.

علاقه، عشق، محبت، صفا و یکدلی

پندار: افراد به هم افقی نگاه می‌کنند نه عمودی.
یعنی هیچکس خود را برتر از دیگری و در مقام قدرت نمی‌بیند.
همه اعضا احساس برنده و موفق بودن و امید داشتن می‌کنند و خودشان را در زندگی برنده می‌دانند(dot) آنها در
کنار هم احساس امنیت و آرامش می‌کنند، نه ترس و اضطراب یا تنش و درگیری.

عبدالرضا اکبری: علاقه، عشق، محبت، صفا و یکدلی خود را هم در رفتار و هم در گفتار به یکدیگر
ابراز می‌کنند.

عرفان: اگر مشکلی پیش بیاید به راه‌حل فکر می‌کنند و دنبال مقصر و گناهکار نمی‌گردند.
دست به علت‌یابی و ریشه‌یابی آن مشکل می‌زنند و راه‌حل منطقی ارائه می‌دهند.

پندار: خانواده‌های خوشبخت تلاش دارند که بچه‌های خوب و خوشبختی نیز به جامعه تحویل دهند.
وقتی صحبت از مشورت می‌شود، اولین چیزی که به نظرمی‌رسد این است که کسی مشکل‌ یا مساله‌ای دارد و درباره
آن با کسی که بیشتر می‌داند صحبت می‌کند تا مشکلش حل شود.

عبدالرضا اکبری: مشورت را به معنی صلاح‌اندیشی و کنکاش درباره یک موضوع هم می‌دانند.
در خانواده‌های موفق معمولا وقتی مشکلی ایجاد می‌شود، همه اعضای خانواده با همفکری و مشارکت هم برای حل آن تلاش
می‌کنند.
شاید خیلی از ما این نکته مهم را نادیده بگیریم؛ اینکه همفکری و مشارکت برای حل مسائل خانواده وظیفه همه
است، حتی بچه‌ها.

پندار: درحقیقت وقتی از کودک نظری خواسته می‌شود و او می‌بیند که نظرش برای همه اعضای خانواده مهم است،
خودش را در برابر خانواده مسوول می‌داند و سعی می‌کند بهترین تصمیم را بگیرد.

الگوبرداری و احساس مسوولیت

پندار: همین که در زندگی‌ مسیرهایی را انتخاب می‌کنم که روزی پدرم رفته شاید نشان
از یک الگوبرداری باشد.
شاید این تداعی شود که پدرم مرا در این حرفه حمایت می‌کند و تمام تجربیاتش را در اختیار من قرار
می‌دهد تا بتوانم پیشرفت کنم و به آن جایگاهی که می‌خواهم برسم.
از سوی دیگر وظیفه من این است که علاوه بر پدر و مادرم این پشتیبانی‌ را از برادرم داشته باشم.

عبدالرضا اکبری: الگوبرداری تنها این نیست که کوچکترها از بزرگترها درس یاد بگیرند، گاهی کوچکترها کاری می‌کنند که خردمندانه
است و قابل الگوبرداری.

عرفان: اینجوری احساس گروه و تیم بودن را می‌شود بین خودمان داشته باشیم و البته داریم؛ از تجربیات همدیگر
استفاده کردن نتیجه خیلی‌ بهتری نسبت به فردی عمل کردن داده است و من هم در ادامه تحصیل و ادامه
زندگی‌ام از این مسائل دریغ نمی‌کنم.

پندار: البته باید از زحمات مادرم و تمام تلاشی که در کنار پدرم برای به وجود آمدن چنین محیطی‌
در خانواده زحمت کشیده تشکر کنیم، شاید گاهی به خاطر حرفه بابا و نبودش در تهران- به خاطر کارها- باری
را در حمایت و نگهداری ما به تنهایی به دوش کشیده و همیشه راهنمایی‌ها و حرف‌هایش در زندگی‌ ما اثرگذار
بوده است و واقعا جای‌شان در این مصاحبه خالی‌ بود.

عبدالرضا اکبری: صداقت از احترام به خود شروع می‌شود، به خانواده می‌رسد و به جامعه ختم می‌شود.
ما در کنار هم دوست داریم حرمت‌ها را حفظ کنیم تا به روند رشد فکری و موفقیت‌های کاری در جامعه
منتهی‌ شود و مهم‌ترین مساله که در چهارچوب خانواده روی آن تاکید داریم، رفاقت و صمیمیت است که نقطه اوج
اینها صداقت است.
صداقت بهترین سیاست است اگرچه شفاف و زلال بودن و صداقت گاهی همانند یک رودخانه است که شن‌های کف آن
به وضوح دیده می‌شوند و هرکسی از راه می‌رسد سنگی‌ برمی‌دارد و اولین برخورد تو را نشانه می‌رود.
اما درمجموع صداقت بهتر از دروغ است.

عرفان: آیا یک فرد دروغگو قابل احترام است؟ و آیا شما به کسی که مورد احترام‌تان است دروغ می‌گویید؟

پندار: قطعا اینطور نیست.
اگر می‌خواهید صادق باشید، باید دقیقا همانطور که فکر می‌کنید، صحبت کنید و رفتارتان نیز دقیقا مطابق گفته‌های‌تان باشد.
اگر بتوانید یک چنین اتحاد و هماهنگی میان افکار، الفاظ و اعمال خود به وجود بیاورید، می‌توان شما را به‌عنوان
نمونه کامل یک انسان شریف به دیگران معرفی کرد.

عبدالرضا اکبری: کسانی که اصل صداقت را رعایت نمی‌کنند، دورتادور خود مرز می‌کشند و تمایلی به برقراری ارتباط متقابل
با دیگران ندارند.
صداقت در وهله اول نفعش به خود فرد می‌رسد اما صداقت با صراحت تفاوت دارد.
بسیاری از افراد برای فرار از صراحت، دروغ می‌گویند و تصور می‌کنند دروغ مصلحتی گفته‌اند درحالی‌که انسان صادق به خوبی
تشخیص می‌دهد کدام حرف را به چه کسی و در چه زمان و مکانی بگوید.

عرفان: بهتر نیست که حقیقت را بگوییم، حتی اگر مشکلی برای ما پیش بیاید؟ زیرا همین دروغ گفتن موجب
دردسر بعدی خواهد شد.

شباهت بین اعضای خانواده

عبدالرضا اکبری: شباهت ظاهری یا شباهت رفتاری؟ خب از نظر ظاهر تقریبا به هم نزدیکیم.
هرکدام‌مان یک ویژگی‌های شباهتی در چهره‌، نوع ایستادن یا حرف زدن‌مان وجود دارد اما این نکته طبیعی است که از
نظر اخلاقی‌ یا طرز فکر تفاوت‌هایی را با هم داشته باشیم.

پندار: من همیشه از بچگی‌ با این قضیه مشکل داشتم که از من می‌پرسیدند شبیه پدرت هستی یا مادرت؛
هنوز هم می‌پرسند.
البته این عادی است که هم از پدر هم از مادر چیزهایی در ظاهر آدم به ارث برده می‌شود و
گاها به یکی‌ نزدیکتر است اما این سوال را دوست نداشتم و برای من شباهت‌های اخلاقی مهم است و دوست
دارم خودم را به طرز فکر و اخلاقیات پدر و مادرم نزدیک کنم؛ چون آنها برای من الگو بودند و
هستند.
به نظر خودم عرفان بیشتر شبیه پدر ا‌ست البته چهره‌اش شیطان‌تر است.

عرفان: به پدرم شبیه هستم ولی‌ همیشه یکسری حرکات و رفتار در هر سه نفرمان هست؛ مثل وقتی‌ که
یکی‌ از فیلم‌های قدیمی‌ پدرم پخش می‌شود و اکثرا به پندار می‌گویند که چقدر شبیه جوانی‌های پدرت هستی.

مجله زندگی ایده آل

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
مهارت های زندگی
بیشتر >
ترک اعتیاد