شعر کودکانه نان تازه
شعر های زیبا و آموزنده می توانند بسیار بر روی ذهن و فکر کودک تاثیر
می گذارند ما در این مطلب از پرشین وی قصد داریم شعر کودکانه نان تازه و
شعر زیبای تنور مادربزرگ را برایتان به اشتراک بگذاریم در ادامه مطلب
همراه ما باشید
شعر کودکانه نان تازه
نان تازه دانید من که هستم؟من نان تازه هستم
خوش عطرم و برشته
عطرم به جان سرشته
زینت سفره
هایمقوت دست و پایم
حاصل کار یاران
خوراک صد هزاران
حکایتم دراز استدر من هزار راز است
بشنو تو سرگذشتم
چه بودم و چه گشتم
گندم بودم در آغازگندم ناز و طناز
دهقان پیر مرا کاشت
زحمت کشید تا برداشت
هر روز و شب داد آبمببین چقدر شادابم
از رنج و کار دهقان
کم کم شدم شکوفان
قدم بلند شد
کم کمبوسید رویم را شبنم
به به به خوشه هایم
گندم با صفایم
شد ساقه ام طلاییآی برزگر کجایی؟
پیشم
بیا شتابان
با داس تیز و بران
دروم کرد مرد دهقانبرد پیش آسیابان
آردم کرد آسیابان
خمیر شدم پس از
آن
گذاشت رو پاروش نانوا
چید تو تنور خمیر را
گرفتم از آتش جان
یواش یواش شدم نان
ده ها
تن گرم کارندشب تا سحر بیدارند
تا نان شود مهیا
آید به سفره ما
ای که می خوری
نان رابدان
تو قدر آن را.
بیشتر بدانید از «تنور مادر بزرگ»
قیامت می کند با گندم و آتش
از بوی تازه ی نان، سرمست
عشق را همراه با لبخندی ملیح
گوشه ی سفره می نشانَد
در تنور روزگاران چه دیده است؟!
که این چنین آرام گونه و ملیح لبخند میزند
پینه های هر دو دستش
این چروک های رفته تا مرز چانه اش
و خطوط منحنی پیشانی
در کل کتاب مقدسی است
اعجازش نان است، مادر بزرگ
عطر بی مانند نان، پیچیده در جان هوا
بی گمان رایحه ی پختن نان
بهشت را روی زمین می کشاند
آدم هم اگر نباشیم
مست می شود مشام جان
همیشه بوی بهشت می دهد،
حتی با سر انگشتان سوخته اش
گویی رسولی ست
نان و نمک به دست
آب و آتش و خاک و باد را
باهم آشتی داده ست…
قیامت می کند با گندم و آتش
از بوی تازه ی نان، سرمست
عشق را همراه با لبخندی ملیح
گوشه ی سفره می نشانَد
در تنور روزگاران چه دیده است؟!
که این چنین آرام گونه و ملیح لبخند میزند
پینه های هر دو دستش
این چروک های رفته تا مرز چانه اش
و خطوط منحنی پیشانی
در کل کتاب مقدسی است
اعجازش نان است، مادر بزرگ
عطر بی مانند نان، پیچیده در جان هوا
بی گمان رایحه ی پختن نان
بهشت را روی زمین می کشاند
آدم هم اگر نباشیم
مست می شود مشام جان
همیشه بوی بهشت می دهد،
حتی با سر انگشتان سوخته اش
گویی رسولی ست
نان و نمک به دست
آب و آتش و خاک و باد را
باهم آشتی داده ست…
تبیان / شعر پاک