علی پهلوان از زندگی کاری اش می گوید ، با آریان، در زندگى خصوصى آسایش نداشتم
علی پهلوان
هنگام مرور کارهای آریان، در کنار نام پیام صالحی همیشه به نام علی پهلوان گیتاریست خواننده و ترانهسرا نیز میرسیم.
او هم یکی از ارکان اولیه این گروه بوده که در فراز و فرودهای گروه نقش بسیار مهمی داشت.
هنگام مرور کارهای آریان، در کنار نام پیام صالحی همیشه به نام علی پهلوان گیتاریست خواننده و ترانهسرا
نیز میرسیم.
او هم یکی از ارکان اولیه این گروه بوده که در فراز و فرودهای گروه نقش بسیار مهمی داشت.
اگرچه این روزها نام پهلوان به نوعی به عنوان دلیل فروپاشی گروه پس از ۱۵ سال عنوان شده اما
او با آنکه خارج از ایران به سر میبرد پاسخ تمام کنجکاویهایمان را با حوصله داد.
رکورددار موسیقی ایران
داستان آریان طولانی است و هزار و یک بالا و پایین دارد.
بارها و بارها در میانه راه فعالیتهایمان متوقف شد ولی دوباره شروع کردیم.
آریان یکى از مهمترین اعضاى خانواده موسیقى در ایران بود که براى باز شدن فضاى موسیقى تلاش بسیارى کرد و
مىدانید که وقتى جلوى صف حرکت مىکنى احتمال اینکه تیرهاى پرتاب شده بیشتر به شما اصابت کند زیاد است.
ما نخستین گروه پاپ مختلط ایران بودیم و به همین دلیل کلاً تلویزیون درونمرزى ایران هیچگاه براى حتى یک مصاحبه
کوتاه هم دعوتمان نکرد.
در عین حال بهطور کلى بیش از پنج میلیون نسخه آلبوم بهطور رسمى در بازار فروختهایم که حدود دو میلیون
و هفتصد هزار نسخه آن مربوط به کاستهاى آلبوم دوم بوده و همچنان یکى از رکوردداران فروش در تاریخ موسیقى
پاپ بعد از انقلاب است.
دستاوردهای ۱۵ ساله آریان
ما نخستین کسانى بودیم که موسیقى داخل ایران را در خارج از ایران به روى صحنه بردیم.
ناممان در کتاب هنرمندان موسیقى پاپ جهان ثبت شده و یک فصل از یکى از کتابهاى تحلیلى موسیقى دانشگاه لندن
در مورد ماست.
تنها گروه موسیقى داخل ایران بودیم که توانست آهنگ مشترک با هنرمندى اروپایى اجرا کند.
در فعالیتهاى خیریه همیشه پیشرو بودیم.
کنسرتهاى بسیارى به نفع بنیادهاى خیریه انجام دادیم، از جمله موسسه حمایت از بیماران سرطانى، انجمن صرع ایران و
اجراهاى خیریه در کرمان و برلین براى زلزله بم.
آهنگى براى مبارزه با گرسنگى در جهان به نام «صداى پاى امید» ساختیم که در شبکههاى اجتماعى مربوط به برنامه
جهانى غذاى سازمان ملل متحد و نیز وبسایت رسمى سازمان غذا کشاورزى سازمان ملل (فائو) منتشر شد.
آلبوم سوم آریان «تا بىنهایت» کاندیداى جایزه جهانى شد و تا نیمهنهایى هم پیش رفت.
مصائب از نوع آریانی
در کنار اینها مصائب زیادى هم داشتیم.
همواره برنامههایمان با تهدید و گاهى حملات گروههاى فشار همراه بود و چند مورد بسیار جدى هم برایمان پیش آمد.
خیلى شهرستانها یا اجازه اجرا به ما نمیدادند یا بعد از اخذ مجوز با فشار بعضى نهادها مجوز را لغو
مىکردند.
بارها و بارها فعالیتهاى موسیقى در ایران در میانه راه متوقف مىشد مثل یک سال و نیم اول دوره ریاست
جمهورى آقاى احمدىنژاد.
از سویی همیشه مورد انتقاد جامعه روشنفکرى بودیم که چرا به جاى حرفهاى امیدوارکننده از درد جامعه نمىگوییم.
از سوى دیگر به علت تعداد بالا و روش تقسیم درآمد، نوع قراردادهایمان و متوقف شدنهاى پیاپى فعالیتها، درآمد
چشمگیرى هم نداشتیم؛ بهطورى که اکثرا براى امرار معاش مجبور به داشتن یک شغل بودیم، مثلا من کارم برنامهریزى و
کنترل پروژه در پروژههاى نفت و گاز بود و این اواخر حتى مدرس دورههاى تربیت کارشناس کنترل پروژه در دانشگاه
شریف بودم.
خلاصه مسیر بسیار سخت و طاقتفرسایى بود که تنها با کمک عشق و انرژى جوانى طى شد.
ناراضی از مسیر
از مسیری که آریان در این سالها طی کرد مطمئنا راضی نیستم.
ما میتوانستیم خیلى بهتر از این حرفها حرکت کنیم ولى موانعى جلوى پایمان میآمد که رد کردنشان زمانبر بود و
خیلى وقتها کاملا تمام معادلاتمان را به هم مىزد؛ مثلا داستان آهنگ مشترک با کریس دىبرگ و بعد کنسرت آن.
دقیقاً اتفاقى که میتوانست آریان را دوباره به اوج ببرد اما آریان همیشه از دو سو مورد حمله قرار میگرفت؛
افراد تندرو که مخالف این نوع موسیقى روی صحنه بودند و سیستم روشنفکرى که نوع موسیقى و شعر آریان را
در سطح خودشان نمىدانستند! خلاصه خداحافظى آریان را علیرغم تمام زحمات و افتخاراتش (که قطعاً براى ایشان مهم نیست) به
هر دو گروه تبریک مىگویم!
نشاندن هواپیمای یکموتوره
جدایی اعضای گروه از همان سالهای ابتدایی و سپس تکروی برخی دیگر
از اعضای گروه٬ سخت بود ولى تا وقتى به بازوها و موتورهاى اصلى نرسیده بود قابل تحمل بود.
قبلاً هم گفتم که خداحافظى آریان با آلبوم پنجم مثل نشاندن یک هواپیما با یک موتور و بدون چرخ بود.
نتیجه احترام به قانون
سختترین لحظاتی که در این سالها تجربه کردهام ثابت کردن این موضوع بود که موسیقى
پاپ نهتنها تهدیدى نیست بلکه در تمام دنیا ابزاری است براى ایجاد نشاط و جلوگیرى از افسردگى و خشونت در
جامعه.
ادامه در عین وجود مشکلات
ما باز هم بعد از این همه مشکلات و حتى اختلاف سلیقههاى داخلى میخواستیم
با آلبوم پنجم به فعالیتهایمان ادامه بدهیم ولى با توقف مجوز آلبوم براى دو سال و توقف کنسرتهایمان به نقطهاى
رسیدیم که احساس کردیم هیچ چیز جلو نمىرود.
آقاى رجبپور که خودش زمانى موتورى براى حرکت رو به جلوى آریان بود کلا به نظر، کار در عرصه موسیقى
برایش بیشتر دردسر بود تا یک فعالیت اقتصادى.
همچنین پیام صالحی که اختلاف سلیقه داشت، میخواست به تنهایی کار بکند و از طرفى کار شخصیاش (کارخانه مبل)
و از طرفى درآمد کم آریان فرصتى و انگیزهاى برایش نمیگذاشت تا براى آریان آنطور که باید و شاید وقت
بگذارد.
نینف هم که یکى از موتورهاى اصلى آریان بود از ایران رفته بود.
حالا فکر کنید در این شرایط آلبومى بسازى و دو سال برای گرفتن مجوز گیر کند، سایتت یک سال فیلتر
شود، کتابت یک سال در مجوز بماند و کنسرتهایت به سه اجرا در سال محدود شود! در این شرایط اصولا
شما وجود خارجى دارید!؟
خوب و بدهای گروه ما
بودن با آریان دوستان خوب و زیادى را به من معرفى
کرد.
اینکه بتوانى احساساتت را با دیگران در قالب موسیقى به اشتراک بگذارى بسیار دلنشین است.
از همه مهمتر افتخار دیدار هزاران ایرانى دوستدار موسیقى در سراسر دنیا اتفاق بسیار خوب و خوشایندى بود.
ضمن اینکه افتخاراتى که با آریان به دست آوردیم و کمکى که براى باز شدن فضاى موسیقى کردیم همه و
همه مواردى است پر از حس خوب.
اما آنچه که از دست دادهام…
آرامش، درآمد بیشتر و آسایش در زندگى خصوصى بود.
عمر بر باد رفته
من تا رساندن آلبوم براى مجوز با همان قدرت و انگیزه پیش رفتم، ولى توقف
آلبوم براى دو سال به این معنى بود که کل زحمات دو سال قبل از بین رفت! دوباره از اول!
مگر یک گروه موسیقى چند بار باید از اول شروع کند؟ سن و سالمان را که نمىتوانیم ثابت نگه داریم.
عمرمان مىرود و ما در جا مىزنیم.
شما ببینید چند بار ما در این ۱۵ سال متوقف شدهایم؟ همین یک سال و دو سالها عمر ما بود
که مىرفت.
دین من به آریان و برعکس
اگر منظورتان از موفقیتی که به دست آوردم موقعیت همین امروزم در استرالیا
را مىگویید، خیلى به آریان ربطى ندارد، اینجا على پهلوان مهندس را بیشتر مىشناسند ولى بهطور کلى لطف طرفداران عزیز
آریان همیشه و همه حا شامل حالم هست.
در مورد اینکه آریان چقدر مدیون من است دوست ندارم از واژه مدیون استفاده کنم چون من احساس مسوولیت
مىکردم و دوست داشتم و دارم که با افتخار از آریان یاد کنم حتى الان که آریان به فعالیتش پایان
داده است.
کافی است نگاهى به جلد آلبومها بیندازید و تعداد آثار من را بشمارید و بعد ببینید اتفاقات مهم آریان مثل
اجراى با کریس دىبرگ ایده که بوده است.
من هر چه از دستم بر مىآمد براى این گروه انجام دادم.
دلبستگیهای من
هیچوقت نشد در این سالها بخواهم فکر کنم کاش به شکل دیگری یا در گروه دیگری
یا حتی تنهایی کار خودم را دنبال میکردم.
دلبستگى من به آریان بیش از این حرفا بود.
تا آخرین لحظه هم صبر کردم و تنها وقتى پایان آریان از طریق رسانهها اعلام شد که کار تکى انجام
دادم.
بیش از هر چیز امید داشتم شاید بالاخره شرایط بهتر شود که متاسفانه نشد.
زندگی بدون آریان برای من سرشار از دلتنگى است ولى آرامش بیشترى دارم.
من اکثر آثار آریان به خصوص ساختههاى خودم را بسیار دوست دارم.
از گل آفتابگردون گرفته تا گل من، گمشده من، بىتو با تو، از روزى که رفتى و تو موندى و
من.
سهم موسیقی در این روزهای من
این روزها در استرالیا به موسیقی خیلى کم میپردازم.
زندگى من با کار مهندسیام مىگذرد.
گاهى براى بعضى دوستان در داخل ایران آهنگسازى مىکنم و برایشان مىفرستم.
یک تکآهنگ هم با همکارى نینف عزیز به نام خاطرههاى سوت و کور ارائه کردم.
البته موسیقی در برنامه آینده من حتماً بخشى از زندگیام خواهد بود ولى دیگر تا زمانى که مطمئن نباشم که
میتوانم گذران زندگیام را هم از آن طریق انجام دهم زندگیام را صرف آن نمىکنم.
مجله زندگی ایده آل