گفتوگو با پروانه معصومی ، بازیگری که سکوت و زیبایی روستا را بر پایتخت !

یکی از افرادی که در جستجوی آرامش به روستایی در استان گیلان نقل مکان کرده، بانویی است که سالها شاهد نقشآفرینیهایش بر پرده سینما و البته تلویزیون بودهایم. پروانه معصومی از سال ۱۳۷۵در یکی از روستاهای صومعهسرا در ۴۰کیلومتری رشت سکونت دارد.
خانم معصومی ! چرا از پایتخت رفتید و ترجیح دادید در روستای طاهرگوراب زندگی کنید؟
۲ دلیل اصلی داشت؛ یکی شلوغی تهران و دوم اینکه دوست داشتم آنطور که دلم میخواهد زندگی کنم.
مگر شما چه میخواستید که در تهران نمیتوانستید داشته باشید؟
در تهران باید در یک آپارتمان کوچک زندگی میکردم و مانند همه افراد دیگر ملزم به رفتوآمدهایی بودم که گاه تمایلی به انجام آنها نداشتم. به همین دلیل تصمیم گرفتم به این روستا بیایم. در اینجا فضای وسیعتری دارم پر از گل و گیاه و سرسبزی و البته میتوانم با توجه به تمایل خودم افرادی را ببینم و با آنها رفتوآمد داشته باشم که دوست دارم. در واقع اینجا حریم خصوصی بیشتری دارم که برای آن ارزش بسیاری قائل هستم.
داخل تهران نمیتوانستید حریم خصوصی داشته باشید؟
واقعیت این است که زندگی بازیگرها کمی شلوغ است و در تهران خیلیها توقع داشتند مدام رفتوآمد داشته باشیم اما من ترجیح میدهم، بیشتر وقتم را با افراد نزدیک خانوادهام بگذرانم.
پس میتوان گفت به نوعی در جستجوی آرامش به گیلان نقلمکان کردهاید، آیا به راستی به آرامشی که میخواستید، رسیدهاید؟
بله، رسیدهام.
زندگی در روستا سخت نیست؟
انسان باید شرایط را بپذیرد و با آن کنار بیاید. من انتخاب کردهام در روستا زندگی کنم، پس باید اگر کمبودی هم وجود دارد با آن کنار بیایم وگرنه نباید از اول میآمدم. مثلا همین چند شب پیش باد باعث شد یک درخت روی سیمهای برق بیفتد و برق ما تا صبح قطع بود یا یکبار رعد و برق باعث شد وسایل برقی ما بسوزد.
بسیاری از افراد وقتی صحبت از اقامت و زندگی در شمال کشور میشود یاد ویلاهای مجلل و شیک میافتند اما شما در خانهای همانند خانههای مردم محلی زندگی و از گلیم بهعنوان زیرانداز استفاده میکنید! چرا؟
این خانه را پسرم ساخته. او معمار است و سعی داشته خانهای مطابق با شرایط اقلیمی گیلان داشته باشیم. بهطور حتم بهترین خانهها برای این اقلیم، خانههای محلی هستند. در معماری داخل خانه نیز هر چیزی سر جای خودش قرار دارد و هر فضایی با دقت برای تامین راحتی زندگی در آن طراحی شده است. با توجه به شرایط آب و هوایی گیلان، کفپوش خانه را از چوب انتخاب کردهایم، اما در مورد استفاده از گلیم باید بگویم من به فرشهای ماشینی و بهطور کلی الیاف مصنوعی حساسیت دارم و فرش دستباف هم در رطوبت گیلان بو میگیرد به همین دلیل از گلیم استفاده میکنیم. در واقع ما تلاش کردهایم خانهای داشته باشیم که در آن احساس راحتی کنیم.
برخورد مردم محلی با شما چگونه است؟
مردم محلی اینجا افراد بسیار خوب و بافرهنگی هستند. این منطقه قدمت زیادی دارد و بارها در کتاب از آستارا تا استرآباد، دکتر ستوده به این منطقه اشاره شده است. خوشبختانه مشکلی با افراد محلی نداشتهام اما ابتدا که به اینجا آمده بودیم برخوردهایی با مسافرها بود که گاهی چندان خوشایند نبود.
منظورتان چیست؟
مثلا سالها پیش یک تور ۱۶ شاید هم ۱۷ نفره که برای بازدید به این منطقه آمده بودند، به منزل من آمدند و میخواستند از خانه من بازدید کنند! البته به مرور زمان دیگر کمتر چنین اتفاقهایی میافتد.
در اینجا حوصله شما سر نمیرود؟ برنامه یک روزتان چیست؟
معمولا ساعت ۶ صبح از خواب بیدار میشوم اما چون نمیخواهم پسرم را بیدار کنم یکی دو ساعت در اتاقم مطالعه و بعد نوبت صبحانه است. بعد از صبحانه به گلخانه میروم و به گل و گیاهان رسیدگی میکنم و سپس در باغ پیادهروی میکنم. اگر خریدی داشته باشم به صومعهسرا میروم، سپس ناهار را آماده میکنم و البته اخبار را از روی سایتها میخوانم. معمولا بعد از ناهار استراحت کوتاهی روی مبل و جلوی تلویزیون دارم. عصرها هم با دوستانم کمی به گلها و گیاهان رسیدگی میکنم و هنگام غروب هم اگر فرصتی باشد مطالعه دارم.
و آیا هنوز هم به کار بازیگریتان ادامه میدهید؟
بله، هر زمان کاری داشته باشم به تهران میآیم و در منزل خواهرم اقامت میکنم.
چه گل و گیاهی را بیشتر دوست دارید؟
گل مورد علاقه من آزالیاست. به اعتقاد من این گل به شکل خیرهکنندهای زیباست. من یک آزالیای ۲۵ ساله دارم که از ۱۷ سال پیش تاکنون از آن نگهداری میکنم. همچنین کلکسیونی از افرا دارم. این گیاه را خیلی راحت میتوان نگهداری کرد. داخل حوض هم نیلوفر آبی نگهداری میکنم. امسال یک قسمت از حوض پر از گلهای نیلوفر آبی شده بود. نیلوفر آبی را حدود ۷ سال پیش از تهران خریدم و به گیلان آوردم. ۲ تا نیلوفر آبی که یکی از آنها از بین رفت و یکی دیگر رشد کرد و گل داد. وقتی برای اولین بار نیلوفر آبی ما به گل نشست، همه خانه ما پر از شادی و نشاط شده بود. واقعیت این است که باید به گلها رسیدگی کرد. رسیدگی به گل و تماشای آنها خیلی لذتبخش و آرامبخش است.
اما داخل شهرها و با توجه به زندگی آپارتماننشینی نگهداری از گل و گیاه مشکل است…
لازم نیست گلدانهای بزرگ یا گیاهان گرانقیمت داشته باشیم. مردم میتوانند روی بالکن یا کنار پنجرههایشان شمعدانی نگهداری کنند. شمعدانیها هم متنوع هستند و هم ارزان. در ضمن نگهداری از آنها راحت است. اگر هر کسی یکی دو گلدان روی بالکن خانهاش بگذارد نهتنها خودش لذت میبرد بلکه فضای شهر هم زیباتر میشود و رهگذران هم لذت خواهند برد. کسانی هم که بالکن ندارند میتوانند داخل خانه چند گلدان نگهداری کنند.
شما چطور باغبانی را آموختید؟
زمانی که به شمال آمدم خیلی درباره نگهداری از گلها و گیاه نمیدانستم اما به مرور در این زمینه مطالعه کردم و یاد گرفتم.
و حرف آخر شما؟
من آرامش را از مادرم یاد گرفتم. او هر وقت میخواست ما را به مدرسه بفرستد برای تکتک ما دعا میخواند و سپس آسودهخاطر ما را راهی مدرسه میکرد