قصه کودکانه باغ گلابی
والدین می توانند با تعریف شعر ها و قصه های بسیار زیبا دنیای بیرونی را برای کودکان خود تعریف
کنند و کودکان با شناخت دنیای بیرونی بتوانند بهتر با آن دنیا تطبیق پیدا کنند و از زندگی در آن لذت
ببرند قصه باغ گلابی برای کودکان می تواند داستان باغی را تعریف کند که میوه های گلابی داشته
و کودکان با میوه گلابی آشنا شوند و دوست داشته باشند تا از میوه های آن لذت ببرند و از آن
بخورند کودکانه ترین و زیباترین قصه باغ گلابی را در پرشین وی بخوانید.
کودکانه ترین قصه باغ گلابی
گلابیهای رسیده و آبدار از شاخهها آویزان بودند و هر رهگذر خستهای را بسوی خود میخواندند.حامد با دقت داخل باغ
را نگاه کرد، هیچکس آنجا نبود.با زحمت خود را از شکاف دیوار به داخل باغ کشاند.
به سراغ یکی از درختهای گلابی رفت و آن را تکان داد.چند گلابی درشت و رسیده بر زمین افتاد.حامد دیگر
معطل نکرد و با اشتهای فراوان شروع به خوردن گلابیها کرد.
او آنقدر مشغول خوردن شده بود که صدای پای مشنعمت را نشنید.در حالیکه دهانش پر از گلابی بود، ناگهان مشنعمت
را در مقابل خود دید که با چوبدستیاش روبروی او ایستاده و با خشم نگاهش میکند.
حامد به زحمت گلابیها را فرو داد و قبل از آنکه مشنعمت چیزی بگوید، گفت:این باغ، باغ خداست.این میوهها هم
از آن خداست.من هم بندهی خدا هستم.
حالا تو بگو آیا اشکالی دارد که بندهی خدا، از باغ خدا، میوهی خدا را بخورد؟مشنعمت که از شدت عصبانیت
سرخ شده بود، چوبدستیاش را بلند کرد و محکم بر پهلوی حامد کوبید.حامد فریادی از درد کشید و گفت:.
این باغ، باغ خداست.این میوهها هم از آن خداست.من هم بندهی خدا هستم.حالا تو بگو آیا اشکالی دارد که بندهی
خدا، از باغ خدا، میوهی خدا را بخورد؟
مشنعمت که از شدت عصبانیت سرخ شده بود، چوبدستیاش را بلند کرد
و محکم بر پهلوی حامد کوبید.
حامد فریادی از درد کشید و گفت:
مگر من برایت توضیح ندادم؟ پس چرا میزنی؟
مشنعمت در حالیکه با یک
دست چوبدستیاش را بر کف دست دیگرش میزد، گفت:
این چوبدستی را میبینی؟ این چوب خداست.دست مرا هم میبینی؟دست یک
بندهی خداست.
ادامه داستان زیبای قصه باغ گلابی
خودت هم که گفتی بندهی خدا هستی.حالا بگو ببینم آیا اشکالی دارد که بندهی خدا با چوب خدا، بندهی دیگر
خدا را کتک بزند؟
آنگاه دوباره چوبدستیاش را بلند کرد و بر پشت حامد کوبید.
حامد از جا بلند شد و در حالیکه از درد به خود میپیچید گفت:
از آنچه گفتم معذرت میخواهم.باغ، باغ
خداست ولی من نباید دزدانه داخل آن میشدم.
چوب هم چوب خداست ولی تو را به خدا دیگر مرا با آن نزن!
مشنعمت با شنیدن این سخنان چوبدستیاش
را بر زمین انداخت و گفت:
زود از باغ من بیرون برو
و سپس از آنجا دور شد.
گلابیهای رسیده و آبدار از شاخهها آویزان بودند و هر رهگذر خستهای را بسوی خود میخواندند.حامد با دقت داخل باغ
را نگاه کرد، هیچکس آنجا نبود.
با زحمت خود را از شکاف دیوار به داخل باغ کشاند.به سراغ یکی از درختهای گلابی رفت و آن
را تکان داد.چند گلابی درشت و رسیده بر زمین افتاد.حامد دیگر معطل نکرد و با اشتهای فراوان شروع به خوردن
گلابیها کرد.
او آنقدر مشغول خوردن شده بود که صدای پای مشنعمت را نشنید.در حالیکه دهانش پر از گلابی بود، ناگهان مشنعمت
را در مقابل خود دید که با چوبدستیاش روبروی او ایستاده و با خشم نگاهش میکند.
حامد به زحمت گلابیها را فرو داد و قبل از آنکه مشنعمت چیزی بگوید، گفت:این باغ، باغ خداست.این میوهها هم
از آن خداست.
بهترین قصه باغ گلابی
من هم بندهی خدا هستم.حالا تو بگو آیا اشکالی دارد که بندهی خدا، از باغ خدا، میوهی خدا را بخورد؟مشنعمت
که از شدت عصبانیت سرخ شده بود، چوبدستیاش را بلند کرد و محکم بر پهلوی حامد کوبید.حامد فریادی از درد
کشید و گفت:.
این باغ، باغ خداست.این میوهها هم از آن خداست.من هم بندهی خدا هستم.حالا تو بگو آیا اشکالی دارد که بندهی
خدا، از باغ خدا، میوهی خدا را بخورد؟
مشنعمت که از شدت عصبانیت سرخ شده بود، چوبدستیاش را بلند کرد
و محکم بر پهلوی حامد کوبید.
حامد فریادی از درد کشید و گفت:
مگر من برایت توضیح ندادم؟ پس چرا میزنی؟
مشنعمت در حالیکه با یک
دست چوبدستیاش را بر کف دست دیگرش میزد، گفت:
این چوبدستی را میبینی؟ این چوب خداست.دست مرا هم میبینی؟دست یک
بندهی خداست.
خودت هم که گفتی بندهی خدا هستی.حالا بگو ببینم آیا اشکالی دارد که بندهی خدا با چوب خدا، بندهی دیگر
خدا را کتک بزند؟
آنگاه دوباره چوبدستیاش را بلند کرد و بر پشت حامد کوبید.
حامد از جا بلند شد و در حالیکه از درد به خود میپیچید گفت:
از آنچه گفتم معذرت میخواهم.باغ، باغ
خداست ولی من نباید دزدانه داخل آن میشدم.
چوب هم چوب خداست ولی تو را به خدا دیگر مرا با آن نزن!
مشنعمت با شنیدن این سخنان چوبدستیاش
را بر زمین انداخت و گفت:
زود از باغ من بیرون برو
و سپس از آنجا دور شد.
بد نیست بدانید که : خواص گلابی در ادامه قصه باغ گلابی
۱. با رادیکالهای آزاد مبارزه میکند.
یکی از خواص گلابی این سات که سرشار از ویتامین و مواد معدنی است. گلابی با داشتن ویتامین ث،
ویتامین کا، و مس، علیه رادیکالهای آزاد که به سلولهای بدنمان آسیب میرسانند، مبارزه میکند.
۲. از بیماریهای قلبی جلوگیری میکند.
یکی از خواص گلابی وجود فیبر در آن است. فیبر باعث کاهش کلسترول در بدن میشود و در نتیجه
ما را از شر بیماریهای قلبی محافظت میکند. مصرف روزانهی مواد غذایی غنی از فیبر مانند گلابی
میتواند خطر سکته مغزی را تا ۵۰٪ کاهش دهد.
۳. از ابتلا به سرطان جلوگیری میکند.
میزان بالای فیبرِ موجود در گلابی، سلولهای سرطانی را محصور میکند و از بین میبرد و از سرطان
رودهی بزرگ جلوگیری میکند. یک گلابی در روز میتواند تا ۳۴٪ از سرطان پستان در زنان پس از
یائسگی جلوگیری کند.
خواص گلابی ۴: حساسیتزا نیست.
احتمال بروز واکنش آلرژیک بعد از خوردن گلابی، در مقایسه با سایر میوهها، کمتر است و به همین
دلیل یکی از معدود میوههایی است که میتوان به نوزادان داد.
۵. سطح قند خون را کنترل میکند.
با وجود اینکه گلابی کمی شیرین است، با شاخص گلیسیرین پایین و فیبر بالا به کنترل سطح قند
خون کمک میکند و از دیابت جلوگیری میکند.
۶. سیستم ایمنی بدن را به شدت بهبود میدهد.
یکی دیگر از خواص گلابی این است که میزان بالای آنتیاکسیدانهای آن مثل ویتامین ث و مس
به تقویت سیستم ایمنی بدن برای مبارزه با بیماریهای مختلف کمک میکند.
تبیان ، بازده