دوشنبه, ۱۶ مهر , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

فرزان عاشورزاده ، قهرمان دهه هفتادی از زندگی شخصی اش می گوید !

اشتراک:
فرزان عاشورزاده ، قهرمان دهه هفتادی از زندگی شخصی اش می گوید ! مهارت های زندگی
فرزان عاشورزاده معمولا کمتر پیش می آید نوجوانی در ۱۷ سالگی به اوج برسد و آن قدر پیشرفت کند که عضو تیم ملی کشورش شود و حتی مدال طلای قهرمانی آسیا و جهان را بگیرد. ۱۷ سالگی برای خیلی از جوان ها روزهای استرس کنکور و دغدغه های سربازی است.در این سن انگار دوران نوجوانی […]

فرزان عاشورزاده

معمولا کمتر پیش می آید نوجوانی در ۱۷ سالگی به اوج برسد و آن قدر پیشرفت کند
که عضو تیم ملی کشورش شود و حتی مدال طلای قهرمانی آسیا و جهان را بگیرد.

۱۷ سالگی برای خیلی از جوان ها روزهای استرس کنکور و دغدغه های سربازی است.
در این سن انگار دوران نوجوانی ناگهان به پایان می رسد و خیلی از ۱۷ ساله ها تازه می خواهند
راه آینده شان را انتخاب کنند.
عده ای می روند سراغ کار و مشغله های زندگی وعده بیشتر هم با همه توان از دنیا می برند
و می نشینند پای درس تا برای کنکور آماده شوند.
معمولا کمتر پیش می آید نوجوانی در ۱۷ سالگی به اوج برسد و آن قدر پیشرفت کند که عضو تیم
ملی کشورش شود و حتی مدل طلای قهرمانی آسیا و جهان را بگیرد.

قهرمانی و افتخار در این سن برای خیلی از نوجوان ها شبیه داستان های تخیلی و فیلم های سینمایی پرزرق
و برق هالیوودی است.
اینکه در این سن به تیم ملی تکواندو و بزرگسالان برسی و در ماراتن سخت رقابت های آسیایی مقابل حریفان
قدرتمند کره ای و تایوانی با پیروزی از زمین بیرون بیایی، بیشتر شبیه رویاست.
اما همه این اتفاقات شیرین برای فرزان عاشورزاده، تکواندوکار تیم ملی ایران رخ داده است؛ نابغه ای که با
وجود دروکردن سه مدال طلا، یک نقره و یک برنز در همین شروع راه، هنوز هم راه درازی برای حک
کردن اسمش در کتاب رکوردها دارد.

تو در شهر سلمانشهر از توابع تنکابن متولد شدی؛ جایی که همه بچه ها انتخاب  اولشان کشتی است؛ ته ته اش هم فوتبال. چطور شد در چنین اتمسفری به تکواندو علاقه مند شدی؟

شش ساله بودم و تابستان رسیده بود و بیکاری.
مادرم برای اینکه در خانه بیکار نباشم، مرا به کلاس های تابستانی تکواندو فرستاد و باور کنید همین قدر ساده
همه چیز شروع شد.
در روزها و هفته های اول فقط برای پر کردن اوقات فراغتم می رفتم باشگاه، اما آن قدر جو صمیمی
و دوستانه ای در باشگاه وجود داشت که کم کم به تکواندو علاقه مند شدم.
خصوصا اینکه اولین مربی ام یعنی آقای مهرداد ساعدی خیلی پدرانه و مهربان با من برخورد می کرد و برای
ادامه تکواندو تشویقم می کرد.

معمولا در مسابقات خارج از کشور تماشاگران خارجی علاقه زیادی به گرفتن عکس یادگاری با تو دارند. انگار به سلبریتی تیم ملی تبدیل شده ای؟

خودم هم دلیلش را نمی دانم.
به نظرم همه چیز در علاقه آنها دخیل است.
شاید سن و سال و تعداد موفقیت ها و عملکردم برای آنها جذاب است.
مسلما آنها هم به کسی که در رشته و کارش موفق است، علاقه دارند.

خیلی دوپهلو جواب دادی… نکنه از کمیته اخلاقی می ترسی؟

بعضی وقت ها آدم می ماند چه کار کند.
اگر بخواهم جواب طرفداران را برای عکس انداختن ندهم و با آنها عکس نیندازم، به مغرور بودن و بی اعتنایی
به مردم متهم می شوم، وقتی هم که به درخواست شان جواب مثبت می دهم، ممکن است چنین بحث هایی
مطرح شود.

تکواندو برخلاف بسیاری ار رشته ها ورزش سخت و سنگینی است و ممکن است مصدومیت های زیادی به همراه داشته باشد. به همین خاطر ممکن است یک ورزشکار تا مدت ها در کسب مدال ناکام بماند. چطور در چنین جوی از ادامه تکواندو ناامید نشدی؟

خب، بیشتر رشته های انفرادی مثل تکواندو یا کشتی بسیار سخت هستند.
موفقیت در این رشته ها و رسیدن به مدال به سال ها تمرین و تلاش نیاز دارد.
ممکن است بارها در این مسیر مصدوم و مایوس شوید.
اتفاق من هم در سال های ابتدایی حضورم در این رشته کاملا ناکام بودم.اولین بار که به تیم ملی نوجوانان
رسیدم، به رقابت های قهرمانی آسیا اعزام شدیم و هشت نفر از اعضای تیم در این رقابت ها موفق به
کسب مدال شدند، اما من دست خالی برگشتم.
با این وجود حتی یک لحظه هم ناامید نشدم.

معمولا ورزشکاران رشته های غیرفوتبالی مثل تکواندو از نظر مالی مدام خودشان را با فوتبالی ها مقایسه می کنند و از نظر مالی، مبلغ دندان گیری نصیب شان نمی شود. تا به حال شده از نظر مالی بابت انتخاب تکواندو پشیمان شوی؟

خب مسلما درآمدی که ما از تکواندو داریم، با رشته های تیمی مثل فوتبال، والیبال و بسکتبال قابل مقایسه نیست.
البته در این شرایط بد و بدتر، اعتراف می کنم شرایط مالی در تکواندو، از رشته هایی مثل بوکس و
کاراته بهتر است.
معمولا منابع درآمد در رشته تکواندو به جوایز قهرمانی های بین المللی و قراردادهای لیگ وابسته اند.
البته نمی توانیم فقط از فدراسیون توقع مالی داشته باشیم؛ را که منابع مالی فدراسیون محدود است و بیشتر به
سازمان هایی مثل کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش و جوانان وابسته است.

چند سالی است بعضی از فدراسیون ها مانند والیبال با کمک اسپانسر بیشتر هزینه های خود را پوشش داده اند.
این اتفاق در تکواندو رخ نداد؟

نه، متاسفانه در دو سال گذشته شرایط لیگ بسیار بد بود و تیم ها
افت فاحشی داشتند.
به همین خاطر اسپانسرها تمایلی برای ورود به تکواندو نداشتند.
اما خوشبختانه امسال وضعیت فنی تیم ها بهتر از سال های قبل شده که اتفاقا تاثیر این بهبود عملکرد را
در نتایج تیم ملی هم دیدیم.
امیدوارم با این شرایط اسپانسرها برای حضور مجدد در تکواندو ترغیب شوند.
مسلما حضور اسپانسرهای قوی می تواند قدرت تکواندوی ایران را چند برابر کند.

بعد از سه طلای متوالی در رقابت های آسیایی و جهانی، در گرند پریکس مکزیک در آخرین لحظه طلا را
از دست دادی و به مدال نقره رسیدی، نگران نیستی در المپیک این ماجرا باز هم تکرار شود؟

اگر بخواهیم
به گذشته نگاه کنیم، پس من باید از طلای المپیکم صددرصد مطمئن باشم؛ چرا که سه مدال طلا گرفته ام.
کسی که در المپیک شرکت کند، باید ذهنیت خاص این رقابت ها را داشته باشد.
نمی توان در همه تورنمنت ها به مدال طلا رسید و کسب قهرمانی در هر رقابتی ممکن نیست.
البته هدف اصلی من کسب نتیجه در المپیک است و از همه باخت هایم درس عبرت گرفتم و همه تلاشم
را می کنم تا باخت هایم در المپیک تکرار نشود.

در المپیک اصلی ترین رقبایت از چه کشورهایی هستند؟

من در وزن اول المپیک یعنی ۵۸- کیلوگرم به میدان می
روم و هنوز همه المپیکی های این وزن مشخص نشده اند.
فعلا فقط شش نفر سهمیه این وزن را گرفته اند و من پنج نفر از آنها را بارها شکست داده
ام.
البته باز هم می گویم نمی توان در المپیک هیچ چیز را پیش بینی کرد.

با توجه به سن و سالت اگر مدال بگیری، احتمالا جزء جوان ترین مدال آوران تاریخ ایران خواهی بود.
خودت تا به حال به این مسئله فکر کرده ای؟

رقابت های المپیک ۲۰۱۶ برزیل مرداد سال آینده برگزار می
شود و تا آن زمان ۱۹ ساله می شوم.
بله، اگر بتوانم مدال بگیرم، جزء جوان ترین ها خواهم بود.
البته قبل از من آقای علیرضا دبیر هم در ۱۹ سالگی طلای المپیک گرفت و قبلا رکورد جوان ترین مدال
توسط آقای دبیر شکسته شده است.

در هفته های اخیر یک جنگ لفظی شدید بین رضا مهماندوست، سرمربی آذربایجان و بیژن مقانلو سرمربی تیم ملی ایران
به وجود آمده است.
برخی از چهره های قدیم تکواندو، مثل یوسف کرمی و بهزاد خداداد هم وارد گود شده اند و از یکی
از دو طرف دعوا حمایت کرده اند.
نظر تو در مورد این حواشی چیست.
به نظرت این رفتارها به ضرر تکواندو نیست؟

کدام دعوا؟ واقعا خبر چندانی از این اتفاقات نداشتم، اما اینکه این
ماجراها رخ داده، باید بگویم خب در هر رشته ای معمولا این اختلاف نظرها وجود دارد.
البته واقعا در حدی نیستم که بخواهم در مورد بزرگان این رشته نظری بدهم.
هم آقای مقانلو و هم آقای مهماندوست از بزرگان تکواندوی ایران هستند و من نمی توانم در مورد اختلاف عقیده
آنها نظری بدهم.

در سال های اخیر بعضی از تکواندوکاران وطنی با تغییر تابعیت برای جمهوری آذربایجان به میدان می روند.
خودت تا به حال وسوسه نشده ای پا در راه میلاد بیگی بگذاری و برای پول و موقعیت بهتر ایران
را ترک کنی؟

تا به حال چنین پیشنهادی نداشته ام.
در مورد بچه هایی که ایران را ترک کرده اند، باید بگویم هر کس ذهنیت خودش را دارد و می
تواند راهش را انتخاب کند.
واقعیتش این است که من خیلی به شهرت و پول فکر نمی کنم و سعی می کنم به تکواندو و
ورزش، نگاه حرفه ای تری داشته باشم.
وقتی حرفه ای ورزش کنی؛ پول هم در کنارش می آید.

تا امروز هم سختی های زیادی را تحمل کرده ام، اما همیشه از شرایطم راضی بوده ام؛ چرا که
همین حالا خیلی ها دوست دارند در جایگاه فعلی فرزان عاشورزاده باشند.
همیشه سعی کردم تا جایی که می توانم درست و اصولی زندگی کنم تا الگوی خوبی برای بقیه باشم.
به نظرم پول و شهرت اهمیت چندانی ندارد.
خدا اگر خواهان موفقیت آدم باشد، در هر جا و نقطه ای تو را به رویایت می رساند.

هدف اصلی ات در تکواندو چیست؟ قصد داری تا کجا به این ورزش ادامه بدهی؟

فعلا همه چیز به نتایج
المپیک بستگی دارد.
همه توانم را صرف می کنم تا به مدال طلا برسم.
البته برای بعد از المپیک هم برنامه دارم و می خواهم در چهار سال آینده در رقابت های جهانی و
آسیایی به مدال های رنگارنگی برسم.
همیشه سعی می کنم با خودم صادق باشم و اگر روزی احساس کنم نمی توانم تکواندو و ورزش حرفه ای
را ادامه دهم، به کلی از ورزش حرفه ای را ادامه دهم، به کلی از ورزش خداحافظی می کنم.

خیلی هم به مربیگری فکر نمی کنم.
البته هنوز اول راه هستم و خوشبختانه شروع خیلی خوبی هم داشته ام.
امیدوارم روزهای آخر حضورم در تکواندو هم مثل سال های شروع آن باشد، اما در پایان دوران عمر ورزشی ام
آن را به طور کامل کنار می گذارم و اگر هم ورزش کنم، برای سرگرمی خواهد بود.

از اولین باشگاه ورزشی و مربی ات خیلی راضی بودی.
این روزها که کلی مدال و عنوان قهرمانی در کارنامه داری، باز هم سراغ اولین باشگاهت می روی؟

الان که
به خاطر تمرینات ملی مدام در تهران هستم، اما هر وقت به سلمانشهر می روم، حتما به آن باشگاه سر
می زنم.
سعی می کنم وقتی در باشگاه هستم، تجربیاتم را در اختیار بچه های تازه کاری که تکواندو را آغاز کرده
اند، بگذارم.

عاشق مایکل فلپس ام

فرزان عاشورزاده متولد آذر ۱۳۷۵ جزء جوان هایی است که اصطلاحا به آنها دهه هفتادی می
گویند.
مسلما عاشورزاده هم شبیه همه دهه هفتادی های دیگر، سرگرمی، عقاید و تفریحات خاص آنها را دارد.

چقدر اهل کتاب و مطالعه یا سر زدن به سایت های خبری هستی؟

خب وقت چندانی برای این کارها ندارم،
اما در زمان بیکاری سعی می کنم هر دو کار را انجام بدهم.
البته خیلی اهل مطالعه و کتاب نیستم و اگر چیزی بخوانم، همین اخبار روزانه ورزشی و غیرورزشی در اینترنت است.
البته به شدت عاشق خواندن زندگینامه ورزشکاران اسطوره ای مثل مایک فلپس، مایکل جردن و محمدعلی کلی هستم.
خصوصا فلپس که اسطوره شنای دنیاست و سعی می کنم با خواندن زندگینامه او نکات خوب زندگی و راه و
روش موفقیتش را یاد بگیرم.
واقعا عاشق مایکل فلپس ام.
سعی می کنم تا جایی که بتوانم از زندگی آنها الگو بگیرم.

فیلم و سریال چطور؟ جوان های همسن و سال تو وقت زیادی برای تماشای فیلم و سریال های مختلف می
گذارند؟

فیلم ایرانی که نه، به ندرت نگاه می کنم و علاقه ای ندارم، اما اخیرا فیلم «FURY» را دیدم
و خیلی ارتباط برقرار کردم.
باورتان نمی شود؛ سه چهار بار تماشایش کرده ام.
البته فیلم «سکوت» را هم دیدم که فیلم قشنگی بود.

تو هم مثل همسن و سال هایت حتما در شبکه های مجازی حضور پررنگی داری؟

نه چندان، تنها حضورم در
شبکه های مجازی به اینستاگرام مربوط می شود.
یک صفحه رسمی آنجا دارم که توسط خودم و ادمینم اداره می شود.
به جز اینستاگرام در شبکه دیگری حضور ندارم.

پس در این شبکه با هوادارانت ارتباط مستقیم داری.
تا به حال شده از خواندن کامنت ها ناراحت یا عصبی شوی؟

نه.
اتفاقا اصلا کامنت ها را چک نمی کنم، چون مطمئنم حتما کامنت هایی بین شان هست که اذیتم می کند.
اتفاقا برخی از دوستانم از این رفتارم راضی نیستند و می گویند باید به هوادارانت احترام بگذاری و با آنها
ارتباط داشته باشی، اما خودم ترجیح می دهم این کار را نکنم.
تمرکزم را به هم می ریزد.

تو یک تکواندوکار هستی و همه فکر می کنند قهرمانان رزمی، انسان های خشنی هستند و کسی نمی تواند در
دعوا حریف آنها شود؟ تا به حال شده با کسی بیرون از فضای باشگاه دعوا کنی و با او درگیر
شوی؟

باور کنید اهل دعوا نیستم.
اصلا بگذارید این طور بگویم که حتی ترسو هم هستم.
مطمئن باشید اگر روزی دعوایم شود، فرار می کنم و اصلا درگیر نمی شوم.

حتی اگر بخواهند پول یا کیفت را به زور بگیرند؟

بله، از آن آدم اصطلاحا «جون دوست» هستم و شک
نکنید حتی جلوی یک زورگیر هم مقاومت نمی کنم و هرچه بخواهند تقدیم اش می کنم.
اصولا خیلی نمی شود از فنون رزمی بیرون از باشگاه و تاتامی مسابقه استفاده کرد.

تو یک دهه هفتادی تمام عیار هستی.
معمولا بچه های نسل شما به تنبلی و بی تفاوتی معروف هستند.
خودت چطور؟ تو هم مثل آنهایی؟

اتفاقا فکر می کنم به های همسن و سال من چندان هم تنبل نیستند.
الان کلی چهره موفق داریم که دهه هفتادی هستند، پس این قضیه درست نیست.
نمی توانم بگویم تنبلم چون در وقت های آزادم برای همه چیز وقت می گذارم، از مطالعه گرفته تا استراحت.
اینکه همه هم نسل های من و دهه هفتادی ها را تنبل بدانید، بی انصافی است.
اتفاقا به نظرم بچه های دهه ۷۰ خیلی بهتر از دهه هشتادی ها هستند، چون آنها واقعا غیرقابل تحمل و
روی اعصاب هستند.

غیر از تکواندو به چه رشته دیگری علاقه داری؟

اگر علاقه ام به تکواندو ۹۹ باشد، یک درصد باقیمانده متعلق
به شناست.
خیلی شنا را دوست دارم و شاید شناگر خوبی هم می شدم.
خصوصا اینکه فیزیک بدنی ام هم برای این رشته کاملا مناسب است.
همان طور هم که قبلا گفتم، مایک فلپس شخصیت اسطوره ای و به نوعی الگوی زندگی ام است.
همین الان هم هر زمان وقت آزاد پیدا می کنم، سراغ شنا می روم.

طرفدار کدام باشگاه فوتبال هستی؟

عاشق بارسلونا هستم و خوشبختانه اخیرا هم قهرمان شدیم.
اما فوتبالیست مورد علاقه ام کریستیانو رونالدو است.
شاید برای یک بارسایی علاقه به رونالدو کمی عجیب باشد، اما دست خودم نیست، دلبستگی خاصی به این بازیکن پرتغالی
دارم و برایم مهم نیست که در تیم رقیب بازی می کند.

خاطره جذابی از برخوردت با مردم نداری؟

خاطره و ماجرا که زیاد دارم.
اما بعد از بازی های اینچئون از کره که برگشتیم، با مهدی خدابخشی جمع و جور کردی که سریع برویم
برای حضور در رقابت های منچستر انگلیس.
یادم می آید که دیروقت بود و وقتی تشریفات پرواز را انجام دادیم به سالن انتظار رفتیم.
مرد نسبتا مسنی روی یکی از نیمکت ها خوابیده بود و من و مهدی اصلا حواسمان به آن بنده خدا
نبود و خیلی محکم روی نیمکت نشستیم؛ طوری که آن آقا وحشت زده از خواب پرید.

تا ما را دید شروع کرد به تشکر کردن که آفرین، خیلی ممنون، دستتان درد نکند.
من و مهدی فکر کردیم آن آقا ما را شناخته و دارد به خاطر مدال هایی که در اینچئون گرفتیم
از ما تشکر می کند و ما هم جوابش را دادیم و از او تشکر کردیم و گفتیم: «اختیار دارین
مدال گرفتن وظیفه ما بود و از این حرف ها.» اما یکدفعه آن بنده خدا قاتی کرد که «یعنی چی
که اختیار دارین…
من رو از خواب بیدار کردین، دارین تشکر هم می کنین…
برین بابا حال ندارم.»

همشهری جوان

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
مهارت های زندگی
بیشتر >
ترک اعتیاد