شنبه, ۱۴ مهر , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

گفت ‌وگو با علی قمصری آهنگساز و نوازنده سرشناس تار در مورد زندگی کاریش

اشتراک:
گفت ‌وگو با علی قمصری آهنگساز و نوازنده سرشناس تار در مورد زندگی کاریش مهارت های زندگی
گفت‌وگو باعلی قمصری «علی قمصری» در جدیدترین پروژۀ موسیقایی خود با گروه همنوازان حصار همراه می‌شود.در این مجموعه که بر مبنای متاخرترین آثار علی قمصری اجرا خواهد شد، «پوریا اخواص» خواننده آواز ایرانی است و «هاله سیفی‌زاده» و «بهرخ شورورزی» به عنوان هم‌خوان حضور خواهند داشت.این کنسرت علاوه بر ۱۵ و ۲۱ مرداد، در تاریخ‌های […]

گفت‌وگو باعلی قمصری

«علی قمصری» در جدیدترین پروژۀ موسیقایی خود با گروه همنوازان حصار همراه می‌شود.
در این مجموعه که بر مبنای متاخرترین آثار علی قمصری اجرا خواهد شد، «پوریا اخواص» خواننده آواز ایرانی است و
«هاله سیفی‌زاده» و «بهرخ شورورزی» به عنوان هم‌خوان حضور خواهند داشت.
این کنسرت علاوه بر ۱۵ و ۲۱ مرداد، در تاریخ‌های ۲۲ و ۲۵ مرداد در تالار وحدت برگزار خواهد شد
و «زکریایوسفی»، «کامران منتظری»، «حسین کمانی» و «امیرفرهنگ اسکندری» در کنار قمصری و خوانندگان در آن حضور خواهند داشت.

گفت ‌وگو با علی قمصری آهنگساز و نوازنده سرشناس تار در مورد زندگی کاریش

* پیش از آنکه به «هم‌نوازان حصار» و این کنسرت برسیم، گویا خبر خوش این است که ما گروهی را
می‌بینیم که حالا مدتی است منسجم و تقریباً با اعضای ثابت در حال فعالیت است؛ اتفاقی که این روزها در
موسیقی ایران کم‌تر دیده می‌شود.
از این گروه بگویید و اینکه چه افقی برای آیندۀ آن برنامه‌ریزی شده است.
قرار است همچنان با همین تیم،

فعالیت‌هایتان ادامه پیدا کند یا مانند تمام گروه‌های دیگر شما قرار است هستۀ اولیه باشید و به رسم معمول، طبق رپرتوآر، نوازنده‌ها و خواننده‌ها تغییر کنند؟

همنوازان حصار از ابتدا تا امروز، با آزمودن تجربه‌های تازۀ گوناگون، خودش را
به عنوان گروهی تثبیت کرده که همیشه جدی گرفته شده است.
کسانی که به عنوان نوازنده در این گروه همراه شدند،‌ در برهه‌های مختلف به هنرمندانی تاثیرگذار تبدیل شدند و هنرمندانی
تاثیرگذار در مسیر خود، به نوازنده و خواننده‌های همنوازان حصار تبدیل شدند.
این تعامل دوطرفه و میل به تجربه‌های تازه، اتفاقاً همیشه باعث متغیر بودن بعضی از اعضای همنوازان حصار شده.
در همنوازان حصار، علاوه بر حضور خواننده‌های شاخصی مانند همایون شجریان، علیرضا قربانی و محمد معتمدی، ترکیب سه ساز کوبه‌ای
همایون نصیری، حسین رضایی‌نیا و آیین مشکاتیان برای اولین بار تجربه شد.
کوارتت زهی ایرانی اولین حضورش را در این گروه تجربه کرد،.
چهار خوانندۀ تاثیر گذارِ خانم را به طور جدی وارد حیطۀ اجرایی موسیقی کرد.
استفاده از ساز گیتار فلامنکو و کوارتت زهی کمانچه برای اولین بار در موسیقی سنتی با همنوازان حصار روی صحنه
رفت.
اینکه بسیاری از ایده‌هایم که با همنوازان حصار معرفی شد، در بسیاری از آثار این چند سال توسط هنرمندان مختلف
استفاده شده باعث خوشحالی است.
ثبات همنوازان حصار، در همین انعطاف سازبندی‌اش و وفاداری به مانیفست اصلی‌اش یعنی نوگرایی با تکیه بر اصالت است.

* توجه به این مانیفست البته که اهمیت دارد؛ اما آیا این امیدواری وجود دارد که هم‌خوانان و هم‌نوازان گروه
ثابت بمانند؟
ثبات در گروه‌های سنتی قبل از انقلاب یا دهۀ ۶۰ و ۷۰ تجربه‌های موفقی را رقم زد.
آیا امکان دارد که این همزیستی ادامه داشته باشد که در نهایت منجر به خلق آثار بهتری شود؟امیدوارم؛ هرچند اتفاقاتِ
بسیاری دخیل است که باعث می‌شود شاکلۀ ارکستر تغییر کند.
مثلاً در همین مدت یکی از اعضای گروه ما -خانم سحر محمدی- از ادامۀ فعالیت محروم شدند.
اما همان‌طور که گفتم امیدوارم این ثبات وجود داشته باشد.

* از «سخنی نیست» تا این دو-سه پروژۀ اخیر ما این گروه را تقریباً به شکل ثابت می‌بینیم. حالا قرار است از این به بعد چه اتفاقی رخ دهد؟

فکر می‌کنم کاری که در «هم‌نوازان حصار» توانستم انجام دهم، این است که با وجود تمرکز بسیار زیادی که موسیقی
تخصصی و موسیقی محض نیاز دارد، توانسته‌ایم مخاطب قابل توجهی -در حد لازم و باید- با خودمان همراه کنیم.
این جای خوشحالی دارد که جامعۀ مخاطبان موسیقی دارند موسیقی جدی را پیگیری می‌کنند.

* دربارۀ کنسرتِ پیش‌روی توضیح می‌دهید؟

کنار هم قرار گرفتن عود، تار و گیتار به عنوان سازهای ملودیک در این اثر، به نظرم ترکیب جالبی شده
که صدایی ابریشمین و مخملین تولید کرده است.
استفاده از گیتار با استایل فلامنکو، اما با ملودی‌پردازی‌های موسیقی ایرانی در فضای چهارگاه، که در این کنسرت در ادامۀ
ایده‌هایی است که در «نقش خیال» و آلبوم «چه آتش‌ها» مطرح شده، پس از گذر از باریکه‌های انتقاد اهالی هنر،
جایش را باز کرده است.
در نوازندگی تار هم فکر می‌کنم به تعادلی در انعکاس ناآرامی‌های درونم و استفاده از مکاتب قدیمی پیدا کرده‌ام و
هدفم ارائۀ حرفی نو در نوازندگی در این کنسرت است.

* و البته هم‌آوایی.

بله؛ البته فعالیت در این زمینه، در شرایطی که تجربه‌ها محدود بوده به تجربه‌های هم‌آوایی استاد علیزاده، بسیار دشوار است.
چون به‌هر‌حال هر فعالیتی با آن تجربه‌های ارزشمند مقایسه می‌شود.
مردم ممکن است در این دو تجربه، دنبال شباهت بگردند و حتماً هم ممکن است شباهت‌هایی وجود داشته باشد.
اما فکر می‌کنم در این کنسرت، هم‌آوایی استقلال بیشتری پیدا کرده است.
نوع چندصدایی حاکم و شیوۀ استفاده از صدا که برای آن با خواننده‌ها خیلی تمرین کردیم، نت‌های مقطعی که خواندنش
در موسیقی و آواز ایرانی خیلی مرسوم نیست، از ویژگی‌های این کار است.
آواز ایرانی بیشتر از نت‌ها، هجاها و آواهای کشیده است، اما ما تلاش کردیم از مقطع‌خوانی‌ها، نوع لحن و بافت
چندصدایی در هم آوایی استفاده کنیم و مهم‌تر از آن نیز به لحن در موسیقی‌توجه داشتیم که چه کلمه‌ای با
چه لحنی ادا شود.
ما می‌بینیم که در آواز ایرانی بیشتر به تقلید از استادها و پیش‌کسوت‌ها، می‌پردازند و در این میان بیشتر ملودی
تعیین کنندۀ لحن است نه شعر، در نتیجه ما لحن‌های متنوعی را نمی‌بینیم.
من سعی کردم در بخش هم‌آوایی روی لحن خیلی کار کنم.
از طرفی هم در بخش کوبه‌ای، خُب من همیشه برای سازهای کوبه‌ای می‌نویسم، فکر می‌کنم این پلی‌ریتم‌ها و نگاه تعویض
ریتم‌ها در تعامل با کلیت موسیقی به انسجام برایند صوتی و رسانایی پیام آهنگساز کمک کند.

* در دورۀ اول تارنوازی‌تان طغیانی وجود داشت که مخاطبان هم این را از اولین آلبومی که منتشر کردید حس
کردند.
اما در آثار متأخرتان خیلی وفادار به مکاتب قدیم نبودید.
همچنان همان طغیانی که خودتان در مرحلۀ اول به آن اشاره کردید یا پیچیدگی‌هایی غیرمعمول وجود دارد.

شخصی بودن آن طغیان‌هایی که در ساز و نوازندگی‌ام وجود داشته، در تارنوازی‌ام از بین نرفته است.
در توجه به مکاتب قدیمی سعی کرده‌ام چیزی به آنها اضافه کنم نه این که چیزی را جایگزین کنم.

* هیچ‌وقت دلتان خواسته که تجربه‌ای روی آهنگ‌سازی یا نوازندگی دقیقاً بر اساس همان لحن‌های تارنوازان قدیمی داشته باشید؟
ویدیوهایی
منتشر کردم که در آن سعی کردم قطعاتِ اساتید گذشته را در همان مکتب و حال‌وهوای خودشان با بضاعت خودم
اجرا بکنم.
منتها اعتقاد ندارم که اگر قرار است از علی قمصری آلبومی به طور رسمی منتشر شود، بازنمایی کار دیگران باشد،
شاید سال‌های بعد چنین کاری انجام دهم، اما تا الان پیش نیامده و دلیلش هم این بوده که آنقدر در
وجودم خلق اتفاق می‌افتد که دیگر چندان به باز‌نمایی نمی‌رسم.
ترجیح می‌دهم تا زمانی که این «نوشدگی» وجود دارد، همین راه را ادامه دهم.

* اما آیا در واقع ما در آن مکاتب به اندازۀ کافی حرفمان را زده‌ایم و مثلا تارِ آحسین قلی،
شهناز، شهنازی و دیگران شنیده شده که حال دنبال لحن‌ها، سبک‌ها و چیزهای جدید باشیم؟ اصلا کسی از موزیسین‌های جوان
توانسته اثری با همان قدرت و قوت خلق کند؟
مقایسۀ این که آثاری که هم‌اکنون خلق می‌شود می‌تواند همتای آنها
باشد یا نه کار سختی است، اما من اعتقاد دارم که ما باید نسل‌به نسل بهتر از قبلی‌هایمان بشویم، این
فرآیندی طبیعی است که جوان‌های نسل ما باید بهتر از پیشکسوت‌ها باشند، چون در همۀ شاخه‌ها و هنرها چنین اتفاقی
می‌افتد و باید خیلی حرف‌های بیشتری برای گفتن داشته باشند.
منتها فکر می‌کنم اگر الان آن کارها بازنمایی و تکرار شود، نتواند خیلی کمک‌ کند و خیلی هم نمی‌تواند با
موفقیت آن چنانی مواجه شود، منتها کسانی که بازنمایی می‌کنند بیشتر در جهت آموزش، پژوهش و حفظ و نگهداری آن
آثار تلاش می‌کنند که بسیار هم ارزشمند است.

* اما مسئله این جاست که ما قدرت موسیقایی اروپا را نداریم که سالن‌هایی فقط برای اجرای موسیقی دوران مثلا
باروک، رنسانس و… باشند و سالن‌هایی برای فعالان موسیقی مدرن و غیره، اینکه در دانشگاه‌ها ردیف فلان استاد تدریس شود
و هیچ‌وقت به گوش عامۀ مردم نرسد، باعث شده این موسیقی‌ها هم‌اکنون حالت موزه‌ای پیدا کند و واقعاً در معرض
فراموشی باشد؟

من اینطور فکر نمی‌کنم، به دلیلی این که تعداد موزیسین‌هایی که در شهرهای مختلف می‌بینم، چند صد برابر
تعداد موزیسین‌های آن دوره هست و این موزیسین‌ها هر کدام با قابلیت‌هایی که دارند این موسیقی را آموزش می‌بینند و
نگهداری می‌کنند و تا حدی آن را آموزش هم می‌دهند، حداقل به لحاظ کمیت این اتفاق قابل مشاهده نیست، فقط
چیزی که من به آن اعتقاد دارم این است که موسیقی در آن زمان بیشتر شخصی و فردی بوده است،
الان با جمعی شدن موسیقی و تشکیل شدن ارکسترها یکسری از ظرایفی که در آن موسیقی گذشته بوده به فراموشی
سپرده می‌شود و به آن‌ها کم‌توجهی می‌شود، در رابطه با آن ظرایف کاملاً با شما هم‌عقیده هستم که ملموس نیستند
و این اتفاق برایشان می‌افتد.
در رابطه با خودم هم حس می‌کنم «علی قمصری» تا حدی توان دارد و نمی‌تواند به همه‌چیز بپردازد، همین که
خودش باشد و بتواند خودش را با موسیقی‌اش توصیف کند و تا حدی هم در برخورد آموزشی در حفظ و
نگهداری و انتقال موسیقی گذشته کوشا باشد و در بخش آموزشی این کار را بکند، در بخش پژوهشی کتابش را
راجع به هارمونی بنویسد، کافی است.
البته در این میان گاهی برای این که مخاطب بتواند با این موسیقی برخورد کند، در فضای مجازی این آثار
را بازنوازی می‌کنم تا مخاطب بداند که نسل جدید با بضاعت خودش توجهی هم به این موسیقی دارند.
یکسری از موزیسین‌ها ممکن است یک آلبوم را منتشر کنند و دیگر پنج سال آلبومی منتشر نکنند و تنها مشغول
بوق و کرنا کردن آن آلبوم باشند، من در هر چند ماه یکبار دارم کاری را معرفی می‌کنم .
همۀ کارها روی دوش یک نفر نمی‌تواند باشد، فکر می‌کنم موزیسین‌ها هر کدام می‌توانند یک بخشی از این بار را
روی دوش خود بگذارند و این مسئولیت را به عهده بگیرند، این است که وقتی یک کاری از علی قمصری
منتشر می‌شود می‌گویند چرا شبیه شهناز نیست و… و از این دست انتقادها باید به آن فکر کنند که علی
قمصری خودش است و نمی‌تواند همۀ کارها را به تنهایی انجام دهد.

* به‌نظر می‌رسد شما الان همان اندازه که وقت صرف آهنگ‌سازی می‌کنید، آموزش هم برایتان خیلی جدی شده است؟
بله.

* آیا دلیل خاصی داشته است؟ حتی فکر می‌کنم تشکیل ارکسترها هم در همین راستاست.

البته آموزش به هیچ‌عنوان ضربه‌ای به بخش آهنگ‌سازی و نوازندگی من وارد نمی‌کند، حتی نکات مثبتی هم برایش دارد، به
خاطر این که معاشرت جدی با کارآکترها و آدم‌های مختلف می‌تواند هم من را از انزوایی که در آهنگ‌سازی و
نوازندگی با آن دست به گریبان هستم در بیاورد و من را بیشتر در اجتماع قرار بدهد و هم اینکه
می‌تواند نوعی درایت را در چگونگی انتقال تفکرات و احساسم به آدم‌ها ایجاد کند.
گاهی اوقات شاید آهنگ‌ساز آنقدر در خلوت خودش و در عمق کاری که انجام می‌دهد فرو برود که ریسمان‌هایش ناخودآگاه
با مخاطب قطع بشود، من از زمانی احساس کردم باید مقداری بیشتر با مردم در تماس باشم و سعی کردم
در فضای مجازی بخوانم و واکنش مردم را ببینم، اخبارم را منتشر ‌کنم و کامنت‌ها را بخوانم.
از آن طرف هم تدریس باعث می‌شود، این موضوع را محک بزنم که در اجتماع چه هستم و چه نقشی
دارم، از طرف دیگر هم تدریس برایم دغدغۀ هنری بود، چون خیلی به شیوۀ تدریس موسیقی ایرانی و سنتی انتقاد
دارم.

* آموزش آزاد یا در دانشگاه‌ها؟
هر دو.
اعتقاد دارم بسیاری از هنرجوها خیلی خوب ساز می‌زنند اما از چیزی که می‌زنند، هیچ ‌آگاهی‌ای ندارند.
یا این که پر از آگاهی هستند منتها هیچ‌کاری نمی‌توانند بکنند.
به همین خاطر سعی کردم در تدریس نگاهی دو وجهی به عمل و علم داشته باشم.
سعی کردم که بتوانم با ایجاد این فضا کمکی به موسیقی کرده باشم.

* از ارکستر بزرگ چه خبر؟
ارکستر «موج نو» اولین تمرین‌هایش را هفتۀ پیش با سکشن‌های سنتور و تار آغاز
کرد و تمرین نسبتاً موفق و خوبی بود.
برای رپرتوآر اولی که اجرا می‌کنیم ایده‌هایی دارم.

* ارکستری که در تالار وحدت اجرا کرد، نوازنده‌هایش کامل تغییر کرده‌اند؟
نه، در حال حاضر دو ارکستر تشکیل شده،
که در یکی از آن‌ها برگزیده‌های آن نوازنده‌ها حضور دارند و تعدادی هم با توجه به این که ما باید
شایسته‌سالارانه نگاه کنیم، از ارکستر جدا شدند و تعدادی هم به ارکستر اول اضافه شدند، ارکستر دوم هم ارکستری هست
که نگاه آموزشی را خیلی بیشتر در آن لحاظ می‌کنیم و برای هر دو می‌خواهیم کنسرت برگزار بکنیم.

* چقدر امیدوار هستید که دوام داشته باشد؟ بالاخره ارکسترها بزرگ است و از محل تمرین و حتی خود تمرین
برای شما هزینه دارد.

ما با حداقل رساندن هزینه‌ها روی نقطۀ صفر حرکت می‌کنیم، با این حال می‌دانم تنها وسیله‌ای که ممکن است باعث
متوقف شدن فعالیت ما بشود مسئلۀ مالی است که خدا را شکر من در کارهای موازی و شخصی‌ای که دارم،
– آهنگ‌سازی‌ها، تدریس و نوازندگی- و در پروژه‌های دیگرم سعی می‌کنم درآمدزایی به اندازه‌ای داشته باشم که بتوانم این ارکستر
را حفظ کنم و به آن به چشم جایی برای درآمدزایی نگاه نکنم.

* می‌تواند برای شما درآمدی نداشته باشد، اما این ارکستر هرچه بگذرد به تدریج بار مالی خواهد داشت، آیا می‌توانید
به تنهایی بار مالی را تأمین کنید؟
بار مالی با بلیت‌فروشی‌هایی که می‌شود تا حدی تامین می‌شود.
کاری که ما کردیم این بوده است که تعدادی از اعضای ارکستر با رأی دیگران انتخاب شدند و حساب بانکی
متعلق به خود ارکستر باشد که همۀ مبالغ وارد آن حساب شود و هزینه‌ها از آن کم شود، فقط هم
روی فروش بلیت گیشه می‌شود حساب کرد که آن هزینه‌ها را ساپورت کند، برای تجربه‌های قبلی‌مان خوب بود، ساپورت کرد
و مبلغی ناچیز هم به بقیه رسید.

* قطعاً دو، سه سال دیگر نوازنده‌ها هم برای هر تمرین و اجرا پول می‌خواهند، آیا به آن‌جا فکر کرده‌اید؟

داستان این است که من شخصاً به هیچ نوازنده‌ای بدهکار نیستم، به این دلیل که ارکستر «موج نو» به یک
برند تبدیل شده و در آن همۀ ما هستیم که در حال جلوه کردن هستیم.
آن نوازنده‌ها هم که در سال‌های آینده به خاطر بلند قدتر شدنشان و بالا رفتن اعتبارشان ممکن است چنین درخواست‌هایی
داشته باشند، به این فکر خواهند کرد که علی قمصری با داشتن اعتبار از روز اول هیچ ریالی درخواست نکرد
و در این ارکستر یک فرهنگ‌سازی است که اگر ما توانایی‌اش را داشته باشیم به همین شکل این فرهنگ‌سازی ادامه
پیدا می‌کند و فکر می‌کنم اتفاقاً این نمونه و مثال ارکستر «موج نو» مثال خوبی باشد در مقابل کم‌توانی و
ضعف دولت و مسئولین برای تشکیل دادن ارکستر‌هاست.
چون آن‌ها با بودجه‌های قابل توجه و حداقل کافی نتوانسته‌اند ارکسترهایشان را حفظ بکنند، همین‌طور باز مثال خوبی می‌تواند باشد
از فرهنگ‌سازی در مقابل خانۀ موسیقی که هیچ‌وقت حتی چنین کاری نتوانست انجام دهد، هر جا خواست کاری بکند اول
منافع خودش را بررسی کرد، اول بررسی کرد ببیند که چقدر با آن اشخاصی که می‌خواهد برایشان کار انجام دهد
زاویه دارد، چقدر آن اشخاص به آنها امتیاز می‌دهند.
اگر ما بخواهیم در دنیای موسیقی با فرهنگ دو امتیاز بگیر که امتیازی بدهی، با فرهنگ داد و ستد امتیاز
بخواهیم جلو برویم به هیچ‌جایی نخواهیم رسید و در موسیقی باید آدم کارهایی به خاطر خود موسیقی انجام بدهد، چون
موسیقی دارد به هنرمند هدیه‌های زیادی می‌دهد، هنرمند هم باید جایی از خودش مایه بگذارد، بدون این که بخواهد داد
و ستد امتیازی انجام بگیرد.

* به کنسرت برسیم، این کنسرتی که اجرا می‌شود، در اولین خبرهایی که از طرف گروه منتشر شد، به این
نکته اشاره شده بود که همچنان این پروژه در ادامۀ «سخنی نیست» است؛ «مهمانی‌ کوچک» ‌هم همین‌طور بود.
چه چیز «سخنی ‌نیست» را دوست داشتید؟
ویژگی ای که «سخنی نیست» و «مهمان کوچک» سعی کردم در آن‌ها جست‌وجو
بکنم این بوده که از توجه به آن قواعد و آرمان‌گرایی‌های ضمنی‌ام برای آهنگ‌سازی کم نگذارم ولی مخاطبی که حتی
آشنای‌ای با قواعد موسیقی ندارد، در سالن وقتی این کنسرت‌ها را می‌بیند و آلبومی را گوش می‌کند، احساس کند لذت‌بخش
است و آن را دوست داشته باشد یا بخشی از مخاطب‌ها دوست داشته باشند.
این خیلی کار سختی است که شما هم از اشعاری استفاده کنید که پیام‌هایی غیر از پیام‌های احساسی متعارف و
متعلق به امروز که خیلی پیام‌های تکراری است که بیشتر در ترانه‌ها می‌بینید، داشته باشد و هم بتواند با مخاطب
ارتباط برقرار کند.
ما تلاش کردیم از اشعاری با دغدغه‌های اجتماعی، نکات انتقادی، طرح‌های فرمال و تازه، استفاده کنیم و در عین حال
باز هم اتفاق بدی نیفتد، مخاطب از آن استقبال کند و حتی اشعار را زمزمه بکنید، اتفاقی که در تصنیف
زیبای وحشی افتاد به نظرم معجزه بود، به این دلیل که گوش موسیقی ایرانی دوست دارد که یک خط ملودی
را برای شعر بشنود که شعر را متوجه بشود، در زیبای وحشی مخاطب با یک هم‌آوایی مواجه شده بود که
شاید در کشورهای دیگر خیلی متعارف باشد اما در کشور ما زیاد این نوع هم‌آوایی تجربه نشده است، شاید تنها
در کارهای استاد علیزاده تجربه شده بود آن هم به شکلی دیگر، منتها جالب است با وجود این که این
تصنیف انتشار رسمی پیدا نکرده و در قالب هیچ آلبومی منتشر نشده، خیلی سر و صدا کرده، مخاطب خیلی زیادی
پیدا کرده، خیلی‌ها راجع به ‌آن صحبت می‌کنند و باز جالب است زمانی که در ابتدا این تصنیف منتشر شد
مانند خیلی از کارهای من مانند «چه آتش‌ها»، «نقش خیال» و… با انتقادهای بسیار جدی‌ای مواجه شد یعنی تعداد انتقادها
خیلی بیشتر از تحسین‌ها بود، اما دقیقاً مثل «نقش خیال» و… جایش را باز کرد و مخاطب خودش را پیدا
کرد.

* چقدر از این به دغدغه‌ای بر می‌گردد که شما در هم‌آوایی دارید؟ یعنی این که هر خواننده‌ای در آثاری
چون «سخنی‌ نیست»، «مهمانی کوچک» حتی به عنوان هم‌آوا خط ملودی خاص خودش را دارد، چقدر به اصرار شما به
این ماجرا بر می‌گردد؟
دغدغه‌های من در رابطه با این نوع هم‌آوایی به چند بخش تقسیم می‌شود، بخشی به این
برمی‌گردد که همان‌طور که می‌بینید و اگر کار در چند سال اخیر را گوش کنید متوجه می‌شوید که یک جاهایی
شعر وجود ندارد و خواننده‌ها تبدیل به ساز می‌شوند و آواهایشان هست که تعیین کننده است، من به طور ناخودآگاه
و نه به طور عامدانه، خواننده‌ها را به سمت سازها آوردم و آنها را بخشی از ارکستر کردم، فکر می‌کنم
این خیلی در فرهنگ‌سازی موسیقایی کشورمان می‌تواند تأثیرگذار باشد.

* شما می‌گویید خواننده‌ها را بیشتر به سمت همراهی با ارکستر پیش بردید تا این که مثلاً ارکستر در خدمت
خواننده باشد، اما این به نظر می‌رسد همان دغدغۀ همیشگی آهنگ‌سازها در مقابله با خواننده‌سالاری هم باشد.

این یک مبارزه نیست، این چیزی که می‌گویید حتماً هست؛ ولی مبارزه نیست.
تلاش برای ایجاد تعادل است، چون ما اعتقاد داریم که زمانی که تعادل وجود نداشته باشد، شما باید تلاش کنید
که شرایط را به تعادل برسانید و قدمی در جهت تعادل بردارید، اگر تعادل وجود داشت و ما آهنگ‌سازها این
کار را می‌کردیم، آن موقع می‌شد مبارزه، ولی زمانی که فقط چهرۀ خواننده را نشان می‌دهد و نتیجه‌اش این می‌شود
که خواننده‌ها تعیین‌کنندۀ مسیر موسیقی می‌شوند و حتی سفارش‌دهندۀ موسیقی به آهنگساز هستند و مشی آهنگ‌سازها را در نود و
نه درصد انتخاب و تعیین می‌کند.
مثال می‌زنم من با خواننده‌ای مجموعه‌ای را کار کردم و کنسرت‌هایش را دادیم، بعد زمان انتشار آلبوم خواننده گفت که
قطعۀ یک، چهار و پنج با اقبال عمومی مواجه شده، بیا این سه تا قطعه را از رپرتوآر جدا کنیم،
سه تا قطعۀ خوش اقبال دیگر به آن اضافه کنیم و در قالب یک آلبوم منتشر کنیم، خب من آهنگساز
آمده بودم رپرتوآری نوشته بودم که از الف تا ی به هم مرتبط بود و نگاه آن خواننده، ترانه‌ای بود،
نگاهی ترانه‌وار بود که این ترانه‌ها را کدام مخاطب بیشتر برایش دست زده است، متأسفانه این نگاه را می‌بینید که
از تلویزیون به جامعه رسوخ کرده و بعد به ناشرها رسوخ کرده است، آلبوم باید توسط ناشر خریداری شود و
ناشر هم می‌گوید که من آلبومی را می‌خرم که صدای فلانی و فلانی و فلانی باشد، از طرف دیگر آهنگسازها
مجبور هستند که فقط دنبال سه، چهار خواننده باشند.
این عدم تعادل است، این کاری که من انجام دادم یا بعضی از آهنگ‌سازها انجام می‌دهند و انجام نمی‌دهند، و
اتفاقاً آب به آسیاب همان جریان می‌ریزند.
این کاری که من انجام می‌دهم اتفاقاً به نفع خود خواننده‌هاست، به دلیل این که اولاً یک تعادلی ایجاد می‌شود
که در آن عرصۀ رقابت، عرصۀ سالم‌تر، منطقی‌تر و حرفه‌ای تری می‌شود.
در ثانی خواننده‌ها این‌طور زود اشباع نمی‌شوند، الان با خواندن یک ترانه قابلیت این را دارند که کلاً تمرین‌های شخصی
‌شان را در خانه به خاطر اشباع شدن و توجه گرفتن اضافی از مردم کم کنند.

* شاید بخشی از این ماجرا به این دلیل است که تعداد خواننده‌های مطرح ما بسیار اندک است.

اینطور نیست، تعداد خواننده‌ها زیاد است، منتها چند خواننده‌ به دلایل مختلف یا به خاطر قابلیت‌ها و سزاواری و شایستگی‌ای
که دارند یا به خاطر این که اسپانسرینگ و حمایتی از طرف رسانه‌ها و مخصوصاً تلویزیون شده‌اند و ‌حمایت ناشر‌ها،
مسائل مالی و مسائلی از این دست، بیشتر مطرح شده‌اند.

* گیتار فلامنکو که در کنسرت خواهیم شنید، ساز مورد علاقۀ شما بعد از تار است، خودتان هم می‌زنید و
از اولین «نقش خیال» هم حضور داشته است.
جالب این جاست که از همان «نقش خیال» هم به استفاده از این ساز خیلی هم انتقاد شده، اما همچنان
دغدغۀ شماست و الان هم کنار تار و عود قرار گرفته است.

با وجود این که در «نقش خیال» یک قطعه در آن گیتار داشت و خیلی به آن انتقاد داشت آن
قطعه یعنی «گناه عشق» پرطرف‌دارترین قطعۀ آلبوم بود و در «چه آتش‌ها» خیلی‌ها بعد از کنسرت انتقاد کردند، آلبوم که
منتشر شد، وقتی در خانه‌ها رفت و در ماشین‌ها شنیده شد، تحلیل شد، دانشجویان موسیقی آن را آکوردها و مدلاسیون‌ها
را تحلیل کردند و اتفاق‌هایی که شاید در کنسرت از دستشان در رفته بود را تحلیل کردند، این اثر با
اقبال خیلی زیادی مواجه شد، دلیل استفادۀ من از گیتار صرفاً در کنار علاقۀ شخصی این است که استایل فلامنکو
به خاطر غرابت تاریخی‌اش با موسیقی ایران و نقش زریار ایرانی در موسیقی فلامنکو که تقریباً طرح اولیۀ موسیقی فلامنکو
را زد و ساز گیتار را اتفاقاً، تکنیک‌هایی که در گیتار استفاده می‌کنند خیلی با موسیقی ایرانی نزدیک است، شما
فرض کنید جعبه‌ابزاری دارید که می‌توانید بسیاری از پیچ‌ها را با آن باز بکنید، چرا استفاده نکنید؟ یکسری ابزاری که
در کشور خودتان نیست و خیلی هم نزدیک است، من فکر می‌کنم ساز گیتار فلامنکو صرفاً به لحاظ تکنیکی و
متُدوار بودنش خیلی نزدیک‌تر از ساز فلوت موسیقی ایرانی است.
اصلاً شکی در این وجود ندارد، اما هیچ‌گاه من ندیدم که استفاده از ساز فلوت با انتقاد مواجه بشود، استفاده
از ساز ویالون‌سل با انتقاد مواجه شود، دلیل این انتقاد خیلی برای من روشن نیست.

* در این کنسرت خودتان می‌نوازید؟
خیر، آقای حسین کمالی می‌نوازند.
آنقدر که بتوانم نت‌هایی را که نوشتم اجرا بکنم، روی قابلیت نوازندگی گیتار فلامنکویم نمی‌شود حساب کرد، از آنجایی که
همیشه دوست دارم بهترین‌ها همراهم باشند، حسین کمانی به نظرم چهره‌ای است که باید در موسیقی ایران کشف شود، بسیار
باهوش و توانا است، عواطف او هم به موسیقی ایرانی هم خیلی نزدیک است، احساس می‌کنم که در این رپرتوآر
نزدیک‌تر هم شده است.

* و برنامه‌های آتی؟
کنسرت «موج نو» را دنبال خواهم کرد و کتاب هارمونی موسیقی ایرانی را منتشر می‌کنم.
من قبلاً کتابی راجع به هارمونی منتشر کرده بودم که آن هم طبق معمول با انتقادهای زیادی مواجه شد، اما
جایش را خیلی باز کرد، آن اثر روی دستگاه شور متمرکز بود، حال در قدم بعدی من در تمام دستگاه‌های
موسیقی ایرانی با رفرنس‌ آوردن از خود ردیف میرزا عبدالله و نوشتن قطعاتی یعنی انتشار جملات و قطعاتی در همان
زمینه، سعی کردم قواعد هارمونی که قویاً می‌گویم تا به حال هیچ‌جا این قواعد هارمونی منتشر نشده است، شبیه هیچ‌کدام
از قواعدی که تا به حال منتشر شده نیست، منتها برگرفته شده از خود ردیف دستگاهی است که می‌خواهم آنها
را منتشر کنم که بشود در فضاهای آکادمیک درس داده شود، فرق آهنگساز با آهنگساز غربی با متدی مفصل و
قدرت‌مند مشخص شود.

* کتاب قبلی‌تان ۵-۴ سال پیش منتشر شد، در این سال‌ها روی این کتاب کار می‌کردید؟
بله، زمان‌هایی متوقف می‌شود،
به این خاطر که شما جاهایی به گیرهایی می‌رسید و توقف پیدا می‌کنید، ولی باز ادامه پیدا کرد و به
هر حال انقدر طول کشیده است.

* غیر از ارکستر و این کتاب دیگر چه فعالیت‌هایی دارید؟
یکی، دو آلبوم هم منتشر خواهم کرد، آلبومی به
اسم افق، عمودی است، به همراه برادرم مصباح ، منتشر خواهد شد که برگرفته از شعر زیبای فروغ فرخزاد است،
آلبومی است که اشعار آن به شدت جدید هستند و به لحاظ ساختاری به شدت مدرن هستند، مطمئن هستم که
این آلبوم مخاطب را خیلی به چالش فرا می‌خواند، مخصوصاً در نگاه مینی‌مالی که در بخشی از موسیقی وجود دارد.

* و حرف پایانی؟
در این کنسرت بیشتر نکتۀ جالبی که وجود دارد این است که من با شاعری هم‌نسل
خودم خیلی نشست و برخاست کردم و براساس آن ایده‌هایی که داشتم نظراتمان را مبادله کردیم، اتفاقی که همیشه خیلی
دنبال آن بودم که برخوردی و ارتباطی نزدیک با شاعر داشته باشم و حاصلش این است که بیشتر اشعار کنسرت
ما گفتۀ علیرضا کلیایی عزیز است که شعرهایی که در این قطعات استفاده شده دوست دارم راجع به هر کدام
بیشتر از یکی، دو ساعت صحبت کنم، چون بار معنایی و همچنین خاطرات بسیار زیادی برایم دارد.
در این کنسرت پوریا اخواص، هاله سیفی زاده، بهرخ شورورزی، زکریا یوسفی،کامران منتظری، حسین کمانی و امیرفرهنگ اسکندری همراهم هستند.

موسیقی ما

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
مهارت های زندگی
بیشتر >
ترک اعتیاد