علی انصاریان از زندگی شخصی اش می گوید ، کاش قبل از مادرم بمیرم
علی انصاریان
بسیاری او را رسانهایترین فوتبالیست تاریخ ایران میدانند چرا که در زمان بازیاش همواره به دلیل حواشی زیادی که داشت،
یک چهره جنجالی و رسانهای بود و حتی از معدود بازیکنانی بود که برای هر دو تیم پرسپولیس و استقلال
بازی کرد!
علی انصاریان جدا از حواشی و جنجالهای فوتبالیاش، وارد عرصه هنر هم شد و در همان زمان
که یک فوتبالیست جوان بود، به شکل خیلی محدود به بازیگری هم پرداخت و حالا در دوران بازنشستگی خود از
ورزش، خیلی حرفهای و جدی به کار تهیهکنندگی و بازیگری میپردازد و گویی فراموش کرده است که روزگاری یک فوتبالیست
مطرح بوده است! اما جدا از قصه فوتبالیست بودن یا هنرمند بودن علی انصاریان، باید او را عضوی از
خانواده انصاریان بدانیم که اتفاقا در این حیطه بسیار کمحاشیه و آرام بوده است.
خانواده او یک خانواده کمجمعیت است و اتحاد و صمیمیت خاصی در میان آنها وجود دارد؛ طوری که دیگر
در این خانواده ستارهای به نام علی انصاریان وجود ندارد، بلکه او پسری مطیع و آرام برای مادرش و برادری
دلسوز و مهربان برای خواهر و برادرش است.
زمانیکه از علی انصاریان دعوت کردیم تا برای مصاحبهای خانوادگی در خدمت او و اعضای خانوادهاش باشیم، خودمان هم
فکرش را نمیکردیم که بتوانیم در خدمت تمام اعضای خانواده او باشیم.
مادر بزرگوار خانواده (حاجیهخانم سادات شاهولایتی) در کنار علی بود و محمد انصاریان (برادر بزرگتر علی)، فاطمه انصاریان (خواهر علی)
و حامد اژدری (داماد خانواده) هم آنها را همراهی میکردند و ما به واقع در کنار یک خانواده ایدهآل حضور
داشتیم.
مادر از نگاه علی انصاریان؟
مادر شریفترین و پاکترین موجود است.
به نظر من اگر خدا میخواست قدرت خود را به ما نشان دهد، با آفریدن مادر این کار را انجام
داده است.
تمام خوبیهای خدا در مادر خلاصه شده است.
چقدر موفقیت امروز خود را مدیون مادرتان هستید؟
همه آن را؛ البته هم مدیون پدرم هستم و هم مدیون مادرم.
پدرم خدابیامرز من و برادرم (محمد) را برای پیشرفت خیلی تشویق میکرد و در کنار مادرم نقش عمدهای برای پیشرفت
ما داشت.
او کل هفته را سرکار بود و فقط روز جمعه- تنها روز تعطیل او- از صبح تا شب درخدمت ما
بود؛ ابتدا ما را به حمام میبرد، بعد به خانه برمیگشتیم، ظهر به لالهزار میرفتیم و فیلم تماشا میکردیم و
بعد از آن به استادیوم آزادی برای تماشای فوتبال میرفتیم.
مادرم هم که جای خود دارد؛ زحمات او برای ما بیدریغ بود و در هیچ کاری برای ما کوتاهی نمیکرد.
پس ایشان نگذاشتند که شما کمبودی در کودکی داشته باشید؟
ما خانواده ثروتمندی نبودیم.
من در یک خانه ۴۰ متری بزرگ شدم.
من و محمد با هم بلال میفروختیم، شانسی و آلاسکا میفروختیم.
بعد از آن تراشکاری، قابسازی، مکانیکی و…
کارهایی بود که من در طول تابستان انجام میدادم.
در بازار هم پادویی کردهام؛ برای اینکه پول اتوبوسی را که با آن سر تمرین میرفتم تامین کنم.
شاید باورش برای خیلیها سخت باشد اما من اینگونه زندگی کردهام.
چقدر در تمام این سالها سعی کردید فرزند خوبی باشید و زحمات مادرتان را جبران کنید؟
خیلی.
هر زمان هر پولی که به دست آوردهام، ۷۰ درصد این پول را برای خانوادهام کنار گذاشتهام و خودم تنها
۳۰ درصد آن پول را برداشتهام.
همیشه اولویت اول من خانوادهام است و بعد به خودم اهمیت میدهم.
من هرچه دارم از صدقه سر پدر و مادرم است.
حاضرید برای مادرتان چه کارهایی انجام بدهید؟
دوست دارم آنقدر زندگی کنم که یک روز قبل از مادرم نباشم.
آیا مادرتان آرزویی داشته که شما برایش برآورده کنید؟
سعی میکنم که سالی یکبار مادرم را به مشهد بفرستم
ولی فکر کنم سفر مکه یکی از آرزوهای مادرم بود.
نکته جالب آنکه آن سالی که مادرم را به مکه فرستادم و ایشان از سفر برگشتند، من همراه تیمملی در
بازیهای جام ملتهای آسیا، در سوریه و در حرم مطهر حضرت زینب (س) بودم و خودم ۷۰ روز بعد به
سفر مکه رفتم.
فکر میکنید مادرتان به دلیل شهرتی که شما دارید.
بین شما و فرزندان دیگر فرق گذاشته است؟
صددرصد.
همیشه غذایی را که من دوست داشتم درست میکند (باخنده).
البته گاهی از ما میپرسید که غذا چی میخورید و ما هم اسم غذایی را میگفتیم ولی او باز هرچه
را که خودش دوست داشت، درست میکرد.
و پدرتان چطور؟
سال ۸۸،۸۷ درگیر مریضی پدرم شدم و جا دارد که اینجا از حاج محمدرضا زنوزی رئیس
باشگاه گسترش هم تشکر ویژهای داشته باشم و از فرهاد کاظمی عزیز.
من مدام در حال تردد بین تمرین و بیمارستان بودم.
این عزیزان خیلی به من کمک کردند.
آن سالها آنقدر تحت فشار بودم که دیگر نمیخواستم فوتبال بازی کنم.
حتی این روزها در فیلمهایی که بازی میکنم، بالاترین حس من زمانی است که به پدرم فکر میکنم و گریه
میکنم؛ یعنی به من میگویند سه، دو، یک…
بعد از ۳۰ ثانیه گریه میکنم.
چون یاد تمام خاطراتی که با پدرم داشتم، میافتم.
پدر من فرد خیلی آرامی بود.
محمد خیلی شبیه به پدرمان است و همیشه با نگاه کردن به محمد یاد او میافتم.
شهرت در تمام این سالها باعث نشده از مادر و اعضای خانواده دور شوید؟
اصلا شهرت روی روابط ما
تاثیر نگذاشته است.
من هم آدمی هستم مثل محمد و مثل شما.
شهرت لطفی است از جانب خدا و از نظر من هیچ فرقی بین من و آن کارگر عزیز شهرداری که
شبها صدای خشخش جارویش را میشنویم، نیست.
با شهرت هیچ اتفاقی برای کسی نمیافتد.
صد هزار نفر در استادیوم تو را تشویق میکنند ولی دو ساعت بعد استادیوم خالی است و هیچ صدایی و
هیچ تشویقی در کار نیست.
چرا تاکنون ازدواج نکردید و همسر ایدهآل از نگاه شما چه کسی است؟
تنها ملاک من انسان بودن است.
پول، ثروت، شهرت و…
هیچکدام برایم اهمیتی ندارد.
تنها انسان بودن برایم اهمیت دارد؛ اینکه همسر من قرار است در آینده مادر فرزندان من هم باشد، مهم است
که چطور آدمی باشد.
هنوز به آن انتخاب نرسیدهام.
فکر میکنید اگر ازدواج کنید از مادرتان دور میشوید؟
اصلا چنین چیزی امکان ندارد.
شرط من برای ازدواج این است که خانهای بگیرم که مادرم طبقه بالای همان خانه زندگی کند که همیشه بالای
سرم باشد.
حضور مادرم در زندگی من همیشگی است.
مادرم شرایط سختی را گذرانده.
چهلم پدرم بود که مادر مادرم نیز فوت شدند و واقعا مادرم شرایط بدی را تحمل کرد.
با توجه به علاقهای که مادرتان برای ازدواج شما دو برادر دارد، چقدر خودشان در این مسیر تلاش کردهاند؟
تلاش که تا میتوانسته، کرده است ولی تلاشش جواب نداده (باخنده).
علی انصاریان را برای ما تعریف کنید؟
ساده، خودمانی ولی همیشه در لاک خودش است و کاری به کار
کسی ندارد؛ مگر اینکه به کارش کار داشته باشند.
خیلی وقتها میبینم و میبخشم ولی تا آخر عمر فراموش نمیکنم.
علی انصاریان کسی است که لطف خدا شامل حالش بوده و از صدقه سر مادر و پدرش به جایی رسیده
است.
خدا را شکر که هیچوقت دستم جلوی کسی دراز نبوده است.
چطور شد که تبدیل به یک فوتبالیست حرفهای شدید؟
خیلی اتفاقی…
! ما از بین ۵هزار نفر به تیم تهران دعوت شدیم.
بعد از آن به تیم نوجوان پیام رفتم که آن زمان بهترین تیم نوجوانان بود.
بعد از آن بانک سپه و بانک ملی و بعد به مرور در مسیر افتادم.
اواسط به خاطر اینکه چندین بار مچ پایم پیچ خورده بود، نمیخواستم دیگر بازی کنم ولی همه اتفاقات بدون دخالت
من پشت سر هم رخ داد.
به آرزوهای فوتبالیتان دست پیدا کردید؟
نه…
حضور در جامجهانی واقعا آرزویم بود که متاسفانه ۲۰ روز قبل از بازیها رباط صلیبی پایم پاره شد و هرگز
به این آرزویم نرسیدم!
بعضیها معتقد هستند از زمانیکه از پرسپولیس جدا شدید دیگه هیچوقت موفق نبودید.
اصلا دیگر دوست نداشتم که فوتبال بازی کنم.
با احترامی که برای همه تیمهایی که به آنها محلق شدم قائل هستم، در پرسپولیس به خاطر علاقهای که به
این تیم داشتم با عشق بازی میکردم.
عاشقانه پرسپولیس را دوست داشتم ولی دیگر شرایطی پیش نیامد که به پرسپولیس بازگردم.
حاضر بودم برای پرسپولیس مجانی بازی کنم.
اگر به عقب بازگردیم امکان ندارد که دوباره آن تصمیم را بگیرم و از پرسپولیس جدا شوم.
حتی دیالوگهای من در فیلم «انتقال» دقیقا حس درونی خودم از این اتفاق بود.
چرا به مربیگری نپرداختید؟
دوره کلاسهای B و C مربیگری را گذراندهام و فقط دوره A باقیمانده است.
خیلی دوست دارم که به کار مربیگری بپردازم؛ بالاخره ۲۰ سال به عنوان فوتبالیست در این عرصه حضور داشتم.
چطور جذب سینما و بازیگری شدید؟
من همیشه عاشق سینما بودم و از همان کودکی با فیلمهایی مثل «قیصر»،
«گوزنها»، «دادشاه» و «مادر» بزرگ شدم و عاشق سینما هستم.
من فیلم عقابها را با محمد ۵بار دیدهام! عاشق سعید راد بودم.
فیلم عروس یکی دیگر از فیلمهایی بود که چندبار دیدهام.
پدرم هم فیلمهای وسترن دوست داشت و بعدش هم دوره فیلمهای فردین بود و ما با همه این فیلمها بزرگ
شدیم و عشق بازیگری همیشه در من وجود داشت.
تهیهکنندگی چرا برای شما مهم شد؟ درآمدی که از فوتبال داشتید چقدر به این موضوع کمک کرده است؟
همهاش
پول فوتبال است و مدیون فوتبال هستم و تصمیم گرفتم چیزی را که دوست دارم و به آن اعتقاد دارم
بسازم.
فیلم جدیدی هم دارم به نام «دزیره» که ساخت آن هنوز به پایان نرسیده ولی خیلی به موفقیت آن امیدوارم.
در این بین در بازیگری هم سعی کردهام همه نقشهایی را که بازی میکنم کاملا متفاوت باشند.
عدهای از اینکه ورزشکاران مختلف سمت کارهای هنری و سیاسی رفتهاند زیاد راضی نیستند و حس میشود از شهرت
خود سوءاستفاده میکنند؟
فیلم «کلاف» از من پخش شده و فیلم «هدیه» هم به زودی اکران میشود و فکر میکنم
با دیدن اینها طرز فکر مردم نسبت به من عوض شود و شاید بعد از دیدن این فیلمها بگویند که
علی انصاریان یک مقدار بازیگری بلد است.
من بازی نمیکنم بلکه با نقشهایم زندگی میکنم؛ با آن فیلم، با آن موسیقی و با آن نقش زندگی میکنم.
من حتی در سریال «کیمیا» در نقشی منفی بازی کردهام!
نگاه شما به نسل جدید فوتبالیستها چیست؟
من با این
موضوع که میگویند بازیکنان جوان امروزی تعصب ندارند، کاملا مخالف هستم.
شاید فقط این پول و اقتصاد است که اتفاقاتی را در زندگی انسانها ایجاد کرده که چنین طرز فکری ایجاد
شده است.
من سالها به عشق پیراهن پرسپولیس بازی کردم؛ مثل حالا که فکر میکنم فیلمی که باید بسازم این است که
یک قشر باید با آن همدردی و همفکری کنند.
من بیپولی و سختی زیادی کشیدهام؛ برای همین به راحتی میتوانم درد مردم را درک کنم.
جوانهای امروزی شرایط کاملا متفاوتی نسبت به ما دارند.
دوست داشتید در مقطع فعلی فوتبال بازی کنید؟
نه، اتفاقی که دوست داشتم در فوتبال برایم رخ بدهد در
دهه ۷۰ افتاده و من با غولهای تاریخ فوتبال ایران مثل عابدزاده، علی دایی، علی کریمی، مهدویکیا، کریم باقری و
…
همبازی بودم و این، افتخاری بود که اواخر فوتبال آنها با اوایل بازی من همراه شد.
دوست ندارم با نسل جدید بازی کنم چون فوتبالیستهای دهه۷۰ یک سر و گردن از فوتبالیستهای دهه۹۰ بالاتر و گرانتر
هستند.
و برای سوال آخر نظرتان درباره شبکههای اجتماعی و حضور افراد مطرح در این صفحات چیست؟
من اینستاگرام دارم
و چیزهایی را که به آنها اعتقاد دارم داخل صفحه خودم میگذارم و خیلی اهل حرفهای عجیب و غریب و
پستهای عجیب نیستم و به چیزی که میگویم اعتقاد دارم و این رفتار در من وجود دارد و نمیتوانم خودم
را عوض کنم.
فضای مجازی خیلی خوب است ولی باید فرهنگسازی بشود چون هنوز خیلیها بلد نیستند از این فضاها استفاده کنند.
من واقعا از بعضی پستها و اظهارنظرها و توهینها که در این شبکهها اتفاق میافتد.
دلخور میشوم و افسوس میخورم ولی اگر کسی را دوست ندارید به صفحه آن شخص نروید و نظر ندهید!
——————————————————————————–
گفتگویی کوتاه با مادر علی انصاریان
علی چطور پسری برای شما بوده؟
خدا را شکر علی بچه خیلی خوبی بوده
و هست.
البته من معتقد هستم که هیچ بچهای بد نیست و اگر پدر و مادر بتوانند بچهها را خوب تربیت کنند
و فرزندانی صالح را به جامعه تحویل دهند، همه بچهها خوب هستند.
از اینکه علی فوتبالیست شد، راضی هستید؟
کلا من با فوتبال و فوتبالیست شدن علی مخالف بودم و چون
خودم در درسهای حوزوی حضور داشتم، دوست داشتم علی هم در این زمینه درس بخواند و حتی روحانی شود.
البته الان ناراضی نیستم چرا که حالا هم آدم موفقی بوده و هست و کارهایی را که در زندگیاش انجام
داده طوری نبوده که خدا را از خودش ناراضی کند و رفتار و کرداری که از علی میبینم خیلی خوب
است.
علی چقدر برای شما نقش یک پسر خوب و فداکار را داشته است؟
خیلی زیاد…
همیشه و از زمانی که بچه بود به یاد دارم که چقدر احترام و فداکاری برای خانواده را در کارهایش
داشت.
زمانیکه من در صف شیر و گوشت بودم او همیشه بازی را رها میکرد و برای کمک میآمد؛ شاید خیلی
از بچهها این کار را نمیکردند.
از همان بچگی خیلی زحمتکش بود و واقعا هرکاری که از دستش برمیآمد، انجام میداد.
الان هم که بزرگتر شده، قطعا وظیفهشناستر شده است و همان کارها را خیلی بیشتر و بهتر انجام میدهد.
چرا تا حالا براش زن نگرفتید!؟
من بارها به او برای ازدواج گفتهام ولی خودش باید بخواهد و من
همیشه دعا میکنم که زودتر ازدواجش را ببینم.
به نظرم هرچه زودتر ازدواج کند، بهتر است ولی فعلا خودش نخواسته که این اتفاق بیفتد.
الان که بازیگری را دنبال میکند خیال شما راحتتر است یا وقتی که فوتبالیست بود؟
کلا هر موقع که
برای رضای خدا کاری انجام دهد، من راحتتر هستم.
فوتبال را خیلی دوست داشت و از بچگی بازی میکرد ولی من همیشه استرس داشتم چرا که خیلی تعصب داشت
و میخواست پولی را که میگیرد حلال باشد و من همیشه میترسیدم مبادا آسیب ببیند.
همین حالا هم خیلی به حلال و حرام پایبند است چون پدرش هرگز پول حرام به خانه نیاورده و همیشه
روی حلال و حرام دقیق بودیم و بچهها را هم اینطوری تربیت کردیم.
وقتی مسابقه فوتبال داشت، اگر منزل بودم، بازیهایش را نگاه میکردم و همیشه براش دعا میکردم.
بین علی و بقیه بچهها فرق میگذارید؟
واقعا فرق نمیگذارم و فکر میکنم همه والدین اینطور رفتار میکنند.
در واقع این رفتار خود بچههاست که باعث میشود تفاوت ایجاد شود.
رفتار بچهها با پدر و مادر و احترامی که برای والدین قائل هستند باعث میشود که والدین به سمت آن
بچه بیشتر گرایش پیدا کنند.
از علی به عنوان یک مادر راضی هستید؟
بله، واقعا از علی راضی هستم و امیدوارم که خداوند هم
از علی راضی باشد و عاقبت همه جوانها خیر باشد.
اگر ازدواج کند من بیشتر هم از دستش راضی میشوم.
——————————————————————————–
گفتگویی کوتاه با محمد انصاریان
شما چند سال از علی بزرگتر هستید؟
سه سال.
برادر یک فوتبالیست معروف بودن چه لذتی دارد؟
لذت که دارد، بالاخره برادر علی انصاریان هستی و به این
واسطه معروف میشوی و مردم تو را هم میشناسند ولی او برای من همیشه یک برادر است.
اینکه شما برخلاف علی فوتبالیست نشدید، حسادت شما را برانگیخت؟
نه، اصلا.
هر دو باهم به فوتبال عشق و علاقه شدید داشتیم و هر دو با هم به فوتبال میپرداختیم ولی علی
این مسیر را ادامه داد و من ادامه ندادم.
با اینکه خیلی به این وادی علاقه داشتم، ولی قسمت نشد.
وقتی بازیهای علی را میدیدید برایتان مایه افتخار بود؟
صددرصد.
ما همیشه به او افتخار میکنیم چرا که او سمبل تعصب و غیرت بود.
اینکه علی در زمین بارها و بارها مصدوم میشد چه تاثیری روی شما داشت؟
خب متعاقبا ناراحت میشدیم ولی
بیشتر فشار ناراحتی و عصبی روی مادرمان بود.
مواقعی که بازی را میدیدم و علی در بازی مصدوم میشد یا صدمه شدیدی میدید، خیلی نگران میشدیم که مبادا
برایش اتفاقی بیفتد.
اتفاق یا مسالهای در این سالها رخ داده که نظر شما نسبت به علی تغییر کند و یا از
دست او ناراحت شوید؟
خیر، من و علی علاوه بر برادر بودن، با هم رفیق هستیم.
بهتر است بگویم که ما بیشتر رفیق هم هستیم تا برادر.
به خاطر همین هم هست که شما هم در این سالها ازدواج نکردید؟ چرا هیچکدام ازدواج نمیکنید؟
موقعیتش پیش
نیامده (باخنده).
برنامهای هم ندارید؟ بالاخره مادرتان منتظر عروسی شما دونفر است؟
فعلا فکری دربارهاش نداریم.
مجله زندگی ایده آل