جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

علیرضا افتخاری از زندگی شخصی اش می گوید ، به خاطر احمدی نژاد می خواستم خودکشی کنم !(۱)

اشتراک:
علیرضا افتخاری از زندگی شخصی اش می گوید ، به خاطر احمدی نژاد می خواستم خودکشی کنم !(۱) مهارت های زندگی
علیرضا افتخاری اگر فیلم لیلای مهرجویی و ترانه های زیبای آلبوم نیلوفرانه ها را یکی از نقاط عطف کارنامه علیرضا افتخاری بدانیم که هم سطح او را به عنوان خواننده ای پر کار ارتقا داد و هم به پرفروش تر شدن آثارش کمک کرد، در آغوش کشیدن احمدی نژاد نقطه ای بود که به سقوط […]

علیرضا افتخاری

اگر فیلم لیلای مهرجویی و ترانه های زیبای آلبوم نیلوفرانه ها را یکی از نقاط عطف کارنامه
علیرضا افتخاری بدانیم که هم سطح او را به عنوان خواننده ای پر کار ارتقا داد و هم به پرفروش
تر شدن آثارش کمک کرد، در آغوش کشیدن احمدی نژاد نقطه ای بود که به سقوط او منجر شد.

اگر فیلم لیلای مهرجویی و ترانه های زیبای آلبوم نیلوفرانه ها را یکی از نقاط عطف کارنامه علیرضا افتخاری بدانیم که هم سطح او را به عنوان خواننده ای پر کار ارتقا داد و هم به پرفروش تر شدن
آثارش کمک کرد، در آغوش کشیدن احمدی نژاد نقطه ای بود که به سقوط او منجر شد.

این سقوط را هم نه منتقدان و مخالفان انبوه احمدی نژاد که خود افتخاری بود که بیش و پیش از
همه رسانه ای کرد.
تهدیدها و توهین هایی که زندگی را برایش جهنم کردند تا جایی که حالا در این مصاحبه، اعتراف می کند
که به شکل جدی به مرگ فکر می کرده است.

علیرضا افتخاری اگر به خاطر این حاشیه ها نبود می توانست یکی از چهره های ذرای موسیقی معاصر بماند که
کارهایش به خانه همه ایرانی ها راه یافت.
بازخوانی تعدد پرشماری از آثار جاودانه موسیقی سنتی و پاپ و صدای استانداردی که می توانست همه خاطره های خوش
ما را با خوانندگان قدیمی زنده کند، افتخاری را به هنرمند کم فراز و نشیبی تبدیل کرد که نه هواداران
افراطی و سینه چاک داشته باشد و نه مخالفان جدی و پیگیر اما همه اینها به قبل از سال ۸۹
تعلق دارد.

اتفاقاتی که برای استاد محمدرضا شجریان انفجاری از محبوبیت دوباره را به همراه آورد و برای افتخاری وسوسه خودکشی! واقعیاتی
که کف خیابان داشت اتفاق می افتاد و از قلب و احساس مردم می جوشید و نه در تریبون های
رسمی و پروپاگاندای رسانه ای.

علیرضا افتخاری متولد ۱۳۳۷ است و از مکتب هنرمندان اصفهانی می آید.
اگر به ویکیپدیایش سر بزنید خواهید دید که از آلبوم نیلوفرانه به عنوان پرفروش ترین آلبوم تاریخ موسیقی ایران نام
برده شده و بسیاری از اساتید جملاتی در تایید و توصیف او گفته اند اما اگر درباره او از مردم
کوچه و خیابان بپرسید…
بسیاری او را در آغوش مردی به یاد می آورند که تاریخ ایران را به قبل و بعد از خود
تقسیم کرده است و علیرضا افتخاری گواه روشنی است بر آنچه که دورانی بر این کشور گذشته است.
شهادت بی واسطه ای که حقیقت ادعایی بزرگ را برملا می کند.
مرثیه ای برای یک رویا.

چه زمانی احساس کردید آثارتان به صورت گسترده در جامعه ایرانی شنیده می شود؟ خیلی ها اعتقاد دارند پخش آثارتان
از صدا و سیما در شهرت و محبوبیت تان نقش تعیین کننده داشته.

– از سریال امیرکبیر این موضوع برای من جدی تر شد و خودم احساس کردم که کارها در حال شنیده
شدن هستند.
این زمانی بود که جناب «روشن روان» از من برای حضور در این سریال دعوت کرد و همکاری من با
دوستان جدی تر شد.
اعتقاد دارم مردم و جامعه ما در آن دوره که آثار من در حال پخش بود، بسیار درباره موسیقی و
انتخاب هایشان سختگیر بودند و همین باعث شده بود که کمتر چهره ای را به عنوان چهره جدید بپذیرند.
این کار را برای همه سخت تر می کرد و باعث شده بود خواننده ها برای شنیده شدن، کار سخت
تری را در پیش رو داشته باشند.

استاد شجریان و ناظری در آن سال ها در اوج دوران کاری خود بودند و مردم از آثار آنها هم
استقبال بسیار خوبی می کردند.
رقابت مخفی و خاموشی بین شما و آثار این بزرگان در آن دوره دیده می شد؛ موضوعی که تا امروز
کمتر حاضر به صحبت درباره آن شده اید.

– رقابت جالبی بود.
اصولا آن دوره دوره جالبی بود.
من کارهای آن دوستان را می شنیدم و سعی می کردم در انتخاب هایم همیشه دقت کنم.
همه حواسم بود که کار ضعیف بیرون ندهم و انرژی ام را در انتشار آثار خوب و قوی صرف کنم.

در همان دوره خاص شما بیشتر تحت تاثیر موسیقی کدام یک از اساتید و بزرگان بودید و به چشم الگو به آثار آنها نگاه می کردید؟

– در آن دوره انتخاب غالب من موسیقی سنتی بود.
به خصوص که اساتیدی که در آن دوره خدمت شان تلمذ داشتم، از لحاظ شخصیت و هویت کاری، چهره هایی
بودند که وزن و اعتبار زیادی داشتند؛ درست مثل استاد حسن کسایی و تاج اصفهانی.
بعد به مرور افتخار همکاری با استاد روشن روان و تجویدی و شهبازیان را هم داشتم.
خودم همیشه سعی می کردم که وقتی در حضور این بزرگواران در حال انجام کار بودیم، در تمام لحظات حتما
نکته و ریزه کاری هایی را از خدمت این بزرگواران بیاموزم.
در مقام یک شاگرد، همین نوع همکاری ها باعث شد که بتوانم بسیار بیاموزم و یاد بگیرم.

و نکته این بود که در همان ابتدای معروفیت و محبوبیت، آمار فروش آلبوم های علیرضا افتخاری بسیار بالا بود
و خیلی زود مورد توجه مخاطبان و مردم قرار گرفته بود.

– من برای آلبوم «نیلوفرانه» تنها ۷۰۰ هزار تومان دستمزد گرفتم.
آقای خوشحال ۵۰۰ هزار تومان و جناب قیصر امین پور برای این آلبوم کمتر از این رقم ها گرفته بود
ولی علیرغم دستمزد پایینی که برای این آلبوم گرفته بودیم، با عشق آن را تولید و منتشر کردیم و خدا
هم با ما بود و آمار بالایی در فروش به خود اختصاص داد.
آلبوم «یاد استاد» را حدود یک میلیون تومان دستمزد گرفتم ولی واقعا انرژی گذاشتیم و آن اثر تولید شد و
مردم استقبال کردند.

اصلا ماجرای همکاری در آن دوره جوی بود که مثلا ما در منزل یک آهنگساز می نشستیم و کار
را گوش می کردیم و انتخاب ها اتفاق می افتاد.
اعداد و ارقام بسیار پایین بود و همیشه سعی می کردم در کارهایی که می خوانم، ناشر ضرر نکند.
به حکم معرفت و جوانمردی سعی می کردم که فکر و ذکرم بودجه ای باشد که برای آن آثار هزینه
شده است.
هر چند بسیاری از طریق این آلبوم ها صاحب ملک و املاکی شدند و خانه و ویلا نصیب شان شد
که نوش جان شان باشد ولی خود ما در آن دوره زیاد نفع مالی نبردیم و همان دستمزدهای اولیه، تنها
پولی بود که از آن آثار به ما تعلق می گرفت؛ آثاری که آمار فروش شان بعضا واقعا بالا و
چشمگیر بود.

دقیقا.
سوال بعدی من درباره همین موضوع بود که در آن دوره منطق درستی در ارتباط بین خواننده و دیگر هنرمندان
تولیدکننده آثار با ناشر نبوده و بیزنس و انتفاع مالی بیشتر به ناشران تعلق می گرفته.

– این موضوع بود و خیلی هم محسوس بود.
ما آن زمان با شور و انرژی کار می کردیم و اصلا این قبیل مسائل برای مان اولویت نبود.
کسی هم به ما نگفت که تو قرار نیست تا آخر عمرت این شور و اشتیاق و عشق را داشته
باشی و حداقل چند اثر را برای خودت و خانواده ات تنگه دار.
مثلا اوایل دوران کاری ام بود که اثر «همتای آفتاب» را با ۵ هزار تومان خواندم و با بزرگواری چون
«عماد رام» همکاری کردم که آن دوران هم قوانین و عرف خاص خودش را داشت.
ما هم بر اساس قواعد همان دوره پیش می رفتیم و اوضاع را مدیریت می کردیم.

گفته می شود هنوز هم آن آثار قدیمی شما بازار فروش دارد و همچنان در حال بازنشر است؛ درست است؟

– بله، برخی از آثار قدیمی هنوز هم بازنشر می شوند و می فروشند.
البته من دیگر نقش یا انتفاعی از این بابت ندارم و حقوق آثار در اختیار ناشرین محترم است ولی بارها
این موضوع را به خود من هم گفته اند که آثار قدیمی تر من هنوز هم طرفدار دارند و فروش
شان هم خوب است.

درباره سال های ابتدایی فعالیت شما چیزی که می گویند این است که خیلی از آهنگسازان در آن دوران، هر آهنگی که می ساختند برای شما و آقای شهرام ناظری ساخته می شد و انتخاب اصلی شان از بین شما و ایشان بود، این موضوع تا چه حد صحت دارد؟

– بی تعارف اگر بخواهم سوال تان را جواب دهم و آقای ناظری هم از من ناراحت نشود، از آنجایی
که من آثارم تیراژ داشت و آمار بالای فروش را کسب کرده بود، عمدتا آثار را قبل از همه برای
من می فرستادند و من می شنیدم و اگر قبول نمی کردم، سراغ چهره های دیگر می رفتند.
تم صدای من جوری بود که تقریبا همه چیز می توانستم بخوانم و حتی استاد جواد معروفی به فرزندشان گفته
بودند اگر روزی قرار باشد آهنگی بسازم و از آن آهنگ خوشم بیاید، حتما آن آهنگ را باید آقای افتخاری
بخوانند.
همه آن آثار تولید و پخش می شد و ما حواس مان نبود که قرار نیست تا همیشه اوضاع بدان
گونه باشد.
الان هم همیشه به جوانانی که در حوزه موسیقی خوب کار می کنند می گویم که به آینده تان فکر
کنید و سعی کنید جوری پیش بروید که بتوانید آینده خود را تامین و بعد در پی آرزوهای تان در
حوزه کاری خود بروید.

نکته مهم دیگری که درباره شما عنوان می شود این است که تعداد آلبوم های شما در بازار موسیقی کشور یک رکورد به حساب می آید؛ عدد دقیقی از تعداد آلبوم هایتان دارید؟

– حدود ۸۰ آلبوم منتشر کرده ام و در حال حاضر هم ۴ آلبوم آوازی در دست انتشار دارم که
جناب آقای «محمد علی چاوشی» قرار است آنها را روانه بازار کند.
استاد ذوالفنون و چند استاد گرانقدر دیگر در این آثار با من همکاری کرده اند و حدود ۴۰ اثر ساخته
شده است.
این آثار آماده انتشارند و قرار است در چهار آلبوم روانه بازار شوند.
۷۰ تصنیف دیگر هم که همگی آثاری از استاد ذوالفنون هستند در اختیار آقای مناجاتی است و ایشان قرار است
درباره روند انتشار آن آثار هم اقدام نمایند.

این آلبوم هایی که می فرمایید، علاوه بر آن ۸۰ آلبومی است که منتشر شده است؟

– بله ۸۰ آلبوم از من منتشر شده و این آثاری هم که عرض کردم در دست انتشارند.
آن ۸۰ آلبوم در طول همه این سال ها منتشر شده اند و برای آثار جدید در حال برنامه ریزی
بودیم که آن اتفاقات رخ داد و …

قبل از اینکه به آن اتفاقات برسیم، می خواهیم درباره سبک های دیگر موسیقی در ایران از شما بپرسیم.
در همه این سال های فعالیت تان، آیا صدا یا هنرمندی در حوزه پاپ و سنتی بوده که شما تحت
تاثیرش باشید و به چشم یک خواننده خوب، آثارش را دنبال کنید؟

– قرار نیست مدحی انجام دهم و سوء
برداشتی اتفاق بیفتد ولی هر وقت صدای استاد شجریان را می شنیدم، یک صداقت خاصی در صدای ایشان حس می
کردم.
درست قبل از این که با شما صحبت کنم، «قاصدک» استاد شهبازیان را با صدای استاد گوش می کردم و
واقعا لذت می بردم.
هر وقت صدای استاد شجریان را می شنوم خود به خود می زنم زیر آواز.
همه اینها به خاطر علاقه ای است که به ایشان دارم و آثارشان را برای من عزیزتر و دوست داشتنی
تر می کند.
حوالی سال ۶۰ بود که ما با هم رفت و آمد داشتیم و من در تهران خدمت ایشان می رسیدم
و ایشان هم در اصفهان به منزل من می آمدند.

من یک رنوی قدیمی داشتم و وقتی با استاد در آن می نشستیم، آقای شجریان به من می گفت:
«علیرضا بخون…
بخون که دلمون گرفته» و من می خواندم و آن روزها هرگز از ذهن من پاک نمی شود.
با هم می رفتیم منزل استاد تاج یا دوستان دیگر.
روزهایی که دیگر تکرار نمی شوند.
این صحبت ها را در شرایطی به زبان می آورم که نه ایشان نیازی به مدح و تعریف من دارند
و نه من به ایشان.
اینها حرف های دل من است که همیشه با صراحت گفته ام.
من عاشقانه دوست شان دارم و برایشان احترام ویژه ای قائلم.

شما در اوج این اختلافات نامه عجیبی را خطاب به آقای شجریان نوشتید و در رسانه ها منتشر کردید.
بخش هایی از این نامه به شدت سر و صدا کرد و به سوژه ای برای طنزنویسان مبدل شد.
واقعا انگیزه اصلی آن نامه به آقای شجریان در آن دوره سخت و پرحاشیه چه بود؟

– در واقع این
نامه اظهار محبت من به آقای شجریان بود.
ما از یک خانواده ایم و طبعا من هم مانند افراد دیگر خانواده، آقای شجریان را دوست دارم.
چرا نباید حالت دوستی و برادری داشته باشیم؟ بعضی ها می پرسند که تو از آقای شجریان دلخوری؟ من از
ایشان دلخور نیستم.
من از خودم دلخورم.
همان زمان هم از خودم دلخور بودم و با صراحت بر زبان آوردم.
چرا نباید استاد شجریان در ایران بخواند؟ ماهیگیرها و بناها و پیشه ورها هم با هم آواز می خوانند و
کار می کنند.
چرا نباید ما هم آواز باشیم؟ چرا شجریان نباید از حال من خبر داشته باشد؟ بیست سال است که من
شجریان را ندیده ام و این واقعا خوشایند نیست.

ایشان به هر حال ممنوع الکار بودند و اجازه فعالیت در آن دوره به ایشان داده نمی شد و هنوز
هم داده نمی شود.

– آقای شجریان ممنوع الکار نیست.
چه کسی می تواند به ایشان بگوید کار نکن؟ چه کسی می تواند مجوز ایشان را صادر کند یا نکند؟
شجریان خودش کارهای خودش را امضا می کند.
ایشان اگر بخواهند دوباره می توانند در ایران فعالیت کنند.

اگر قرار باشد درباره آثار «همایون شجریان» صحبت کنید، درباره او چه نظری دارید؟

– او به هر حال حواسش
جمع است و درست جلو می رود.
نام بزرگی چون شجریان بر اوست و قطعا وظیفه سنگینی دارد.
صدایش را دوست دارم.

درباره انتخاب های حوزه پاپ کسی را اسم نبردید.
شما هم از آن جمله هنرمندانی هستید که کمتر حاضر می شوند درباره آثار پاپ نظر بدهند؟

– خدا رحمت
کند استاد محمد نوری را.
ایشان واقعا استاد بود.
البته جوانان خوبی را در این دوره کنونی داریم و صداهای خوبی می شنوم.
به هر حال درها به روی موسیقی در کشور بسته است و همین باعث می شود انگیزه ها برای استمرار
و پیشرفت، بیشتر و بیشتر شود ولی قطعا سرآمد پاپ در ایران از نظر من محمد نوری بوده و هست.

از بین چهره های نسل جدید موسیقی سنتی چطور؟ چهره هایی که با وارد کردن برخی فضاهای تلفیقی در موسیقی
سنتی کشور، صدای بسیاری از اساتید سنت گرای موسیقی ملی را در آورده اند و اعتراض های زیادی به آنها
شده است.

– من اعتقاد دارم باید این جوانان به دست بوسی اساتیدی چون استاد شجریان بروند و از او بپرسند و
مشورت بگیرند.
آواز فقط «ها ها» کردن و دست و دهانی نیست.
بسیار شنیده ام که آثاری از سوی برخی جوانان موسیقی سنتی ارائه می شود که همه غلط و پر ایراد
است.
صداها عمدتا فقط می خواهند روی همدیگر را کم کنند.

خواندن و آواز، نکات ریز زیادی دارد و باید با مشورت به این علم رسید.
آشپزی فقط پختن گوشت و اضافه کردن ادویه نیست.
باید هنر و درک درستی از آشپزی داشت.
آواز باید به دل بنشیند تا دلی را بلرزاند.
درباره این نسل جدید کمتر می توانم واژه ویژه ای بر زبان بیاورم.
اعتقاد دارم بدون «پیر» نباید حرکت کنند.
هر چند به قولی سکندر زمانه باشند.
پیر قبیله موسیقی هم استاد شجریان هستند که همه باید به دست بوسی ایشان بروند.

هفته نامه تماشاگران

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
مهارت های زندگی
بیشتر >
آرون گروپس