نارضایتی و منفی نگری در زندگی
منفی نگری
در یک جمع دوستانه دورهم نشسته اید، همه با هم در یک زمان به این نتیجه میرسید که شانس ندارید
و تمام آدمها قصد کردهاند که با شما بد باشند و همه بدجنساند و مردها درک درستی از زنها ندارند
و همه مدیران دلشان میخواهد، کارمندهای زن را تحقیر کنند و….
این همه نارضایتی از کجا میآید؟ شاید شما منشاء آن را، نداشتن شانس می دانید و فکر می کنید،
شانس حتی آدرس خانه شما را نمی داند.
اما غافلید از این موضوع که به دلیل رفتارهایتان، منفی نگری آدرس خانه شما را، خوب می شناسد و هر
روز به سراغ تان می آید.
معمولا آدمهای ناراضی چند دلیل عمده در ذهنشان دارند و متأسفانه باید گفت اگر درمان نشوند، این امر
درخت پربار زندگی شان را خشک می کند.
نادیده گرفتن توانایی ها
تفسیرهای مضطربکننده و جهتگیری سوء نسبت به آینده، اولین مشکل است.
جوانی۲۰ ساله را فرض کنید که با خودش فکر میکند اگر ازدواج کردم و بچهدار شدم و بچهام دچار فلان
مشکل شد، چه خاکی بر سرم بریزم؟ این فرد احتمالا مشکلات کودکی خود یا کودکان دیگر در فامیل را بهخاطر
سپرده و تجربیات زندگی او را به سمت تفسیر مضطربکننده نسبت به آینده کشیده.
این فرد روی تواناییهایش حساب نکرده، نقشی برای خود در تنظیم آیندهاش متصور نیست.
جایگاه خدا را در زندگیاش فراموش کرده است.
اگر شما هم از این دسته آدمها هستید بهتر است هرچه زودتر جلوی این افکار خودتان را بگیرید و به
آنها اجازه جولان دادن ندهید.
بدترین احتمالات را صفر کنید
برخی افراد هر چیزی را که از آن اطلاع ندارند و نسبت به آن دچار ابهام هستند، به بدترین و
خطرناکترین وجه ممکن تفسیر میکنند.
مادری در خانه نشسته، شماره همراه فرزندش را میگیرد، اپراتور خاموش بودن گوشی را اعلام میکند، در همان ۱۰دقیقه اول
۲ حدسی که این مادر میزند: ۱- فرزندم زیر تریلی رفته و تکهتکه شده.
۲- او را بردهاند و کشتهاند.
این یعنی بدترین احتمال نسبت به ابهامات.
برای رسیدن به مثبتاندیشی و آرامش نیاز است که ذهن خودتان را نسبت به ابهامات کنترل کنید و نگذارید به
سمت بدترین احتمالات برود.
نشخوار شکست های قبلی
بدترین قسمت ماجرا نشخوار ذهنی اتفاقات گذشته است.
یک اتفاق نگرانکننده، یک شکست عاطفی، یک موقعیت اضطرابآور در گذشته اتفاق افتاده و تمام شده، ذهنی که دائم به
بازسازی مسائل و مشکلات و شکستهای قبلی میاندیشد و دوباره آنها را نشخوار میکند نیاز به بازسازی و درمان دارد.
این ذهن خوبیها و سفیدیها را بهزودی فراموش میکند اما به خاطرش میماند که چهل و اندی سال قبل، دوستش
به او طعنه زده است.
چند تمرین ساده
هرگز خود را ناتوان نپندارید.
موفقیتها و خوبیها و زیباییهای خود را نادیده نگیرید.
از امروز هرگاه به آینه نگاه انداختید روی نکات مثبت و زیبای چهرهتان تمرکز کنید.
با جملات خودتان را تایید کنید
ذهنی که دائم به بازسازی مسائل و مشکلات و شکستهای قبلی میاندیشد و دوباره
آنها را نشخوار میکند نیاز به بازسازی و درمان دارد
عبارتهای تأکیدی خودتان را کشف کنید.
آنها را بنویسید؛ چون ذهن انسان در فرایند نوشتن ۷۵درصد بیشتر کار میکند.
دفتری ویژه جملههای تأکیدی داشته باشید و حتی بعضی از آنهایی را که الهامبخشتر هستند روی کاغذی نوشته و به
جاهایی که جلوی چشمتان است، بچسبایند.
مثبت بیندیشید
حتما این جمله را شنیدهاید که «شما همان چیزی میشوید که فکر میکنید» این جمله واقعی است.
تفکر شما بر اوضاع حال و آینده شما تأثیرات فراوانی دارد.
پس سعی کنید که خوب و مثبت بیندیشید و برای شروع از الان تا ۲۴ساعت آینده همه وقایع اطرافتان و
هر چیزی که در ارتباط با خودتان و دیگران اتفاق میافتد را با خوشبینی تفسیر کنید.
این کار را از ۲۴ساعت به یک هفته افزایش دهید.
هفته آینده نگاه جدیدتان را تحلیل کنید و متوجه تغییرات عجیب رفتارتان شوید.
تمرین کنید
از الان تمرین کنید که زیاد در گرو فکری که دیگران در مورد شما میکنند نباشید.
آن کاری را انجام دهید که واقعا به آن اعتقاد دارید و طبق ملاکهای عرفی و دینی و اخلاقی، میدانید
که درست است، رفتار کنید.
جوش صورت همکارتان را نبینید
از خوبیهای دیگران تعریف کنید.
سعی کنید به جای دیدن جوش روی صورت همکارتان، به رنگ زیبای لباسش متمرکز شوید و از آن تمجید کنید.
از منفی باف ها دوری کنید
از افراد و جمعهای منفیباف دوری کنید.
منفیبافی مسری است و خیلی زود به بقیه سرایت پیدا میکند.
حمله افکار منفی را خنثی کنید
برخی افراد هر چیزی را که از آن اطلاع ندارند و نسبت به آن
دچار ابهام هستند، به بدترین و خطرناکترین وجه ممکن تفسیر میکنند
شما قرار است به مهمانی بروید، به جای اینکه
گمان کنید چه کسانی آنجا منتظر شما هستند تا از قیافهتان ایراد بگیرند یا ممکن است در راه تصادف کنید،
یا نگران غذایی باشید که ممکن است دوست نداشته باشید و یا…
به نتایج مثبت و اتفاقات خوبی که انتظار شما را میکشند، فکر کنید.
هرگاه نگرانی و اضطراب نسبت به آینده به شما هجوم آورد آن را کنترل کنید.
منِ بدشانس
برای خودتان احترام قائل باشید.
هرگز بهخودتان لقبهای منفی ندهید.
«منِ بد شانس » «منِ کم حافظه» «من بدبخت» و….
هرگاه که یکی از تمرینهای مثبتاندیشی را به خوبی پشت سر گذاشتید، خودتان را به یک تشویق درست و حسابی
مهمان کنید.
از چه دلخوری؟
سالهاست که از هر واقعهای نکات منفیاش را بیرون کشیدهایم و خوبیها را نگفتهایم.
از صافی ذهن ما تنها منفیها عبور میکنند و خوبیها و نکات مثبت پشت صافی میمانند و پلاسیده و زخم
خورده میشوند و انرژیشان تحلیل میرود.
افراد منفینگر دلیلشان این است که «خوبیها که خوبند و گفتن ندارد، باید منفیها، مشکلات و اشتباهات را گفت تا
فکری به حالشان بشود.
اصلا اگر نگویم دلم میترکد.
با شما درد دل نکنم به چه کسی بگویم؟» این تفکر اشتباه است.
آدمها نیاز به درد دل کردن دارند اما نه همیشه و همه جا و به همه! منفیها هم نیاز به
اصلاح شدن دارند اما به وقتش و جایی که بشود برایشان کاری کرد، نه در جایی که هیچ سودی به
حال هیچکسی ندارد.
از امروز سعی کنیم همه چیز را سیاه و سفید نبینیم و هر جا که خیلی ناراحت و عصبانی و
شاکی هستیم، بگردیم و از همان مسئله که شاکی و ناراحتمان کرده، نکته مثبتش را بیرون بکشیم.
تبیان