گپ و گفتی با عباس براتیپور شاعر بزرگ دفاع مقدس
گپ و گفتی با عباس براتیپور
گپ و گفتی با عباس براتیپور , درسال ۱۳۵۵ نیز برای بار دوم اعزام و دوره تکمیلی الکترونیک را طی
کرد.
او در طول خدمت بیشتر به آموزش زبان و الکترونیک مشغول بود تا اینکه در سال ۱۳۷۲با درجه سرهنگی بازنشسته
شد.
براتی پور درسال ۱۳۶۰ با حوزه هنری آشنا شد که همین موضوع زمینههای فعالیت او را به عنوان یک شاعر شکوفا کرد.
عمده اشعار او درباره دفاع مقدس است.
با او گفتوگویی انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
شما در نیروی هوایی بودید و بهعنوان یکی از افراد برای آموزش فنی به آمریکا اعزام شدید و سالها بعد
به یکی از چهرههای شناخته شده شعر دفاع مقدس تبدیل شدید.گپ و گفتی با عباس براتیپور
چه راهی در این
فاصله طی شد که از آموزشهای فنی نیروی هوایی در آمریکا
به شعر دفاع مقدس رسیدید؟
من شعر را
از دوران دبیرستان کار میکردم.
آن زمانی هم که به نیروی هوایی رفتم، شعر میگفتم، اما نه خیلی جدی.
بعد از پیروزی انقلاب احساس کردم باید در صحنه بود.
سال ۶۰ وارد حوزه هنری شدم و با دوستان و شاعران انقلاب کنار هم بودیم.
در زمان جنگ تحمیلی اشعارم رنگ و بوی دفاع مقدس به خود گرفت و تا امروز به سرودن شعر ادامه
دادهام.
شما خودتان در خط مقدم هم جنگیدهاید؟
جنگ نرفته بودم، نمیتوانستم بروم.
اما برای تبلیغات از طرف حوزه هنری چند باری به مناطق رفتیم.
چرا نمیتوانستید بروید؟
من در تهران فرمانده قسمتهای الکترونیک بودم.
دستگاههای ارتباطی و مخابراتی را تهران میفرستادند تا ما تعمیر کنیم و دوباره بفرستیم.
نمیتوانستم کار را رها کنم و به خط مقدم بروم.گپ و گفتی با عباس براتیپور
چه دغدغهای احساس کردید که
مضمون شعر شما رنگ و بوی دفاع مقدس گرفت؟
احساس وظیفه بود.
به هر حال ما نظامی بودیم و این فضا را بیشتر احساس میکردیم.
با تمام وجود باید از میهن دفاع میکردیم؛ چه در خط مقدم و چه به صورت تبلیغات باید رزمندگان را
تشویق میکردیم.
یادم هست اولین باری که برای تبلیغات به مناطق عملیاتی اعزام شدیم برای رزمندگان اشعار حماسی خواندیم و تاثیرش را
روی آنها حس میکردیم.
حس رزمندهها و مردم شهر
روز آزادسازی خرمشهر چه احساسی داشتید؟
درست یادم هست در بیمارستان بستری بودم.
به دلیل کار و فشارهای عصبی ناراحتی معده پیدا کرده بودم.
در اتاقی که بستری بودم یک جانباز دیگر هم بود که او را از جبهه آورده بودند.
او را که دیدم، گفتم باید مرخص شوم تا جا برای مجروحان جنگ باشد.
آزادی خرمشهر آغاز پیروزیها بود.
وقتی خرابیها را میدیدم متاثر میشدم.
بعد از آزادی خرمشهر هم در مسجد خرمشهر شعرخوانی گذاشتیم.
واقعا آن حس و حال غیرقابل وصف بود.
حس رزمندهها و مردم شهر بی نظیر بود.
ما تجهیزاتی نداشتیم، حالا به قدرتی رسیدیم که موشک میسازیم.
همه با دست خالی و کمک خدا بود.
به قول امام، خرمشهر را خدا آزاد کرد و ما خیلی شعف داشتیم بابت این اتفاق.گپ و گفتی
با عباس براتیپور جام جم