پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

شعر کودکانه فصل پاییز

اشتراک:
شعر کودکانه فصل پاییز کودک و نوزاد
با آموزش شعر کودکانه فصل پاییز به کودکان خود فصل پاییز را به زیبایی برای آن ها شرح دهید

کودکان دنیای زیبایی دارند که دسترسی به این دنیای زیبا و بی آلایش برای بزرگتر ها همیشه حسرتی
بوده است دور و دراز ، دنیای کودکان پر است از شعرهای زیبا که با خواندن و حفظ کردن این شعرها به
زیبایی دنیایی رنگارنگ برای خود می سازند یکی از شعرهای زیبایی که کودکان می توانند آن را از حفظ
کنند شعر کودکانه فصل پاییز است که والدین می توانند در فصل پاییز با آموزش این شعر به فرزندان
خود دنیای پاییزی آن ها را به زیبایی شکل دهند . شعر کودکانه فصل پاییز را در پرشین وی بخوانید.

شعر کودکانه فصل پاییز

پاییز
برگا شدن ستاره لالایی

ستاره دونه دونه لالایی

باد اومده می­خونه لالایی

برگا می­رن سواره لالایی

پاییز شده
دوباره لالایی

پاییز چه رنگارنگه با میوه هاش قشنگه

صدای باد و بارون شر شر شاد ناودون

خش خش زیبای
برگ بارش نقل و تگرگ

وای که چه دیدن داره میوه ها چیدن داره

پاییز که آغاز می­شه مدرسه ها
باز می­شه

جَـــر و جَــر و جَــر دوباره

بــــــــــــــــارون می­باره

شر و شر و شر یـه ناودن

مشغــــــــــــــــول کاره

قار
و قار و قار کلاغـــها دسته به دسته

بار و بار و بار تابستون بارشو بستـــه

پر و پر و
پر برگ و گل داره می­ریــزه

هو و هو هو بــــاد می­گه فصــل پاییزه

باز به فصل پاییز مدرسه ها
باز شدبهار درس و دوستی دوباره آغاز شدبه سوی درس وکلاس شادی کنان
کودکاندوان دوان میروند خوشحال وبازی کنان.

من که چنین عزیزم

خزونم و پاییزم

تو فصل من می وزه باد

بارون و طوفان هم می آد

ادامه ی شعر کودکانه فصل پاییز

هوا
یه خورده سرد می شه

برگ درختها زرد می شه

میوه ی من زالزالکه

خزون توی فصلها تکهمنبع:کودک سیتی

فصل
خزانوقتی میاد فصل خزون ابرا میان تو آسمون

بارون می باره بارون می باره

وقتی که بارون می باره هرکی
پا بیرون میزاره

یه چتری داره

یه چتری داره

وقتی که بارون بند میاد ابرا می شن سوارباد

میرن دوباره

میرن دوباره

خورشید خانم پیدا میشه لباش به خنده باز میشه

صفامیاره

صفامیاره

پاییز اومد دوبارهبرگاشدن ستارهستاره طلاییزرد وسرخ وحناییآمد
باد شبانهبرگا را دانه دانهاز شاخه ها جدا کردتوی هوا رها کرد

پاییزه پاییزه

برگ درخت میریزه

هوا شده کمی
سرد

روی زمین پر از بــــرگ زرد

دسته دسته کلاغا

میرن به سوی باغا

همه باهم یکصدا

میگن قار قار
قار قار

شعر کودکانه فصل پاییزشیواترین شعر کودکانه فصل پاییز

بد نیست بدانید : دنیای کودکان

بچه با پاهای کوچکش که معلوم بود تازه شجاعت راه رفتن آموخته بود، داخل محوطه امن و سرسبز
پارک راه می رفت و خوشحال و خندان از اینکه می تواند “مستقل” و بدون کمک، روی پاهایش راه
برود. اما تقریبا می دیدم و می شنیدم که مادر لحظه به لحظه می گفت: نَدو!
بچه به سمت درخت می رفت تا درخت را لمس کند، مادر می گفت: “دست نزن”
بچه روی چمن می نشست، مادر می گفت: مامان جون نشین، کثیفه!

من، حیرت زده از چراییِ این همه تذکر، به محیط اطراف بچه نگاه کردم و هیچ موقعیت خطرناک و آسیب
زایی ندیدم که توجیهی برای این همه تذکر باشد.

بچه خم می شد تا از روی چمن، برگ افتاده از درخت را بردارد تا با انگشتان کوچکش برگ را ببیند،
کشف کند، بشناسد و تجربه کند ولی باز صدایی خطاب به او می گفت: بنداز زمین، دست نزن!
مطمئن بودم آن مادر محترم از سرِ مهر با فرزندش اینچنین می کرد ولی یقین دارم کار آن مادر،
چشمه کشف و کاوش را در بچه می خشکاند.

تبیان ، نینی سایت

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس